مهدی صادقی که به اتهام قتل عمد به اعدام محکوم شده بود صبح روز چهارشنبه ۱۶ دی ماه سال جاری درحالی به همراه ۴ زندانی دیگر در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد که شبهات زیادی در پرونده او وجود داشت.
در این خصوص با “منوچهر صادقی” برادر این زندانی اعدام شده گفتگویی انجام شده که در زیر میخوانید:
لطفاً اتفاقاتی که منجر به بازداشت برادرتان شد را شرح دهید؟
۳۱ تیر ماه ۱۳۸۹ نزاعی دستجمعی درگرفت بر سر اختلافات خانوادگی که برادر من اصلاً در آن دخیل نبود، به قول معروف دوتا چک زدند و خوردند و رفتند که سوار ماشین بشوند که بروند. یکی از طرفهای دعوا سوئیچ ماشین اینها را برمی دارد و نمیگذارد که بروند. به همین علت دعوا ادامه پیدا میکند. برادر من و دوستش یک طرف دعوا و طرف دیگر ۶ یا ۷ نفر بودند و شروع میکنند مجدداً به کتک کاری. دعوا تمام میشود و سر و کله دو طرف شکسته بود و ماشین برادرم هم داغون کرده بودند. دو تا سه ساعت بعد از دعوا برادر من به کلانتری میرود تا شکایت کند که زدهاند شیشههای ماشین من را شکستهاند و سر و کله خودم را هم شکستهاند؛ رفت برای شکایت که نگهش داشتند و گفتند یکی به قتل رسیده و ایشان دیگر ماندگار شد.
برادر شما چند روز در بازداشت بود و در این مدت چه گذشت؟
مهدی را ۲۸ روز در اداره آگاهی شاپور نگه داشتند و در این مدت ما از او بی اطلاع بودیم. بعد از ۲۸ روز به ما زنگ زد و گفت من این مدت را در آگاهی شاپور بودم و الان من را آوردهاند زندان رجایی شهر کرج. مهدی میگفت از وقتی بازپرس ویژه قتل دیده است که مدارک کافی نیست، دستور تحقیقات بیشتر را داد. اما ماموران آگاهی بجای تحقیقات در محل، برادرم را با دستها و پاهای بسته از سقف آویزان کرده و با چوب و کابل و باتون میزدند و فحش خواهر و مادر میدادند که تو کشتهای. با این حال برادرم اتهام قتل را قبول نکرده بود. برادر من چون شب اول در کلانتری اعتراف کرده بود که چاقو داشته و مقتول هم فقط یک ضربه خورده بود وی را به عنوان قاتل معرفی کردند و دستور دفن جسد را میدهند و فردای آن روز بدون کالبد شکافی و جرمشناسی جسد مقتول دفن میشود. تنها دلیلش هم این بود که پزشکی قانونی گفته بود مقتول با یک شیء برنده و تنها با یک ضربه به قتل رسیده است. مقتول اگر به جرم شناسی آگاهی میرفت و کالبد شکافی میشد خیلی حقایق دیگر از پرونده او روشن میشد و حتی جنس چاقویی که مقتول با آن مضروب شده بود نیز مشخص میشد؛ پلیس نباید به صرف اعتراف برادر من مبنی بر اینکه چاقو داشته و با وجودی که او هرگونه ضربه به مقتول را رد کرده بود، ادامه تحقیقات را متوقف میکرد.
آیا برادر شما در طی جلسات دادگاه به وکیل دسترسی داشت؟
در دادگاههای اول برادرم وکیل تسخیری داشت ولی در مراحل بعد برایش وکیل تعیینی گرفتیم. وکیل تسخیریای که به ما داده بودند در دفاعیاتش گفته بود ایشان قتل را قبول ندارند و اگر هم به فرض قاتل باشد در دفاع از خود این کار را کرده است. چون در دعوا با میلگرد و چاقو به سر مهدی ضربه زده بودند و پزشکی قانونی هم تأیید کرده بود. دادگاه درجا رد کرده بود و گفته بود که متهم باید اول اتهام قتل را قبول کند و سپس بگوید در دفاع از خود زده است.
