مین همچنان قربانی می‌گیرد

بعد از انفجار مهیب چیز زیادی از تراکتور نماند. چرخ بزرگی توی آب شناور و لاشه مچاله شده‌ای از چیزی که بعید به نظر می‌رسید تراکتور کشاورز باشد روی رودخانه آرام گرفته. ١٣خرداد، داشت راه خود را می‌رفت و سه برادر را می‌برد به کشاورزی. علی، یعقوب و عبدالله با هم سوار تراکتور شدند تا از دشت عبور کنند اما یکی‌یکی جا ماندند، در آن دشت بزرگ سرسبز که برای گشت‌و‌گذار جان می‌دهد. آن روز علی و یعقوب در انفجار مین جان دادند.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از شهروند، خیلی وقت نیست که محمدامین علی‌نژاد روستایش، دولتو را گذاشت و ١٠ کیلومتر از مرز دور شد و آمد به آلواتان. جایی که به نظر می‌رسید دشت‌های مهربان‌تری دارد و زمین قصد جان کسی را نمی‌کند. در دولتو، سه برادرش مجروح شده بودند، همزمان جنگ و هم بعد از آن: «گفتم بیایم دور شوم از مین، که قدرتی خدا، مین آمد دم خانه من» شاید محمدامین خبر نداشت که مین‌ها هم راه می‌روند می‌خزند زیر زمین و در لحظه‌ای که انتظار نداری به سراغت می‌آیند. «دم خانه بودم، پسرها را روی تراکتور می‌دیدم، ناگهان مین منفجر شد و من به سمت بچه‌ها دویدم. جنازه علی را درآوردیم.» حالا از سه پسر، یک پسر زخمی برایش مانده، یک پسر سرباز.

علی ٢٨ ساله بود، زن و یک بچه یک‌سال و نیمه دارد و یعقوب تازه ١۴-١۵ سالش شده بود: «علی همان دم جان داد. یعقوب هم در راه بیمارستان. محصل مدرسه بود.»

هر سه کشاورزانی هستند که کسی از دل زمین‌هایشان خبر ندارد. در آلواتان، جاده‌ای است و مردم از جاده سردشت و پیرانشهر جمعه‌ها می‌آیند چادر می‌زنند برای استراحت و کار: «اینجا خیلی عبور و مرور مردم زیاد شده است. منطقه‌ای است که هم موقع جنگ و هم بعد از آن شهید زیاد داده.»

دهیار آلواتان درباره این حادثه گفته: «جاده محل انفجار مین، اصلی نیست اما روزانه بالغ بر ده‌ها دستگاه خودرو سواری از این مسیر که محل تردد روستاهای داوداوی، ساوان و روستاهای دیگر است، به سمت شهر سردشت رفت و آمد می‌کنند.»

آن روز همه‌شان سرکار بودند و اتفاق فقط ٣٠-٢٠ متر دور از خانه بود. عبدالله تنها پسری است که برای محمدامین مانده: «حالا حالش بهتر است، خانه است. پایش زخمی شده و پشت و دستش که سوخته بهتر شده. خدا را شکر که زنده است.»

دولت این منطقه را پاکسازی کرده است، تا خود مرز. مینی که زندگی علی و یعقوب را گرفت ضدتانک بود. محمدامین همین قدر می‌گوید از مین. در منطقه آنها مین‌ها جان روستاییان دیگر را هم گرفته‌اند و در دولتو، سه برادر محمدعلی هم از مین و جنگ زخم خورده‌اند: «سه تا برادر دارم، یکی پا ندارد و دو تای دیگر موجی شدند. یکی هم پایش مصدوم است و موجی هم شده.»

محمدامین برادرهایش را برد تهران و برد همه شهرهای ایران اما خوب نشدند: «یکی‌شان ٣٠‌سال است که موجی است. حالش زیاد خوب نیست. اسمش احمد علی‌نژاد است. می‌توانی از همه بپرسی، از بچه‌های ارومیه در بیمارستان روان‌پزشکی.»

او برادرهایش را برد کمیته جانبازان اما هیچ‌کس کمک نمی‌کند. یک مدتی یعنی سه چهار‌سال قبولش کردند: «برای پسر سربازم می‌گویند کمک می‌کنیم و نمی‌دانیم که می‌کنند یا نه».

از فرمانداری و ارگان‌های دیگر که آمدند به خانواده‌اش تسلیت بگویند، گفت پسرم سربازست، نمی‌دانم وضعیتش چه می‌شود و چه کار کنیم: «آن یکی که شهید شد، بچه هم دارد. بچه‌هایم در راه اسلام این‌طوری شده‌اند. ما خدمتگذار جمهوری اسلامی هستیم. از زمان جنگ به آن خدمت کردیم و یکی‌یکی ما را می‌شناسند. ما تقصیری نکردیم.»

