کارگرانی که نامرئی هستند

انسانی با دست‌های پینه‌بسته، اولین تصویر ذهنی هر انسانی است از «کارگر». کسانی که دستمزد خود را سر موعد نمی‌گیرند، نیروی یدی‌شان اولین حرف در شغلشان را می‌زند و پای تشکل رسمی‌شان اکثراً می‌لنگد.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، پزشکی قانونی اخیراً اعلام کرد: «در ۹ ماهه نخست سال جاری هزار و ۱۹۸ کارگر در حوادث ناشی از کار جان خود را ازدست‌داده‌اند.» حاشیه‌نشینی کارگران و دور بودن آنها از جامعه، علت نشنیدن صدای آنها و درنتیجه فراموش‌شدنشان است؟ اما به نظر می‌رسد کسی نمی‌خواهد کارگران را ببیند.

حقوقی کمتر از مردان هم‌رده‌ام دارم

سوسن نیازی، یکی از کارگران زن است که از مردسالاری محیط‌های کاری گریزان است. او معتقد است این مردسالاری در محیط‌های کارگری نمود بیشتری دارد.
نیازی می‌گوید: «با توجه به تجاربی که در محیط کارگری به‌عنوان یک کارگر زن به‌دست آورده‌ام، باید متذکر شوم که این محیط را می‌توان برای کارگران زن محیطی عاری از تبعیض ایجاد کرد. این کار با چندراه حل قابلیت اجرا دارد، به‌عنوان مثال تنها صرفاً نباید به‌قدرت بدنی این قشر اکتفا کرد چراکه در اکثر محیط‌های کارگری زنانه، زن را به‌عنوان یک بازوی قوی قلمداد می‌کنند ولی در محیط‌هایی که این قشر پابه‌پای مردان در امر تولید فعالیت می‌کنند چه ازنظر کاری و چه ازنظر دستمزدی، اهمیتی که یک زن در پیشبرد اهداف تولیدی دارد، نادیده گرفته می‌شود.»
او به تجربه شخصی‌اش در محیط کاری اشاره می‌کند: «بیش از ۲۵ سال سابقه در یک شرکت بزرگ تولیدی دارم و حتی در این سال‌ها برای اینکه ثابت کنم یک زن نیز می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های کلان دخالت داشته باشد، تلاش بی‌وقفه‌ای انجام دادم، حتی با سختی فراوان ادامه تحصیل دادم اما متأسفانه در این‌گونه مراکز صنعتی اهمیتی به کارگر زن داده نمی‌شود و فقط توقع اطاعت محض و نگاه داشتن در سطوح خیلی پایین‌تر از آنچه لیاقت شغلی و تحصیلی و تجربه زن است، می‌رود. در حال حاضر نشست‌هایی برای تکریم زن در محافل اجتماعی فراهم می‌شود اما آن‌طور که شایسته این قشر زحمتکش است، هیچ‌گونه حمایتی درخور ایشان انجام نمی‌گیرد. در حال حاضر بنده به عنوان یک کارگر زن پس از سال‌ها تلاش نه‌تنها حق‌وحقوقی پایین‌تر از مردان هم‌رده خوددارم بلکه اجحافات فراوانی را نیز متحمل شده‌ام. جا دارد از دولت تدبیر و امید و قانون‌گذاران محترم بخواهم به جای کاستن از ساعات کاری زنان، مدت سابقه بازنشستگی‌شان را تقلیل دهند تا این قشر بتواند در عرصه زندگی پرفرازونشیب خود نفس راحتی بکشد.»