لطفاً در خصوص مراحل دادرسی که منجر به صدور حکم اعدام شد توضیح دهید؟
نیروی انتظامی پرونده را جمع کرد و به دادگاه کیفری استان فرستاد. پروندهای که نه مدرک داشت، نه اعتراف و نه شاهد. همه همسایههای منزلی که در آن نزاع در گرفته بود در دادگاه شهادت دادند که دیدهاند مهدی چاقو داشته ولی ندیدهاند که با چاقو مقتول را بزند. هیچ مدرکی هم مانند آلت قتاله و یا اثر انگشت وجود نداشت، هیچ اعترافی هم وجود نداشت که برادر من گفته باشد من با چاقو کسی را زدهام. شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری حکم قصاص را صادر کرد و پرونده رفت دیوان عالی کشور و دیوان از پرونده به دلیل این که کامل نبود نقص گرفت. پرونده دوباره به شعبه ۱۱۳ بازگشت و در این شعبه رأی به قصاص دادند و دوباره پرونده به دیوان عالی کشور رفت و بازهم دیوان نقص گرفت. برای بار سوم هم این شعبه حکم قصاص داد و دوباره به دیوان رفت و اینبار هم پرونده نقص شد. پرونده را به شعبه هم عرض دادند تا از اول مورد رسیدگی قرار گیرد و دلیل آن هم این بود که پرونده برای دیوان عالی کشور شفاف نبود. پرونده به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری داده شد. ما هم در این مدت نزد شاکیان پرونده میرفتیم تا شاید بتوانیم رضایت بگیریم؛ خانواده شاکی به ما گفتند که ما می دانیم پسر شما قاتل نیست و ضربه چاقو را او به پسر ما نزده است و اگر یک عذر خواهی رسمی از ما بکند ما رضایت میدهیم تا آزاد شود. مهدی هم از روی سادگی نامهای از داخل زندان برای آنها فرستاده بود و نوشته بود از اینکه این اتفاق افتاده و شما هم جوان از دست دادهاید من متأسف و شرمندهام. شاکیان هم این نامه را که پست برایشان آورده بود، به عنوان مدرک به دادگاه ارائه میدهند و مهدی را دوباره دادگاه میخواهد. قاضی شعبه ۷۱ کیفری استان آقای عزیز محمدی به برادر من میگوید: حالا این اتفاق افتاده به هرحال، شما یک دلجویی از این خانواده بکن، شما مدام ایستادی و می گویی من نزدم، من نکردهام. حالا اگر یک عذرخواهی بکنی تاکمی از ناراحتی این مادر کم شود، نمیمیری که!
برادر من هم میرود و جلوی پای مادر مقتول مینشیند روی زمین. میگوید: حاج خانم از اینکه این اتفاق افتاده و از اینکه این درگیری شده من متاسفم و شرمندهام.
قاضی هم میگوید: اگر تو نکشتهای برای چه عذرخواهی میکنی؟ از طرف دیگر هم نامه عذرخواهی مهدی از داخل دادگاه را به عنوان مدرک روی پرونده گذاشت. در این زمان سه سال و نیم از زمان وقوع قتل گذشته بود و دوتن از شاهدان هم حرف خود را در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تغییر دادند و گفتند که دیدهاند مهدی مقتول را باچاقو زده است. در همان جلسه شعبه ۷۱ حکم اعدام برادرم را صادر کرد و پرونده به شعبه ۵ دیوان عالی کشور رفت و در نهایت با تأیید ۳ تن از ۵ مستشاران دیوان حکم اعدام برادرم قطعی شد.
بعد از این تمام تلاشهای ما و نامههای ما به قوه قضائیه بینتیجه ماند. ما میخواستیم بدانیم چرا شاهدها پس از سه سال و نیم حرف خود را عوض کرده بودند در حالی که در دادگاههای قبلی قسم خورده بودند؟ چگونه است وقتی قاضی به برادر من میگوید عذرخواهی کن و برادرم این کار را میکند این را مدرک حساب میکند؟
برادر شما در چه تاریخی اعدام شد؟
درنهایت با وجود اینکه خانواده مقتول به ما قول رضایت داده بودند حکم اعدام برادرم را صبح روز چهارشنبه ۱۶ دی ماه ۹۴ پس از ۵ سال و ۶ ماه و ۱۵ روز در زندان اجرا کردند. برادرم چند مرحله قهرمانی استانی و کشوری کاراته داشتند و قرار بود به مسابقات جهانی بروند با هزینه خودشان، که متاسفانه این اتفاق افتاد و منجر به از بین رفتن ایشان شد.
ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.