محمدامین حالا باید دست تنها سر زمین‌ها کارکند. دست تنها و بدون تراکتورش که حالا قطعه‌قطعه شده است. تابستان که بیاید به خلاف چند‌سال قبل باید دست تنها گوسفندها را ببرد به چرا. در آلواتان جایی بین پیرانشهر و سردشت (جنوب استان آذربایجان غربی)، در دشت ورزنه، هم‌مرز با سلیمانیه عراق. در خطی که پر از شهرها و روستاهایی است که هر دم از آنها خبر انفجار مین می‌رسد و دست‌ها، پاها، چشم‌ها و جان‌های از دست رفته.

همان نزدیکی‌ها، وقتی محمدعلی در مسجد روستای آلواتان برای پسرهایش مراسم گرفته بود، پیرانشهر یک زخم دیگرش را نشان داد و در ارتفاعات مرزی کانی خدا حسین، جوان دیگری بود که پایش آسیب دید و به بیمارستان رسید. می‌گویند حال عمومی حسین مولودخانی خوب است اما مچ پایش آسیب دید. او را به بیمارستان امام‌خمینی پیرانشهر بردند که مثل همه بیمارستان‌های شهرهای مرزی تنها امکانات مداوای اولیه دارد.

افزایش آمار قربانیان در بهار

بهنام صادقی، کارشناس پاکسازی مین می‌گوید: «امکانات در شهرهای مرزی کم و فقط در حد مداوای اولیه است. بعد از آن فرد را به بیمارستان شهرهای بزرگ منتقل می‌کنند. درحال حاضر اگر به بیمارستان‌های شهرهای بوستان، مهران، سوسنگرد، قصرشیرین و … بروید همه همین وضع را دارند.»

برای آنها که در پیرانشهر و سردشت زندگی می‌کنند و بقیه شهرهای آذربایجان غربی، برای آنها که مرزهای کردستان حصار زندگی‌شان است، هوا که رو به گرمی برود، مین‌ها ناخواسته شیطنت می‌کنند. سر راه مردمی سبز می‌شوند که در ارتفاعات و دشت‌ها دنبال گل‌ها و گیاهان دارویی هستند. بعد زمستان که برسد، مین‌های ایلام، خوزستان و قصرشیرین انگار چشم باز می‌کنند: «در فصل بهار و تابستان که هوای شهرهای کردستان و آذربایجان مناسب است، معیشت بسیاری از افراد وابسته به گیاهان دارویی می‌شود که از آن‌جا به دست می‌آورند. این مناطق اغلب مناطق مرزی و مین‌گذاری‌شده هستند و به همین خاطر هم در ۶ماه اول‌ سال شاهد آسیب‌های بسیاری در این مناطق هستیم. همچنان که در ایلام، خورستان و قصرشیرین در فصل زمستان چنین اتفاقی می‌افتد و اغلب افراد این مناطق در ۶ماه دوم ‌سال دچار حادثه می‌شوند.»

پاکسازی عمومی تمام شده است. این را هم مرکز مین‌زدایی اعلام کرد و هم در پیام ریاست‌جمهوری ‌سال ١٣٩٣ شنیده شد. دو سال پس از آن‌که جشن پاکسازی مین در کرمانشاه برگزار شد و خیلی‌ها پرسیدند پس مین‌های بعدی از کجا سردر آوردند؟ مین هنوز از خاک‌های ما دل نکنده است: «تنها بخش‌هایی باقی مانده‌اند که نیازمند پاکسازی ویژه هستند. مانند مناطق آبرفتی، جاهایی که دچار سیلاب شده‌اند و… . اما آنچه خود در زمینه پاکسازی عمومی دیده‌ام این است که تا نقاط صفر مرزی هم پاکسازی انجام شده است. هرچند در برخی مناطق با دقت و درستی نبوده و همچنان مین‌هایی وجود دارد که این مین‌ها مشکلات بسیاری به جا گذاشته‌اند.»

