در پی اجرایی شدن برجام و نیز تبادل زندانی میان ایران و امریکا٬ شیرین عبادی طی گفتوگویی به پیامدهای اجرایی شدن برجام و نیز رفتار جمهوری اسلامی در این بازه زمانی پرداخته است. این برنده جایزه صلح نوبل٬ در این مصاحبه تحلیلی از سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی پیرامون دعوت از «آنان که نظام را قبول ندارند» برای شرکت در انتخابات٬ ارایه داده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از سحام نیوز، وی معتقد است که «عدم شرکت در انتخابات و صندوقهای خالی در واقع بهنوعی مشروعیت را از حکومت میگیرد. به ویژه در شرایط حاضر که سالِ انتخاب گزارشگر است و دولت ایران احتیاج به شمار بالای رای دهندگان دارد.» وی همچنین درباره نقش کشورهای خارجی درباره حقوق بشر ایران میگوید: «به هیچ وجه آمریکا و کشورهای اروپایی نگرانِ حقوق بشر در ایران نیستند. هر دولتی به فکر منافع مردم خود است. بنابراین اگر مردم ایران به امید حمایت کشورهای خارجی بخواهند زندگی کنند به مقصود خود نخواهند رسید.»
متن مصاحبه سحام با خانم عبادی بدین شرح است:
*رهبر جمهوری اسلامی طی سخنانی دوبار اعلام کرد که حتی اگر نظام را هم قبول ندارید پای صندوقهای رأی بروید و این سئوال بزرگ مطرح میشود که چرا آیت الله خامنهای مصرانه از مردم میخواهد که در انتخابات شرکت کنند؟
عدهای شرکت در انتخابات را توصیه میکنند زیرا معتقدند که مردم بایستی از حقوق مدنی خود استفاده کنند و شرکت گستردهٔ مردم در انتخابات در حقیقت باعث خواهد شد که اصولگرایان به آرای مورد نظرشان دسترسی نیابند و مجلسی تشکیل خواهد شد و یا مجلس خبرگانی انتخاب میشود که یکدست نیست. همچنین این عده معتقدند که اختلاف آرا باعث بهبود وضعیت مردم میشود. من با این استدلال موافق نیستم! زیرا عملکرد شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت داوطلبان در سالهای گذشته نشان از این دارد که حکومت تصمیم به سازش با مردم ندارد٬ و از همه مهمتر٬ رهبری حتی چند روز قبل صراحتا عنوان کرد، کسانی که در «فتنهٔ ٨٨» دخالت داشتند و یا حتی در مقابل آن سکوت کردند، (یعنی صراحتا اعلام برائت از سال ٨٨ نکردند) نبایستی در مجلس راه یابند. با این صراحتی که ایشان سخن گفت٬ رد صلاحیتها گستردهتر از سابق هم خواهد بود. پس شرکت در انتخابات باعث نخواهد شد که اصولگرایان اکثریت را از دست بدهند.
سئوالی که بایستی پاسخ داد این است که چرا رهبر ایران حتی برای شرکت در انتخابات٬ این چنین اصرار و التماس میکند؟! پاسخ آن را باید در سازمان ملل متحد بجوییم! برای توضیح بیشتر باید بگویم که در سال ٢٠١٠٬ شورای حقوق بشر سازمان ملل برای ایران گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر تعیین کرد. حکومت ایران تاکنون اجازهٔ ورود به احمد شهید نداده است و همواره او را با القاب ناشایست مخاطب قرار میدهد. طبق مقررات سازمان ملل متحد هیچ فردی نمیتواند در موضوعی واحد برای ۶ سال گزارشگر ویژه باشد. پس بنابراین امسال (٢٠١۶) شورای حقوق بشر باید مجددا تصمیم بگیرد که آیا ایران احتیاج به گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر دارد یا خیر؟ و اگر دارد، چه فردی را انتخاب کند. طبیعی است بیشترین تلاش دولت ایران معطوف به این مسئله خواهد بود که نشان دهد وضعیت حقوق بشر در ایران بهتر شده است و اگر نواقصی وجود دارد در آینده برطرف خواهد شد تا از تعیین دوباره گزارشگر ویژه ممانعت نماید.