یک کارگر چه خاطره خوبی می‌تواند داشته باشد؟

محمد هاشمی ۲۳ سال تجربه کارگری دارد و حالا یکی از هزاران کارگر اخراجی کارخانه‌ای است که به دلایلی وضعیتش معلق شده است. یک کارگر چه خاطره خوبی می‌تواند داشته باشد؟ نفس عمیقی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «من ۲۳ سال تجربه کاردارم اما حقوقم زیرخط فقر است و نه‌تنها من که بقیه هم این مشکل راداریم. در حال حاضر هم به دلیل مشکل کارخانه نیشکر، خیلی از کارگران هستند که از کارشان بیکار شده‌اند و به حالت معلق درآمده‌اند. کارگری، زیربنای کشور است با این حال همیشه این کارگرها هستند که قربانی سیاست‌های عجولانه می‌شوند. همین حالا که با شما صحبت می‌کنم، در جاده هستم و از تهران به خوزستان برمی‌گردم. جلسه‌ای داشتیم با چند مسئول در تهران که بازهم طبق معمول قول مساعدت دادند. حالا که تحریم‌ها رفع شده است، چرا باید کارگران یک کارخانه بیکار باشند؟ چرا از اردیبهشت حقوق نگرفتیم و نزد زن و بچه‌مان سرمان بالا نیست؟»
محمد می‌گوید سه فرزند دارد که یک نفر آنها ازدواج‌کرده است و حالا خرج خانواده را او می‌دهد: «من از اردیبهشت حقوق نگرفتم، از ابتدای زندگی مشترک چیزی در زندگی‌مان سایه انداخته بود به نام فقر. حقوقم زیرخط فقر بود –الان که دیگر ندارمش- اما با این حال، خانواده‌ام همیشه با صبوری خاصی سختی‌ها را پشت سر می‌گذاشتند و دخترم از سال اول دانشگاه برای اینکه کمک‌خرجی باشد، علاوه بر درس خواندن، سر کار می‌رفت. سختی، آدم‌ها را سخت می‌کند. اصل ۴۴ قانون اساسی، برای ما مثل یک شمشیر بود. به بهانه خصوصی‌سازی، دولت از زیر مسئولیت‌هایش شانه خالی کرد و بخش خصوصی ما را بدبخت کرد. کارفرما هر زمان دلش بخواهد حقوق نمی‌دهد، هر زمان دلش بخواهد ما را بیکار می‌کند و دولت هیچ نظارتی ندارد. دولت پول‌های زیادی دارد. چرا حقوق ما کارگران که همیشه به عنوان زحمت‌کش‌ترین قشر در جامعه بودیم، تعدیل نمی‌شود؟ یک کارگر چه خاطره خوبی می‌تواند داشته باشد جز خاطره حقوق کم؟ مرگ کارگران دیگر به علت سختی کار؟ تصویر اعتراض و بازداشت همکارانش؟ و قطع انگشت یا دست آنها؟»

تشکلی که مستقل نیست، معنا ندارد

ناصر چمنی، هم کارگر است و هم فعالیت صنفی کارگری می‌کند. او در رابطه با راه زیادی که طی کرده است  می‌گوید: «از تاریخ ۱۳۷۳ برای یادگیری شغل تراشکاری به کار مشغول شدم تا تاریخ ۱۳۷۴ که به سربازی رفتم. در تاریخ ۱۳۷۶ ترخیص شده و در شغل تراشکاری در یک واحد صنایع غذایی در قسمت تعمیرات شروع به کار کردم. این نکته را بگویم که قبل از خدمت وقتی بازرس بیمه می‌آمد، کارفرما اجازه نمی‌داد اسم ما را در لیست بیمه رد کنند و کارگران به‌صورت موقت به کار گرفته می‌شدند و حق بیمه از آنها کسر می‌شد ولی به بیمه واریز نمی‌شد و فقط حداقل حقوق پرداخت می‌شد و اضافه‌کار هم معنایی نداشت. این مسائل همیشه باعث اعتراض من می‌شد. سال ۱۳۸۳ به توصیه دوستان وارد انجمن صنفی شدم تا فعالیت‌های صنفی را طبق قانون با یک تشکل، رسماً دنبال کنیم که دستاوردهای مهمی هم با خود داشت ولی در این راه مشکلات فراوانی در سر راهمان قرار گرفت.» چمنی عدم دسترسی آسان به مقامات استانی و مسئولانی که می‌توانستند با شنیدن مشکلات برای راه‌حل آنها قدم بردارند را قدم اول می‌داند و ادامه می‌دهد: «ولی مشکل کلی جامعه کارگری بحث سه‌جانبه‌گرایی است که گفته می‌شود ضلع ضعیف این مثلث، بخش کارگری است چرا که دولت به‌عنوان یک کارفرمای بزرگ در یک‌سو و کارفرمایان در سوی دیگر همیشه حق رأی را در دست داشته‌اند. مانند شورای عالی کار که نمایندگان کارگری باید با دولت چانه‌زنی کنند چرا که دولت قانون را اجرا نمی‌کند. در دولت قبل وقتی تورم به صورت صعودی بالا می‌رفت همیشه زیر تورم دستمزد مصوب می‌شد و مشکل بعدی عدم اجرای بند ۲ که می‌گوید حقوق یک کارگر باید معیشت یک خانوار چهارنفره را تأمین کند. گفتنی‌ها زیاد است اما یک معضل اساسی، نداشتن استقلال تشکلات عالی کارگری است. وقتی یک تشکل عالی استقلال مالی ندارد و هزینه‌های خود را از وزارت کار دریافت می‌کند چطور می‌تواند از حقوق کارگر دفاع کند؟»