مهرماه سال گذشته نماینده پیرانشهر و سردشت، رسول خضری هم درباره مین‌های باقی مانده تذکر داد. او در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد هم از کند بودن روند پاکسازی گفت و هم به مسأله مین‌های مناطق کوهستانی یعنی جابه‌جایی‌شان اشاره کرد: «مین‌های دوران جنگ که در مناطق کوهستانی کاشته شده بود، طی سال‌های گذشته توسط آب و سیلاب و رانش زمین جابه‌جا شده و سالانه شاهد قربانیانی هستیم که بر اثر انفجار مین‌های باقی‌مانده از دوران جنگ، جان‌شان را از دست می‌دهند یا دچار معلولیت می‌شوند و درحالی‌که این جنگ‌افزارها باعث معلولیت یا کشته شدن این عزیزان، از ابزارهای دولت و بازمانده‌های جنگ است، به ندرت هم تحت پوشش بنیاد شهید قرار می‌گیرند و اغلب به‌عنوان مددجویان کمیته امداد مورد حمایت قرار می‌گیرند که مستمری‌های کمیته امداد هم بسیار ناچیز است و این افراد نمی‌توانند با این رقم‌ها امرار معاش کنند.»

کمیسیون ماده ٢فرمانداری جایی است که خیلی از مجروحان مین و خانواده‌های قربانیان آن را می‌شناسند. جایی که قرار است صدایشان را بشنود با اعضایی که خیلی سخت می‌توان دور هم جمع‌شان کرد تا وضع آسیب‌دیدگان را روشن کنند. فرماندار رئیس این کمیسیون است که با حضور اعضای شورای تأمین شهرستان، ادارات بنیاد شهید و امور ایثارگران و کمیته امداد امام‌خمینی(ره) تشکیل می‌شود. با وجودی که گفته می‌شود این کمیسیون پرونده‌ها را به سرعت بررسی می‌کند، گاه آسیب‌دیدگان باید مدت‌ها صبر کنند تا کمیسیون تشکیل شود. انتظار برای تعیین‌تکلیف جانبازی هم بر دردهای آسیب‌دیدگان مین اضافه می‌شود. مثل گشین، دختری که ماجرای از دست دادن یک پایش کنار درخت گردو در روستای نشکاش کردستان اتفاقا خیلی خبرساز شد اما هنوز در راه بیمارستان و دادگاه است.

دادگاه به گشین دیه نداد

فرشاد محمدی، وکیل گشین کریمی یک ماه پیش در دادگاه مریوان حاضر شد و حالا چند روزی است که حکم دادگاه مبنی‌بر رد دعوی به دستش رسیده. «دادگاه به استناد قوانینی که به نظر من ارتباطی با این شکایت ندارد ، مثل ماده ١۶ حکم رد دعوی داده است در صورتی که این شکایت درخواست دیه است و ربطی به مواردی چون رأی کمیسیون ماده دو فرمانداری ندارد.»

محمدی می‌گوید کمیسیون برای اتفاقی که موجب وارد شدن خسارت به اشخاص می‌شود نحوه جبران را تعیین کرده است اما موضوع مطالبه دیه را مطرح نکرده است. براساس رأی کمیسیون ماده ٢فرمانداری گشین و هم‌بازی‌هایی که در اثر انفجار مین در نشکاش مصدوم شدند‌ درصد جانبازی تعیین شده است. با تعیین ‌درصد به این کودکان تسهیلاتی تعلق می‌گیرد مثل مستمری و سهمیه دانشگاهی و تأمین هزینه‌های درمان اما مستمری بعد از پایان سن کودکی به گشین و دیگر مصدومان داده خواهد شد درحالی‌که آنان و خانواده‌شان اکنون به این حمایت نیاز دارند و هزینه‌هایی که در چند‌سال گذشته بابت درمان پرداخته‌اند زندگی این خانواده‌های روستایی را فلج کرده است.

محمدی برای خانواده گشین طلب دیه کرده چرا که به اعتقاد او براساس قانون اگر کسی بر اثر قصور عمد یا غیرعمد دولت دچار مصدومیت و خسارت شود، می‌تواند مطالبه دیه کند و دیه مقرر شرعی به او پرداخت می‌شود. «این خانواده‌ها تا امروز هزینه‌های بالایی متحمل شده‌اند که از توانشان خارج بوده. هزینه‌هایی که جبران نمی‌شود از سوی دیگر کسی به جبران مشکلات روانی این کودکان بعد از حادثه فکر نمی‌کند. این خسارت‌های غیرقابل جبران هم هیچ وقت دیده نشده و جبران نمی‌شود. این کودکان مستحق هستند که حداقل بتوانند تا ١٨ سالگی از دیه استفاده کنند و هزینه‌های درمانشان از بدو وقوع حادثه پرداخت شود.»