بعد از انتخاب آقای روحانی و وعدههایی که ایشان دادند، بسیاری از مردم در خیابانها شادی کردند. استثناً در چند شب و مخصوصا روز اعلام پیروزی آقای روحانی، نیروی انتظامی و سپاه برخلاف رویه معمول٬ در شادیهای مردم شرکت کردند و مزاحمتی برای مردم ایجاد نشد. این از جهت طلیعهٔ خوبی بود. اما از آنجا که سکه دو رو دارد٬ دست اندرکاران حکومت از همان شب فیلمهای متعددی تهیه کردند و خوشحالی و شادی مردم را به رخ سازمان ملل متحد کشاندند. تا حدی که در سال بعد از انتخاب ایشان، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تردید بسیار زیاد و رای ضعیفتر، ایران را متهم به نقض حقوق بشر کرد. در مورد علت تردید٬ هرچند وضعیت حقوق بشر بهتر نشده بود اما، شادیهای خیابانی مردم نشان از این داشت که آقای روحانی همان فردی است که مردم آرزومندند. و چون انتخاباتی برخلاف انتخابات ٨٨، بدون جار و جنجال و با شادی مردم برگزار شده، پس بنابراین بایستی به رئیسجمهور جدید وقت داد که وضعیت را بهتر کند. از این رو صدور قطعنامه مبنی بر نقض حقوق بشر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، شاید انگیزهٔ رئیسجمهور برای مبارزه با نقض حقوق بشر را کاهش میداد.
اما با تلاش شبانهروزی مدافعان حقوق بشر و گزارشهای مستندی که ارائه شد، مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر این اعتقاد بود که وضعیت حقوق بشر هنوز در ایران بهتر نشده است. بنابراین آن سال با اکثریت ضعیف قطعنامهای علیه ایران صادر شد که این قطعنامه (محکومیت ایران به نفع حقوق بشر) سال بعد نیز تکرار شد. علت هم این است که طبق گزارش آقای شهید و سایر مدافعان ایرانی حقوق بشر (از جمله کانون مدافعان حقوق بشر که مرتبا گزارش تهیه میکند)، سازمان ملل متحد دریافت که وضعیت حقوق بشر در ایران هنوز در وضعیت نامطلوب است. مثلا در مورد تعداد اعدامها که حتی بیشتر از زمان آقای احمدینژاد شده است.
در این میان استدلال سیاسی حکومت ایران این بود که رئیسجمهور علاقه دارد وضعیت را بهتر کند اما مجلسی که با او همراه نیست مانع میشود. بنابراین اگر حکومت ایران بتواند فیلمی از صفهای طویل در مقابل صندوقهای انتخابات نشان شورای حقوق بشر بدهد، استدلال و نمایش او کامل خواهد شد و میتواند چنین استدلال کند که تنها مانع رئیس جمهور برای بهبود حقوق بشر، نمایندگانی بودند که اکنون با خواست ملت تغییر میکنند٬ پس در نتیجه نیازی به تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر نخواهد بود.
از این روست که من معتقدم نباید در تئاتر انتخابات شرکت کنیم. زیرا از طرفی دیگر، بر فرض محال اگر مجلسی مطابق انتخاب مردم تشکیل شود (یعنی نظارت استصوابی در کار نباشد و مردم بتوانند نمایندگان خود را انتخاب کنند)، با موضوعی به نام حکم حکومتی مواجه هستیم که میتواند جلوی قانونگذاری را بگیرد. در مجلس ششم که اکثریت با اصلاحطلبان بود، هنگام بررسی قانون مطبوعات، حکم حکومتی آمد که به قانون دست نزنید! مجلس متاسفانه به حکم حکومتی تمکین کرد. این واقعه وقتی رخ داد که شرایط مجلس از لحاظ استقلال و دیدگاه٬ در بهترین شرایط بود. مجلس ششم بهترین مجلس بعد از انقلاب بود. در این مجلس نمونه حکم حکومتی مانع قانونگذاری شد. طبیعی است با چنین ساختاری و با چنین قانون اساسیای مجلس آینده معجزه نخواهد کرد. بنابراین بنده شخصا در انتخابات شرکت نخواهم کرد و به کسی هم توصیه نمیکنم که شرکت کند. زیرا در نهایت٬ تفاوتی نخواهد کرد.