دست شکسته می‌تواند کار کند، دل شکسته نه!

ابوالفضل حاتمی، کارگر پیمانی یکی از کارخانه‌های حاشیه شهر اراک است. او به معرفی یکی از آشنایان خود، به کارخانه معرفی شد و با شرط «پیمانی بودن» مشغول به کار شد. حاتمی حالا ۲۰ سال است در آن کارخانه کار می‌کند و بیمه پنج سال کاری‌اش رد نشده است، حقوقش از سایرین کمتر و ساعت کاری‌اش از آنها بیشتر است: «ما دو کارگر هستیم که در کنار یکدیگر در یک کارخانه کار انجام می‌دهیم. همکار من، یک کارگر رسمی است و من یک کارگر پیمانی. کارگر رسمی مزیت‌های زیادی دارد، اما کارگر پیمانکاری نه کارانه دارد، نه حقوقش به‌موقع است، نه بهره‌وری دارد و حتی بیمه هم نیست. همکارم این روزها در مسافرت است اما من به این دلیل که پیمانی هستم، سال‌هاست به سفر نرفته‌ام. خانواده من، مدام برایشان این سؤال مطرح می‌شود که مگر شما دو نفر یکجا با هم کار نمی‌کنید؟ من هنوز نتوانسته‌ام کوچک‌ترین آرزوی فرزند ۱۲ ساله‌ام را برآورده کنم و برای او یک دوچرخه بخرم. مگر روحیه‌ای برای من می‌ماند؟ می‌گویند دست‌شکسته می‌تواند کار کند، اما دل شکسته نمی‌تواند. ما با این دل‌های شکسته می‌خواهیم کار کنیم؟ نیروی انسانی وقتی روحیه نداشته باشد، چطور می‌خواهد از پس مشکلات اقتصادی کشور بربیاید؟»

