به بهانه و مناسبت دوازدهم ژوئن (۲۲خرداد امسال) که به عنوان روز جهانی مبارزه با کار کودک شناخته می شود، گزارشی از سوی سازمان بین المللی کار منتشر شده که از کاهش تعداد کودکان کار در جهان به میزان یک سوم خبر می دهد. این در حالی است که در منطقه ای همچون خاورمیانه که برخی کشورهای آن از بی ثباتی سیاسی رنج می برند و برخی کشورها همچون سوریه و یمن درگیر جنگ هستند، کودکان در شرایط و وضعیت دشواری به سر می برند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از رادیو زمانه، بر اساس آماری که به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودکان منتشر شده، شمار کودکان کار از سال ۲۰۰۰ میلادی تا امروز (در طول ۱۷سال گذشته) کاهش یافته و از ۲۴۶ میلیون نفر به ۱۶۸ میلیون نفر رسیده است: کاهشی به میزان یک سوم.
گزارش سازمان بین المللی کار اما نشان می دهد بیش از ۸۵ میلیون کودک کار در جهان (نیمی از جمعیت کودکان کار) در شرایطی بسیار دشوار روزگار می گذرانند. کمتر از ۱۷۱ میلیون نفر از این کودکان در منطقه آسیا زندگی می کنند و این منطقه همچنان بیشترین شمار کودکان کار را در میان مناطق مختلف جهان در خود جای داده است.
تخمین زده می شود که ۷۸ میلیون یا ۹.۳ درصد از کودکان کار جهان در آسیا زندگی می کنند.
از سوی دیگر بیشترین حوادث هنگام کار برای کودکان کار در منطقه صحرای آفریقا رخ می دهد.
بر اساس آمار سازمان بین المللی کار ۵۹ میلیون کودک در این منطقه روزگار می گذرانند.
رجوع به آمارهای این سازمان نشان می دهد ۱۳میلیون کودک کار (۸.۸ درصد) در کشورهای آمریکای لاتین و ۹.۲ میلیون نفر (۸.۴ درصد) در منطقه خاورمیانه هستند.
عمده کودکان کار (۹۸میلیون نفر معادل ۵۹ درصد) در بخش کشاورزی فعالیت دارند و به عنوان نیروی کار ارزان (و در مواردی رایگان) در این بخش به کار گرفته می شوند.
به این عدد و رقم ها باید ۵۴ میلیون کودک کار در بخش خدمات و ۱۲میلیون کودک کار در در بخش صنعت را هم اضافه کرد که به شکل غیررسمی در این حوزه ها فعالیت دارند.
این گزارش همچنین نسبتی از شمار کودکان کار دختر و پسر ارائه کرده که بر اساس آن از سال ۲۰۰۰ تاکنون میزان کار دختران ۴۰ درصد و پسران ۲۵ درصد کاهش یافته است.
آمار مبهم کودکان کار در ایران
با وجود ارائه این آمار از سوی سازمان جهانی کار، مراجع رسمی و حکومتی در ایران آمار دقیقی از شمار و عده کودکان کار در شهرها و استان های مختلف کشور ارائه نمی کنند.
از سوی دیگر دولت و رسانههای رسمی معمولاً در تلاش هستند تا سرنوشت این کودکان را با عملکرد گروههای بزرگ مافیایی گره بزنند. این در حالی است که بر اساس برخی گزارش و آمارهای موجود از منابع رسمی و غیررسمی، کودکان کار در ایران اغلب دارای خانواده هستند. آنها بیشتر برای امرار معاش خواهران و برادران کوچکتر خود یا پدر و مادر بیکار یا معتادشان مجبور به ترک تحصیل و کار کردن می شوند.
یک بخش از آمارهای مربوط به کودکان کار از همین محل (خروج کودکان از چرخه تحصیل) استخراج می شود. این آمار البته تناقض هایی دارد و گاهی چندان دقیق نیست.
ندا افروغ، جامعهشناس، پیش از این در تحلیل این رویکرد آماری به کودکان کار در جمهوری اسلامی به زمانه گفته است در ارائه آمار کودکان کار در ایران چند گروه را نباید فراموش کرد: «کودکانی که همزمان با تحصیل، کار میکنند. کودکانی که فقط در تابستان کار می کنند و کودکان پناهجو یا پناهنده افغانستانی.»
این جامعه شناس همچنین گفته است: «آمارهای غیر رسمی حاکی از این است که بیش از ۵۵ درصد کودکان کار در ایران افغانستانی ها هستند. با احتساب کودکان افغانستانی دسته بزرگی از کودکان کار به آمار افزوده میشود که بی توجهی دولت به این آمار، خصوصاً به آمار کودکان افغانستانی، باعث میشود برنامههای دولتی کارآمد نباشند و در پایان نیز خروجی واقعگرایانهای نداشته باشند.»
سازمان آمار و سرشماری ایران پیش از این اعلام کرده است ۳۰ درصد کودکان کار دارای سابقه محکومیت هستند و ۴۰ درصد آنها دارای والدین کمسواد و بیسوادند.
همین سازمان گزارش داده است هر چه میزان تحصیلات والدین بالاتر میرود، از تعداد کودکان کار در خانواده کاسته میشود.
ندا افروغ اما اصلیترین دلایل به وجود آمدن شرایط کار کودکان در ایران را به ترتیب فقر اقتصادی، ناتوانی خانواده در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، ناامن بودن محلههای حاشیه شهر، دسترسی نداشتن نهادهای اجتماعی به همه مناطق حومه و عدم نظارت سازمانهای وابسته به دولت دانسته است.
او معتقد است کمبود فرصتهای شغلی، وجود اختلافات خانوادگی و نبود احساس آرامش و امنیت در خانواده از دیگر عوامل زمینهساز کار کودک هستند.
موضوع کار کودکان در ایران سال هاست به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح می شود اما گوش دولت بدهکار نیست و برنامه ریزی کلان، دقیق و موثری برای خارج کردن کودکان از گردونه کار انجام نمی شود.
از سوی دیگر فرهنگ عرفی در ایران کار کودک را در مواردی تقدیس می کند. بهخصوص در روستاها، همراهی کردن فرزندان با خانواده برای «برداشتن باری از روی دوش والدین» توصیه و تکریم می شود. به این ترتیب همکاری کردن کودکان در کار کشاورزی و دامداری، موضوعی عادی است و حتی رسانههای حامی ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی هم مدام با تاکید بر «زحمتکش» بودن کودک روستایی، در تقویت و بازتولید این فرهنگ اصرار دارند.
حضور قدرتمند و همه گیر چنین فرهنگی باعث دشوارتر شدن مبارزه با کار کودک و لغو آن در ایران می شود.
همچنین کودکان کار در رسانه های رسمی اغلب به قربانیان فقدان نهاد خانواده و نه قربانیان فقر معرفی می شوند.
تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی هم در برنامه های مختلف، کودکان کار را بچه هایی محروم از «سایه پدر یا مادر یا هر دو» معرفی می کند که در باندها و گروههای مافیایی و افراد سوءاستفاده کننده و کلاش گرفتار شده اند.
در چنین شرایطی آیا روز جهانی مبارزه با کار کودکان به اندازه کافی برای دیده شدن این وضعیت و توجه مردم به کودکان کار، نتیجه بخش هست؟