* برخی در واکنش به موضعگیری شما مبنی بر عدم تمایل و دعوت به شرکت در انتخابات، بر این باورند که ساز و کار تعیین گزارشگر ویژه٬ کاملا مبتنی بر «لابی»های جمهوری اسلامی است و «شرکت در انتخابات» و یا عدم حضور مردم پای صندوقهای رأی، مبنای تعیین کنندهای نیست. نظر شما چیست؟
البته دولت جمهوری اسلامی، همانند سایر دولتها، لابیهای خودش را در سازمان ملل دارد. اما برای اینکه این لابیها حرفشان را به سازمان ملل بقبولانند، احتیاج به دلایل و شواهد دارند. همانطور که مخالفین حکومت هم وقتی در سازمان ملل لابی میکنند، بایستی شواهد و دلایل خود را ارائه نمایند تا سازمان و نمایندگان آنرا قانع کنند. از همین رو لابیهای جمهوری اسلامی نیازمندِ فیلم شادی مردم در خیابان به هنگام انتخاب آقای روحانی بودند و هم اکنون نیز نیازمندِ صفهای طویل مردم پای صندوقهای رای و کمپینهای مردمی (کمپینهایی که از سوی مردم تاسیس میشوند تا شهروندان را به شرکت در انتخابات ترغیب کنند) هستند. همه اینها میتواند در هنگام لابیگری توسط جمهوری اسلامی به درد بخورد.
* برخی بر این باورند که جز شرکت در انتخابات و استفاده از «فرصتِ صندوقهای رأی»، ابزاری برای تحقق مطالبات در دست نیست. پرسش این است که جز شرکت در انتخابات، چه توصیهای میتوان داشت؟
این یک سئوال جدی است! عدم شرکت در انتخابات و صندوقهای خالی در واقع به نوعی مشروعیت را از حکومت میگیرد. بویژه در شرایط حاضر که سالِ انتخاب گزارشگر است و دولت ایران احتیاج به شمار بالای رای دهندگان دارد. شرکت در انتخابات در حقیقت کمک است به این مقصود که ایران دیگر گزارشگر ویژه نداشته باشد. البته ممکن است در اینجا مطرح شود که در ۶ سال گذشته، با وجود گزارشگر ویژه چه اتفاق مثبتی به نفع مردم رخ داد؟ که پاسخ من این است که، ممکن است که نتایج فوری و آنی را مردم ندیده باشند ولی اگر این گزارشگر هم نبود و اگر چند کشور پایبند به حقوق بشر در جهان به ایران فشار نمیآوردند، امکان داشت که وضعیت از این هم بدتر میبود.
به طور نمونه٬ سرزنش مداوم حکومت ایران و گزارشات دائم احمد شهید مبنی بر بالا بودن میزان اعدام در ایران، بالاخره حکومت را به فکر واداشت که درصدد تغییر قانون مجازات مواد مخدر برآید، هر چند تا عملی شدن وعدهها راه درازی مانده است. اما همین که حاکمیت پذیرفته که رقم بالای اعدام در جرائم مواد مخدر علاج درد نیست، خود گامی مثبت است.
همین طور باید ذکر کرد که بعد از انتخاب آقای خاتمی، سازمان ملل متحد، گزارشگر ویژه «پروفسور موریس کاپیتورن» را از روی پرونده ایران برداشت، به گمان اینکه امید میرفت با توجه به استقبال ٢٢ میلیونی مردم از ایشان و همچنین سوابق نیک آقای خاتمی در وزارت ارشاد٬ وضعیت حقوق بشر بهتر شود اما درست چند ماه بعد، تعطیلی فلهای روزنامهها اتفاق افتاد و دستگیری گستردهٔ روزنامهنگاران رخ داد. وضعیت روز به روز بدتر شد تا به انتخابات مجلس هفتم رسید و دیدیم که چه رد صلاحیت گستردهای صورت گرفت و بعد، انتخابات ریاست جمهوری ٨۴ که نتیجهاش احمدینژاد بود. تا اینکه در انتخابات ٨٨ دوباره سازمان ملل مجبور به تعیین گزارشگر ویژه برای ایران شد.
* آزادی زندانیان دو تابعیتی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این اتفاق نشاندهندهٔ این است که حقوق بشرِ ایران هم قابل مذاکره و چانه زنی است؟ آیا میتوان این آزادیها را مقدمهای برای بهبود شرایط سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی دانست؟
امیدوارم اینگونه باشد اما تجربه به من نشان داده است که معمولا حقوق بشر قربانی سیاست و سیاستمداران میشود. به همین دلیل است ما شاهد این هستیم که چهار زندانی ایرانی-آمریکایی به دنبال آشتی کنان با آمریکا٬ آزاد میشوند. من از آزادی این افراد بسیار خوشحالم زیرا که این زندانیان در حقیقت گروگان حکومت ایران بودند. آزادیشان را به خانوادههایشان تبریک میگویم.