پدر گشین بارها و بارها دخترکش را به دوش کشیده و به بیمارستان‌های تهران برده است. عکاس ایسنا که زندگی گشین و خانواده‌اش را در این چند‌سال به تصویر کشیده شاهد مصائب بسیار این خانواده روستایی بوده که همواره در این سفرها دغدغه هزینه‌های جا‌به‌جایی و اقامت در شهر درندشت تهران را داشته‌اند. محمدی می‌گوید: «آینده این کودکان تباه شده است و تنها کاری که می‌شود کرد این است که با حمایت‌های دولتی کمی از درد آنها بکاهیم. این خانواده‌ها در این مدت هم با حمایت مردم توانستند پروتز مناسب را تهیه کنند. هزینه رفتن به تهران برای فیزیوتراپی هم بسیار سنگین بوده و هست.» وکیل گشین ٢٠ روز برای درخواست تجدیدنظر فرصت دارد او می‌گوید بدون‌شک درخواست تجدیدنظر در این رأی را به دادگاه ارسال خواهد کرد.

کودکان، روستاییان و عشایر به دلیل ناآگاهی بیشتر از بقیه مردم دچار حادثه مین می‌شوند. مین‌ها از پایگاه‌های نظامی مخروبه با برف و باران راه می‌افتند و می‌رسند به مزرعه‌ها و باغ‌های کشاورزان، می‌رسند پای درخت‌های گردویی که بچه‌هایی مثل گشین زیر سایه آن بازی می‌کنند. دو‌سال قبل مدیر مدرسه‌ای در خوزستان در گفت‌وگو با مجله شبکه آفتاب از مین‌هایی گفته بود که بچه‌ها ندانسته سر کلاس می‌آورند، به رودخانه پرتاب می‌کنند یا به درخت‌ها می‌کوبند. صادقی درباره آموزش‌هایی که تاکنون صورت گرفته می‌گوید: «آموزش مردم برای مواجهه با مناطق مین‌گذاری‌شده می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. در حال حاضر آموزش‌هایی توسط جمعیت هلال‌احمر و سازمان بهزیستی انجام می‌گیرد و آنها در تلاشند تا روش زندگی مردم را تغییر دهند. این آموزش‌ها در چند بخش خلاصه می‌شود. نخستین بخش آگاهی از مناطق خطر است، دوم آشنایی با نشانه‌های خطر. برای مثال ادوات زرهی رها‌شده، پاسگاه‌ها و … ازجمله مواردی هستند که وجود خطر را نشان می‌دهند. نکته سوم این است که با دیدن چه مواردی به خطر نزدیک می‌شویم. برای مثال اگر لاشه حیوانات یا خودروهای منهدم‌شده را دیدیم، یعنی به منطقه خطر نزدیک شده‌ایم. پس از این رفتار پیشگیرانه را آموزش می‌دهند. این‌که با دیدن گلوله چه کنند؟ اگر مین را دیدند چه کنند یا فردی که دچار حادثه شده را چگونه کمک کنند. آخرین مسأله هم نحوه اطلاع‌رسانی است که اگر مین را دیدند به چه کسی اطلاع دهند.»

به گفته او برای آوردن مردم به سمت آموزش باید از شگردهای خاصی استفاده کرد: «از جمله انها هماهنگی با شوراهای روستایی و استفاده از افراد دینی است که مردم را به سمت آموزش دیدن برای مواجهه با مین آماده کنند.»

در‌ سال ٩۴، ١۵ تعداد نفر بر اثر انفجار مین کشته شده‌اند و ٣٠ نفر زخمی. سه نفر از این تعداد کودک بودند. قربانیان و مجروحان مین ‌سال گذشته از سقز شروع شدند در کردستان. جبار همتی و پوریا نصیری تعطیلات نوروزشان را در بیمارستان گذراندند. همان زمان نوبت قصر شیرین کرمانشاه رسید که به عزای آرزو طهمورث‌پور نشست. مین روب‌ها، نظامیان دیگری هم در سومار، پاوه، سردشت مریوان و قصرشیرین‌سال قبل کشته یا مجروح شدند. و چوپان‌ها، کشاورزها و بچه‌ها، مثل فرشاد رشیدیان و بهزاد ابراهیمی اهل مریوان که کودک بودند. مثل یاسین عبیداوی که دانش‌آموز اهواز بود و مجروح شد. حالا بعد از یک‌سال چه کسی از آسو پیروت زاده ١٩ ساله که چوپانی می‌کرد در سردشت، از اسکندر بیگ‌زاده که همان جا کشاورز بود و علی یارفالفالی و مهدی خرسانیان که در چم هندی و عین خوش ایلام دیگر نمی‌توانند چوپانی کنند، خبر دارد؟

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.