«سازمان زندان ها قرضش را به بیمارستان هایی که با آنها قرارداد دارد نمی پردازد، بیمارستان های تحت قرارداد این سازمان هم زندانی ها را با بیماری های وخیم و خطرناک بازپرس می فرستند و حاضر به انجام عمل جراحی نیستند.» این جمله را یک بیمار اورژانسی که روی تخت بهداری زندان رجایی شهر دراز کشیده می گوید.
به شهادت هم بندی هایش او این هفته سه بار حین فعالیت عادی در بند غش کرده و کارش به بهداری کشیده شده، لب هایش کبود می شوند و دست و پاهایش بی حسند، با هماهنگی وکیل بندشان او را با برانکارد به بهداری زندان منتقل کرده اند.
دکتر متخصص زندان برای او عمل جراحی تجویز کرده و چندین پزشک هم ضرورت انجام عمل جراحی را تایید می کنند، مدارک پزشکی بیماری اش چنان پر و پیمان است که به قول خودش «مو لای درزش نمی رود» اما او را یک بار سه ماه پیش به بیمارستان منتقل کرده اند و کادر پزشکی بیمارستان با یک رسیدگی سطحی او را به زندان پس فرستاده اند و حاضر به انجام عمل جراحی نشده اند.
جراحی او هزینه بر است و بیمارستان حاضر به انجام عملی نیست که مطمئن نیست سازمان زندان ها پولش را بدهد. رئیس بهداری زندان هم با مشاهده دستور متخصص گفته: «دکتر شکر خورده تجویز کرده، دکتر این را برای خودش نوشته، من برای شما ام آر آی می نویسم تا اول بروی و لزوم عمل جراحی ات تایید بشود، چون به هر حال ما برای عمل جراحی تو بودجه نداریم به بیمارستان پرداخت کنیم. »
«م» یک زندانی امنیتی در زندان رجایی شهر است که بعد از چندین سال بازجویی و حبس، به طور مداوم در این بند غش کرده و بیحال و بی هوش می شود، ماه گذشته بعد از سه بار بیهوشی در طول یک شبانه روز، به بیمارستان امام خمینی اعزام شد.
زندانیان دیگر می گویند او قبل از دوره زندانش، فرد قوی هیکل و توانمندی بوده و بعد از دوره بازجویی به خاطر ضربه هایی که به سرش فرود آمده، چیزی شبیه به صرع و غش مداوم دامنگیرش شده، اما هر بار به درخواست وکیل بند و اعتراض هم بندی ها، او را تا بهداری می کشانند و تقریبا همیشه توسط بخش پذیرش زندان اجازه ورود به بیمارستان را پیدا نمی کند، او را کشان کشان به بند برمی گردانند و مابین هم بندی ها روی تخت می افتد و بی حال می شود.
مسئول پذیرش یکی از بیمارستان ها در یکی از دفعات انتقال آقای «م»، به او گفته بخاطر اینکه سازمان زندان ها هزینه های درمان بیماران سابق خود را در این دو سال نپرداخته، ما هم در پذیرش بیماران جدید اکراه داریم.
یکی دیگر از ساکنان بند عقیدتی زندان می گوید: « این وضعیت مختص آقای میم نیست. ما معمولا زندانی هایی داریم که از سوی بهداری و بیمارستانی که اعزام می شوند، بدون طی مراحل واقعی درمان پس فرستاده می شوند و رئیس بهداری زندان بارها به آنها تاکید کرده که ما مشکل بودجه داریم. از این بابت حتی در تهیه داروها هم در زحمتیم و لطف کنید فعلا بیمار نشوید!»
به مسئولان بهداری همه بندهای زندان رجایی شهر در این هفته گفته شده تا به بیماران این زندان بگویند که زندان دیگر قادر به نوبت گرفتن از بیمارستان ها برای مداوای آنان نیست و اعتبار کافی در بیمارستان ها برای پذیرش یا اعزام زندانی ها ندارد. آنها به زندانیان می گویند با هماهنگی خانواده هایشان، برای زندانی های بیمار نوبت بیمارستان و دکتر بگیرند و با هزینه شخصی خودشان وسیله ایاب و ذهاب و اعزام فراهم می شود.
زندانی دیگر این زندان که مبتلا به بیماری کلیوی است، به ایران وایر می گوید: «بهداری زندان رجایی شهر هیچ دارویی به ما نمی دهد، حداکثر چند دانه استامینوفن یا آسپرین یا قرص معده بتوانیم بگیریم. حتی نسخه های دکتر زندان را هم باید خودمان از بیرون تهیه کنیم، آن هم طی یک فرآینده خسته کننده. این تازه اول ماجراست، باید هزار امضاء از مسئولان زندان جمع آوری کنیم تا داروهایمان را تحویل مان بدهند. آن هم بعد از یک بازرسی سفت و سختی که گاهی ممکن است هفته ها طول می کشد و حتی گاهی داروها کم یا گم هم می شوند.»
