این گزارشها داستان واقعی از وضعیت و زندگی موجود دهها قربانی انفجار مین است که در جهت اطلاع افکار عمومی و نهادهای بین المللی تنظیم و منتشر میشود.
کودکان و تراژدی غمناک زندگی در میدان مین
سرگذشت پرستو محمدی
کودکان زیادی تا کنون در مناطق مرزی کردستان قربانی انفجار مینهای به جای مانده از جنگ ۸ سالهی ایران و عراق شدهاند، و هنوز هم این مینها و مواد منفجره UXO قربانی میگیرند. در یکی از آخرین موارد گزارش شده، در اسفند ماه ۱۳۹۳ یک کودک ایلامی در راه بازگشت از مدرسهی عشایری در منطقهی “کنجانچم” در اثر انفجار یک مین کشته و چهار کردک همراه او زخمی شدند.
در مهر ماه سال ۱۳۹۲ نیز هفت کودک اهل نشکاش مریوان قربانی انفجار مین شدند. بهزاد ابراهیمی کودک دوازده ساله هم در مرداد ماه ۱۳۹۴ در منطقه سروآباد مریوان در اثر انفجار مین جان خود را از دست داد. دهها مورد مشابه در سالهای گذشته، سرنوشت تلخی بوده برای کسانی که شیرینی زندگی کودکی را هنوز تمام نکرده بودند.
در اینجا داستان تلخ دختری شانزده ساله که همراه با پسرعمویش در حال چرای گوسفندان با یک مین به جای مانده از جنگ برخورد میکنند و در اثر انفجار آن پسرعمویش در جا کشته میشود و خود او هم دچار مصدومیت و مهمتر از آن عواقب ناشی از موج انفجار که اصطلاحا در پزشکی به آن (PTSD) میگویند شده است را برای شما بازگو میکنم.
در اردیبهشت ماه سال ۹۲ برای تحقیق بر روی مصدومین مین و گردآوری مستندات در کتابی که هیچ وقت اجازه انتشار نیافت به مناطق آلوده کشور رفتم و از نزدیک با بسیاری از مصدومین و قربانیان مین دیدار و گفتوگو کردم. بعد از آن سفر خود که از مجروحین انفجار مین هستم، بیمار شدم و تا مدتها نتوانستم به روال طبیعی زندگی برگردم. در میان مواردی که با آنها برخورد داشتم، داستان پرستو محمدی دختر کُرد اهل سرپلذهاب از همه برایم دردناکتر بود.
به گفتهی پدر پرستو در بهار ۸۶ هنگام کوچ فصلی، پرستو و پسرعمویش در منطقه “بمو” در نزدیکی شهر تازهآباد با مین برخورد میکنند و پسر عموی کوچکتر در جا کشته میشود و پرستو ماند تا زجری بدتر از مردن را تحمل کند.
پرستو بر اثر انفجار مین مجروح میشود و ترکشهای زیادی به بدنش اصابت میکند. اما دردناکترین از عواقب جسمی این حادثه برای پرستو، صحنهی مرگ پسرعمو در پیش چشمان او به تکرار کابوس زندگیاش میشود و پس از آن اتفاق بخشی از حافظهاش را از دست میدهد.
اما این پایان ماجرا نیست… خانواده پرستو از معتقدان به آیین یاری هستند. یارسان یا اهلحق مردمی در منطقه کرمانشاه هستند که به آیین باستانی و کهن یاری معتقدند، آیینی که هنوز از سوی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نشده و همیشه پیروان آن از بیشتر حقوق اولیه شهروندی عادی نیز محروم بودهاند. در کنار این تبعیضها عدم امکان استفاده از خدمان دولتی برای درمان پزشکی وضعیت پرستو را به عنوان یک دختر کرد یارسان با مشکلات جسمی و روانی ناشی از انفجار مین، بدتر میکند.
نهایتا پدر و مادر پرستو که دامدار هستند تنها راه بهتر شدن وضعیت پرستو را ازدواج او میدانند و پرستو را به عقد مردی در میآورند، که کارگر فصلی است و توانایی تامین هزینههای بیماری پرستو را ندارد. در نتیجه وضعیت پزشکی پرستو بدتر میشود. بعد از یکسال زندگی مشترک، پرستو صاحب فرزندی میشود، اما نگهداری از بچه برای او که خود به لحاظ جسمی بیمار است و از لحاظ ذهنی هم دچار آسیب جدی شده است، سخت است و همسر وی نیز به بهانهی عدم توانایی در قبول مسولیت زندگی و نگهداری از کودک، پرستو را نزد مادر و پدرش میفرستد.
داستان پرستو، داستان پردرد و تلخ دختر کُردی است که از یک طرف قربانی انفجار مین میشود و از سوی دیگر تبعیض در حقوق شهروندی و خدمات دولتی وی را در شرایط غیرانسانیتری قرار داده است. صدها پرستوی دیگر در بین قربانیان انفجار مین هستند که نیازمند رسیدگیهای ویژه هستند. دولت در برابر این قربانیان مسول است و در همین رابطه در کمسیون حقوق کودک شورای حقوق بشر به صراحت در مورد کودکان قربانی مین در تاریخ پنجم فوریه همین امسال به هیئت جمهوری اسلامی ایران تذکرات لازم داده شده است.