خبرهای بد تمام نمی‌شوند

ده ماه معوقات مزدی کارگران معدن آق‌دربند سرخس، تعطیلی بزرگ‌ترین کارخانه کاشی یزد و بیکاری ۲۵۰ کارگر، نامشخص بودن وضعیت ۲۸ کارگر بازداشتی کارخانه مس خاتون‌آباد، کاهش ساعت کاری مطالبه زنان کارگر نیست. کشته و زخمی شدن چهار کارگر بر اثر انفجار تانکر قیر، تمام این تیترها و بیشتر از اینها، تنها قسمت کوچکی از مشکلات کارگران در هفته اخیر بوده است. تنها اگر خبر مرگ ۱۱۹۸ کارگر به دلیل حوادث شغلی در ۹ ماه اخیر را فراموش کنیم؛ آماری که در میان اخبار انتخاباتی گم شد و کسی آن را نشنید.
۵۲۶ نفر بر اثر سقوط از بلندی، ۲۵۷ نفر اصابت جسم سخت، ۲۰۲ نفر برق‌گرفتگی، ۴۵ نفر سوختگی، ۵۳ نفر بر اثر کمبود اکسیژن و ۱۱۵ نفر به دلایل دیگر جان خود را از دست داده‌اند.
در این مدت استان‌های تهران با ۲۵۹، خراسان رضوی با ۸۵، اصفهان و مازندران هرکدام با ۷۷ بیشترین و استان‌های کهگیلویه و بویراحمد و خراسان جنوبی هرکدام با هشت، زنجان ۹ و سمنان با ۱۲ فوتی کمترین آمار تلفات حوادث کار را داشته‌اند.

توپ در زمین تورم

هفته گذشته بود که خبر افزایش حقوق ۱۲ درصدی کارمندان دولتی اعلام شد. وزیر کار گفته است ملاک افزایش مزد ۹۵ کارگران، نرخ تورم است که در این صورت، حداقل مزد کارگران با افزایش ۸۵ هزار تومانی ۷۹۷ هزار تومان خواهد شد. بانک مرکزی و مرکز آمار ایران هرکدام نرخ تورم را رقم جداگانه‌ای در نظر گرفته‌اند و دولت رقم مرکز آمار ایران که ۶/۱۲ درصد و کمتر از ۶/۱۳ درصد اعلام‌شده توسط بانک مرکزی است را در نظر گرفته. این تازه هنگامی است که نرخ‌های غیررسمی درباره بحث تورم را سعی کنیم در گوشه‌ای از ذهنمان فراموش کنیم.
نگرانی‌هایی که هرساله بابت افزایش کم حقوق کارگران وجود دارد، تبدیل به داستانی شده که خیلی‌ها می‌توانند از حفظ بخوانند اما مشکل اینجاست که وقتی فشار اقتصادی زیادی روی تجربه زیسته کارگری وجود دارد، پس هیچ وقت نمی‌توان انتظار داشت که عادت کنند و از تمام خواسته‌هایشان بگذرند.
به گفته فعالان صنفی کارگری، روند محاسبه سبد معیشت خانوار در ایران هنوز نهادینه نشده است.
از زمان اجرای قانون کنونی کار در سال ۶۹ مفهوم سبد استاندارد هنوز به خوبی تعریف نشده و در سال‌های مختلف در جلسات تعیین مزد شورای عالی کار از سبدهای معیشتی متفاوتی استفاده شده است.
عده‌ای معتقدند که شکاف عمیقی که بین هزینه و مزد وجود دارد، باید به طریقی درمان شود وگرنه به گسست می‌انجامد و لحاظ کردن آمارهای رسمی تورم به‌تنهایی کمکی نمی‌کند. پر کردن این عقب‌ماندگی امکان‌پذیر نیست و تنها محاسبه دقیق سبد معیشت خانوار می‌تواند با نمایاندن دقیق عمق این شکاف، مبنای پایه‌گذاری برنامه‌های جبرانی چندساله باشد.
اما چه دلایلی مانع افزایش بهینه دستمزدها می‌شود؟ ساختار اقتصادی بیمار و کلیت آن بر کسی پوشیده نیست اما به نظر می‌رسد تشکل‌های رسمی کارگری هم اشتباهات زیادی را به دوش می‌کشند؛ تشکل‌هایی که در تمام این سال‌ها نتوانسته‌اند از حقوق همه کارگران شاغل، بیکار و رسمی، غیررسمی و بازنشستگان دفاع کنند و بخش قابل‌توجهی از آنها بیرون رانده شده‌اند.
جمعیت ۱۳ میلیونی کارگران، همیشه منتظر است؛ منتظر برای اینکه شاید مسئولان، این بار آنها را انتخاب کنند.

Post source : دولت و ملت

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.