در ارتباط با این موضوع من بخشی از تجربه ی خودم در مدت حدود 5 سال زندگی با شهروندان بهایی در زندان را بیان می کنم. امیدوارم مفید باشد. من بهایی ها رو مثل سایر ایرانی ها دیدم. در واقع به نظر من ، ما ایرانی ها صرفنظر از عقاید مان، دارای فرهنگی کم وبیش مشابه هستیم.انگار زیست بوم تاریخی ما، بیش از هر چیز در افکار و رفتار و زبان ما موثر بوده است. اخلاقیات خاص خودمان را داریم. ادم های خوب و بد داریم. این به لحاظ فردی است. یعنی بعضی از ما، ادم های بدبین و بعضی خوش بین یا برخی راحت طلب و برخی سخت کوش هستیم.
برخی دوست داریم اتیش بیشتری زیر کماجدون خودمون بکشیم اما برخی دوست داریم کماجدون رفیقمون زود تر گرم بشه.برخی از ما ، خیلی غیبت می کنیم اما برخی، کمتر پشت سر دیگران حرف می زنیم. برخی خوش برخورد هستیم و برخی بد اخلاقیم. برخی آدم های محافظه کار و ترسویی هستیم اما برخی جسور تر یا شهیم تر هستیم. این خصلت های فردی در ما ، کم و بیش وجود دارد و به لحاظ زیست بوم و شرایط خانوادگی و در یک فرایند کلی، چنین خصلت هایی کم رنگ یا پر رنگ میشه. به این لحاط زیاد فرق نمی کنه که بهایی باشی یا بی دین باشی و یا مسلمان و زردشتی باشی. این البته تجربه ی شخصی من است. ممکن است برخی مدعی باشن این خصلت ها فردی نیست و بلکه برگرفته از مذهب و مکتب و تربیت خانوادگی است. من مرزبندی خیلی پر رنگی برای آن قایل نمی شوم اما در هر حال آن را در یک کتگوری فردی و ایرانی بودن، تقسیم بندی می کنم.به این لحاظ ایرانی ها دارای یک قد و قواره ی مشخصی هستند. برخی کوتاه تر، برخی بلند تر اما ما، یک قد متوسط داریم. یک الگوی رفتار معینی داریم. بهایی ها هم مثل بقیه مشمول این قالب بندی یا الگوی رفتاری هستند. گاهی از یک بهایی انتظار نداری، زیاد خود خواه یا محافظه کار یا بد دهن و یا بد گو باشد اما وقتی می بینی یک بهایی به همان اندازه می تواند دارای چنین ویژگی هایی باشد که یک غیر بهایی،آن وقت مجبور می شوی دستگاه ارزیابی و تحلیل خودت رو مورد بازنگری قرار بدهی. من چند بار این بررسی ها را انجام دادم تا به این نتیجه رسیدم که یک بهایی هم به همان اندازه ایرانی است که یک غیر بهایی. البته ممکن است به من ایراد بگیرید که به جای ایرانی بودن، می توانی انسان بودن را ملاک داوری قرار بدهی. ولی من اولا با ادم های غیر ایران زندگی نکرده ام و نمی توانم،ملاک ارزیابی ام را تا انجا توسعه بدهم. دوم این که نمی خواهم ذهنی و ایده الیستی برخورد کنم، می خواهم برخوردم با مسیله concreat یا عینی باشد. من ادم های ایرانی را دیده و با آنها زندگی کرده ام. مفهوم من از انسانیت، یک مفهوم کلی و انتزاعی نیست. یک مفهوم کلی اما عینی است. اگر چه obstractiob یا انتزاعی است اما انتزاعی بودنش مرجوع به نمونه های عینی بسیار فراوان است. خوب که نگاه می کنم، متوجه می شوم که حتا مازندرانی ها با یزدی ها و آنها با تهرانی ها و اصفهانی ها ، تفاوت های زیادی دارند. ازآن به فرهنگ های گوناگون تعبیر می کنیم که عمدتا خصلت های فردی را مد نطر قرار می دهیم. حال اگر به لحاظ علمی مجاز باشیم، می توانیم این نمونه ی اجتماعی را توسعه بدهیم و به جای یک مازندرانی، از یک ادم ایرانی حرف بزنیم. این ادم ایرانی دارای ویژگی هایی است که او را از آدم آمریکایی تفکیک می کند. من دارم به این ویژگی ها یک هویت مشخص می دهم و دارم آن را آشکارتر می سازم. حال سخنم این است که در ایرانی بودن همه ی ما مشترک هستیم. خلق و خو های ویژه ی خودمون را داریم. همان گونه که گفتم، در این تیپtape هایی ویژه، با هم مشترک هستیم. شما اگر بتوانید برای این تیپ تعریف معین با ویژگی های خودش را ارایه بدهید، در آن بهایی و بی دین و مسلمان به یک اندازه جا می گیرند.
پس باید دید خودمون را واقعی کنیم و بدانیم داریم در باره یک ایرانی حرف می زنیم. این آدم، یک اخلاق معینی دارد.این گونه نیست که بهایی بودن یا غیر بهایی بودن به این لحاظ، موجب شود که تو با یک دیو یا بر عکس یک فرشته روبرو بشی. نه با یک ادم نرمال ایرانی روبرو هستی. تجربه ی من می گوید، ما ایرانی ها به لحاظ خصلت های فردی بیش از آن که تحت تاثیر مکتب و مرام خاصی باشیم، تحت تاثیر زیست بوم ایرانی بودن هستیم. پس من در این بخش چنین نتیجه گیری می کنم، که به این لحاظ بین بهایی و غیر بهایی تفاوت زیادی وجود ندارد و تقریبا از یک الگوی واحد رفتاری تبعیت می کنیم.
اما به لحاظ اجتماعی، تفاوت ها زیاد تر است. من الگو های رفتار اجتماعی بهایی ها را به بخش بعدی موکول می کنم. اما در پایان بار دیگر تاکید می کنم که؛ رفتار فردی بهایی ها را مطلقا از تربیت های دینی انها تفکیک نمی کنم یا تربیت های خانوادگی را کم اثر نمی دانم، ولی تیپ رفتار فردی بهایی را با تیپ رفتار فردی غیر بهایی ، عمدتا متاثر از زیست بوم ، ایرانی بودن، انها می دانم و به این لحاظ، بهایی بودن را یک پدیده ی غریب نمی دانم. او را یک ایرانی با همان خصلت های شناخته شده ی ایرانیان می دانم.
حشمت الله طبرزدی