در دوران حکومت جمهوری اسلامی، فرزند دلبند یک خانواده را می برند ،اما با گذشت ۱۷ سال، نه زنده اش را برمی گردانند، نه مرده اش را و نه حتا خبرش را!؟ایا رژیمی از این ها پاسخگو تر در دنیا سراغ دارید؟!
به همراه علی به دیدار خانواده ی گرامی سعید زینالی رفته بودم.خانواده ای که دلی پر از درد و چشمی گریان داشتند. از بهناز خواهرش که فقط ۹ سال داشته و برادرش سعید را از درون خانه می ربایند، اما اینک ۲۷ساله است و هنوز چشم در راه است. از پدرش هاشم که از ان زمان تا کنون به هر دری زده است تا خبری از فرزندش بگیرد اما ابتدا از سوی دادستانی به او گفته می شود که در بازداشتگاه سپاه است و پس از ان، فقط او را از کار اخراج و در اخرین مورد ،بازداشت می کنند که چرا به دنبال فرزندت هستی.
از مادر سعید که از ۲۳ تیر ۷۸ که فرزند او را می ربایند ، نه تنها به او خبری نمی دهند که ، چندین بار بازداشت شده و به او گفته می شود برو بر سر قبر یکی از شهدای گمنام و فکر کن او فرزند تو است. مادری که از سعید زینالی و دوستش شهرام چراغی زنجانی می گوید که هر دو را با هم می برند و از هر دو خبری نمی دهند.مادری که شجاعانه پرچم پر افتخار؛ سعید من کجاست،، را به دوش می کشد و خواب از چشم جنایتکاران ربوده است.
سعید زینالی جوان فعال در ۱۸ تیر ۷۸ که به قول منوچهر محمدی ،با ان پیکان سفید رنگ ، همواره می گفت: که تحت تعقیب است و امیر فرشاد ابراهیمی که در ان زمان با یاران سعید امامی همکاری می کرد، خودش اعتراف کرده است که از نحوه ی کشتن سعید در شکنجه گاه توحید اگاه بوده و جزئیات جنایت را روایت کرده است.
حشمت طبرزدی