اما این نابسامانی مختص زندان رجایی شهر نیست، «بهروز» زندانی ساکن زندان اوین است، او هم در این باره می گوید: در اینجا هم روند اعزام به بیمارستان و یا نوبت گرفتن و اجازه گرفتن از سیستم زندان و ثبت آن بسیار زمان بر و خسته کننده است. بارها شده که درد و بیماری را تحمل می کنم ولی خودم را درگیر این پروسه شکنجه بار نمی کنم اما راستش گاهی چاره ای نیست، می تواند موضوع مرگ و زندگی باشد. کیفیت بیمارستان های دولتی که با زندان قرارداد می بندند، بسیار نازل است و طبعا بهتر است که خودمان با کمک خانواده ، بتوانیم از بیمارستان با کیفیت تری وقت ویزیت و آزمایش بگیرم.»
او درباره روند معالجه می گوید: «بیمارستان های طرف قرارداد زندان اوین ما را برای معاینه نزد انترن ها که دانشجویان پزشکی بیمارستان های دولتی هستند، می فرستد و دارو و لباس ام آر آی و از این قبیل چیزها را هم باید خودمان تهیه کنیم. حتی بعضی از دوستان من در زندان بخاطر اینکه هزار تومان بابت سرنگ و آمپول، دو هزار تومان بخاطر بالا رفتن حق ویزیت و معاینه بدون اطلاع قبلی یا چهل هزار تومان برای خرید لباس ام آر آی به همراه نداشته اند، بدون درمان به زندان برگشت داده شده اند، جالب اینکه که داشتن پول نقد برای زندانی تخلف است و اگر هم تخلف محسوب نشود بعضی از زندانی ها واقعا بابت این هزینه های ضروری هم پولی برای پرداخت کردن ندارند.»
زندانی دیگری که ساکن اندرزگاه هفت زندان اوین است تاکید می کند جانش به خاطر بیماری قلبی و عدم رسیدگی به موقع پزشکی در زندان در مخاطره است: « احساس می کنم امنیت جانی ندارم، وقتی یک زندانی مثل هدی صابر یا شاهرخ زمانی در زندان درمی گذرد فریاد واسفا سر می دهند اما کسی نگران ما که زنده ایم نیست، همان صدور مجوز برای اعزام به بیمارستانی در بیرون زندان برای سکته کردن کافی است. معمولا برای بیماران سیاسی و امنیتی سخت گیری بیشتری می شود، چون ما برخلاف نص صریح قانون و اخلاق، بایستی برای درمان خودمان نه از یک پزشک متخصص یا تیم پزشکی، بلکه از دادستان اجازه بگیریم و اینکار ، عملا دخالت یک غیر متخصص در امور پزشکی است. این وضعیت دشوار را در نظر بگیرید و به آن هم اضافه کنید که اگر خدای نکرده یک بیانیه یا نامه اعتراضی را هم امضا کرده باشی یا کماکان بر سر اعتقادت باشی، دیگر اصلا خیال صدور مجوز درمان را باید به خواب ببینی.» «پهلوان» زندانی بند مالی زندان اوین است. او به علت صدور چک بلامحل مدتهاست در این زندان محبوس است و از تجربه بیمارستانش این طور می می گوید: «من را وسط مراحل درمان از روی تخت بیمارستان به زندان منتقل کردند. من که جانی نبودم، خیال فرار کردن هم نداشتم، جانش را هم نداشتم. فقط نتوانستم هزینه های بیمارستان را بپردازم. باید دو عمل جراحی انجام می دادم که مکمل هم بودند. اما چون هزینه بیمارستان را نتوانستم تسویه کنم از عمل دوم جلوگیری کردند. کادر درمانی بیمارستانی که به آنجا منتقل شدم همگی شان جوان و کم تجربه و واقعا با ما زندانی ها بدون مسئولیت انسانی برخورد می کنند. در یک زمان معاینه و ویزیت چند ثانیه ای و بدون هیچ آزمایشی، به حرف هایت گوش می دهند و همان دارویی که خودت درخواست می کنی را برایت می نویسند و تو را از اتاق معاینه می فرستند بیرون. جالبترین بخش ماجرا اینجاست که من بعد از سالها مداوا و چند بار عمل جراحی با دکتری در بیمارستان مواجه شدم که به می گفت تو هیچ چیزت نیست. به خاطر تنوع و فرار از زندان خودت را به بیماری نزن چون کل بیماری تو ناشی از تلقین روحی و روانی است و نه مشکل جسمی.»
حالا زندانی های زیادی هستند که هم سرنوشت «رمضان احمد کمال» ند، زندانی امنیتی زندان رجایی شهر که چون به وسیله پزشکان غیر متخصص زندان مورد مداوا قرار گرفت و با وسایل آلوده و حداقلی جراحی شد، دستش از کار افتاده و از عفونت های پی در پی رنج می برد. او مدام می شنود «عمل جراحی که روی دست شما انجام شده، یک عمل کاملا اشتباه و پر خطر بوده که می توانسته جانت را هم به مخاطره بیاندازد.»
فرشته ناصحی