اما سئوال من این است که چرا زندانیهایی که تابعیت آمریکا ندارند، هنوز در زندان هستند؟ به عنوان مثال اگر شورای امنیت ملی میتواند آقای جیسون رضائیان را که به جاسوسی متهم بود، آزاد کند، چرا استاد دانشگاه و هنرمند برجستهای چون زهرا رهنورد را آزاد نمیکند؟ اگر آقای ظریف میتواند با چانهزنیهای فراوان دولت آمریکا را قانع کند که چند تاجر ایرانی را که در زندانهای آنها زندانی بودند٬ آزاد کند چرا این چانهزنی را در مورد آزادی زندانیانی چون عیسی سحرخیز (روزنامهنگار) و بهاره هدایت (فعال دانشجویی) به کار نمیبندد؟
سئوال من این است که دولت ایران پس از ٣٧ سال توانسته این خصومت دیرین با دولت آمریکا را کنار بگذارد، چرا نمیخواهد با ملت ایران نیز آشتی کند و شیرینی این آشتی کنان٬ آزادی زندانیان ٨٨ و آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد باشد؟ آیا این شیوهٔ عمل کردن حکومت٬ تشویق مردم به کسب تابعیت کشورهای دیگر نیست؟
نمیتوانم ظلمی که به زندانیان سیاسی و عقیدتی که فاقد تابعیت ایران را دارند و اکنون مظلومانه در زندانها بسر میبرند را فراموش کنم. امیدوارم که آقایان روحانی و ظریف نیز این مسئله را فراموش نکنند.
* بخشی از اپوزیسیون معتقد بود دورانِ پسا توافق دوران خوبی برای حقوق بشر در ایران نخواهد بود اگر، ملاحظات حقوق بشریِ الزام آور در متن توافقی جامع با ایران گنجانده نشود. شنیدهها حاکی از آن است که دولت آمریکا ماهها و در حاشیه، مشغول انجام مذاکرات برای آزادی زندانیان دو تابعیتیِ خود بوده است. مذاکراتی که با آزادی ۴ زندانی به سرانجام رسید. آیا امکانِ گنجاندنِ آزادیِ سایر زندانیان سیاسی در مباحثاتِ بین طرفین وجود نداشت؟
به هیچ وجه آمریکا و کشورهای اروپایی نگرانِ حقوق بشر در ایران نیستند. هر دولتی به فکر منافع مردم خود است. بنابراین اگر مردم ایران به امید حمایت کشورهای خارجی بخواهند زندگی کنند به مقصود خود نخواهند رسید. اما از آنجایی که در حکومتهای دموکراتیک٬ مردم در انتخابات موثر هستند، بنابراین میتوان جای تکیه بر دولتها، به مردم تکیه کرد. به عنوان مثال وقتی دولتها چشمشان را به روی نقض حقوق بشر در ایران میبندند میتوان با اطلاعرسانی از مردم خواست که دولتهایشان را وادارند که علاوه بر مسائل اقتصادی و قراردادهای میلیاردی٬ به وضعیت زندانیان، کودکان کار و تعداد اعدامها در ایران نیز توجه کنند.
از این روست که مهمترین وظیفهٔ مدافعان حقوق بشر به خصوص پس از توافق هستهای، اطلاعرسانی است. باید در وسیعترین شکل ممکن به مردم کشورهای غربی اطلاع رسانی شود و از آنان خواسته شود که دولتهای خود را تحت فشار قرار دهند تا به حقوق مردم ایران توجه کنند. به همین دلیل است که من خبرنگاران را همواره همکاران خوب مدافعان حقوق بشر نامیدهام زیرا که بدون آنان و قلمشان صدای ما به جایی نمیرسد.
*ایران و امریکا توانستند در مورد مبادله زندانیان به توافق برسند. حال این سئوال مطرح میشود که آیا ممکن است برخی نهادهای حقوق بشریِ ایران که بودجه و یا کمک هزینه از کشورهای خارجی دریافت میکردند با قطع بودجه و یا اختلال در فعالیتهای خود مواجه شوند؟
نهادهای حقوق بشری بایستی متکی به اعضای داوطلب خود باشند و نه کمکهایی که از نهادها و دولتهای خارجی میگیرند. زیرا وقتی دولتها رقمی را به عنوان کمک به سازمانی میدهد در قبال آن ممکن است توقعاتی داشته باشد و یا اینکه در قبال سازش، بودجه کم و یا قطع شود.