شاید تا ماه پیش وقتی مردم ایران عبارت «مأمور مخفی» را میشنیدند، به یاد فیلمهای پلیسی و جاسوسی میافتادند؛ ولی این روزها، مأمور مخفی معنای دیگری هم پیدا کرده: کسی که نه دنبال کشف باندهای مافیایی مواد مخدر است، نه در پی اطلاعات سری نظامی و امنیتی دشمن است، نه با سازمان اینتلیجنت سرویس و سیا میجنگد و نه میخواهد جلو یک اقدام تروریستی بزرگ را بگیرد. او مثل جیمز باند هم نیست که فقط در جاهای فوق سرّی و حساس سر و کلهاش پیدا شود. او ممکن است در هرجایی باشد: کنار دریا؛ وقتی کمی شلوارتان را بالا میزنید تا خنکی آب را حس کنید یا ارتفاعات شمال تهران؛ وقتی صبح جمعه با دوست پسر یا دخترتان، یواشکی راه دربند تهران را پیش گرفتهاید و میخواهید بروید بالا و احیانا پشت یک صخره بزرگ لحظهای هم با او خلوت کنید و یا حتی پشت فرمان ماشین؛ درست وقتی که از گرما کلافه شدهاید و کمی روسری را بالا میزنید. جیمز باند ایرانی در چنین اماکن و مواقعی ممکن است در کمین باشد و زاغ سیاه شما را چوب بزند و حسابی شما به دردسر بیندازد.
پلیس میگوید برخورد با پوشش غیراسلامی تنها یکی از اهداف طرح نظارت نامحسوس اخلاقی است و «امنیت اخلاقی فقط در موضوع پوشش خلاصه نمی شود بلکه در همه موضوعات و آسیب های اجتماعی است.»، مثلا برخورد با مزاحمتهای خیابانی هم از اهداف طرح است؛ ولی حساسیتها و عصبانیتهای بزرگان نظام اسلامی چیز دیگری میگوید.
در این چند ساله آنها حسابی از «بدحجابی» گلایه و برای مقابله با آن، طرح پشت طرح رو کردهاند. حتی گاهی کار به فحاشی به مردم در خطبههای نماز جمعه هم کشیده شده. علم الهدی امام جمعه مشهد گفت: «هر زن بیحجاب و آلوده و بیعفتی که پرده حجاب را دریده … در حقیقت دارد به فرج امام زمان(عج) دهنکجی میکند.» یک امام جمعه دیگر گفت: «زنانی که آرایش کنند و به خارج از خانه بروند، اگر به همسرانشان گفته شود “د…یوث”، حقشان است»؛ هرچند بعد توجیه و تکذیب کرد.
فحاشی در این موضوع، در تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی دیگر عادی شده، مردم دیگر چندان به آن حساسیت نشان نمیدهند و شاید سابقه آن به اوایل انقلاب برسد. آیت الله خامنهای در سال ۵۹ وقتی زنان معترض به حجاب اجباری به عنوان اعتراض با لباس سیاه دست به تظاهرات زدند، در نماز جمعه گفت: «عدهای از خانمهای سیاهپوشی که ما نمی خواهیم به آنها زنهای هرزه بگوئیم ولی به آنها میگوئیم که شما دروغگو و ضدانقلاب هستید چون لباس سیاه علامت عزاداری آزادی را نشان میدهد میخواهید بگوئید در این مملکت آزادی نیست.» (کیهان، ۲۱ تیر ۵۹، شماره ۱۱۰۴۲)
ریشههای یک جنگ کهنه و نهفته
معضل حجاب اسلامی یک درگیری سی و چند ساله است که هیچ یک از طرفین جنگ انگاری قصد ندارد در آن عقبنشینی کند. در یک سو مردمی هستند که غالبا هیچ انگیزه سیاسی ندارند. اما سخنگویان طرف دیگر ماجرا، میگویند انگیزه، سیاسی است. این سخن آیت الله موحدی کرمانی در خطبههای جمعه هفته پیش است: «کسانی که بیحجاب هستند و یا کشف حجاب میکنند، میخواهند به نظام دهن کجی کنند.» اما ربط نظام سیاسی با پوشش چیست؟
۱ـ مشروعیت سیاسی
اگر ریشههای تاکید نظام بر حجاب را وارسی کنیم، شاید به آیت الله موحدی کرمانی حق بدهیم. حتی اگر مردم انگیزه سیاسی هم نداشته باشند، آسیبی که به نظام میرسد، بیشتر سیاسی است. نظام اسلامی، همان گونه که از ناماش معلوم است، برای دوام و بقای خود نیازمند مشروعیت دینی است. در واقع، پشت مشروعیت سیاسی نظام (یا دست کم بخش عمده آن) به مشروعیت دینی گرم است. از طرفی دیگر، نبود ظاهر اسلامی، به بدترین شکل ممکن، وزن دینی جامعه و حکومت را کم میکند.
در این جمله دقت کنید: «آزادی که فردی داشته باشد و وزن نظام را پایین بیاورد و خون شهدا را هتک کند، ممنوع است.» بدین ترتیب، ظاهرا ریشه ماجرا، بیشتر در مشروعیت سیاسی است و خشم سران نظام اسلامی از کمحجابی، تا حدود زیادی از سیاست آب میخورد تا مذهب و انگیزههای دینی. و شاید به همین دلیل است که علم الهدی در خطبههای نماز جمعه همین هفته گذشته مشهد گفت: «کلیدواژه امنیت اجتماعی، مقابله با بیحجابی است.»
۲ـ فلسفهی وجودی نظام
در این چند دهه، منابع انسانی و طبیعی، میراث فرهنگی و اعتبار جهانی ایران به سختی لطمه دیده. ایران چند ده سال از کشورهای همتراز خود در عرصههای مختلف عقب افتاده. برخی از این آسیبها به هیچ وجه جبرانپذیر نیستند. تنها دستاوردهایی که نظام میتواند بر آن دست بگذارد و فلسفه وجودی خود را توجیه کند، موضوعات دینی است.
بدین رو است که مسئولان نظام اسلامی نه فقط در مسئله حجاب بلکه در هر مسئله مرتبط با دین، سنگ تمام میگذارند. آنها، به مقابر امامزادهها و آبادانی مساجدی مانند جمکران قم خوب میرسند، بودجه مراجع و مراکز دینی را در هر شرایطی فراهم و پرداخت میکنند و جشن و عزای مذهبی مانند اربعین حسینی در عراق را بسیار بزرگ میدارند. البته همه اینها مشروط به آن است که موضوع مذهبی مورد نظر، تظاهر، نمود و ظهور خوبی در چشم مردم منطقه و ایران داشته باشد.
۳ـ عامل روانی
در کنار عامل سیاسی، عامل روانی و بُعد شخصی مسئله را نباید نادیده گرفت. مراجع دینی و روحانیان صاحبمنصب در ایران، از مردم توقع فرمانبرداری دارند. نافرمانی علنی مردم ـ به خصوص زنان ـ بر آنها سخت و بلکه عجیب و مایهی عصبانیت است. بسیاری از این روحانیان، علی رغم منصب بالا، هنوز از اوضاع و احوال جهان بیاطلاعاند و یقین دارند که به راستی، یگانه مالک حقیقتاند. آنها حکیمانه بودن باورها و نظرات خود را بدیهی میدانند و بدین رو، نافرمانی را تحمل نمیکنند و حتی تعجب میکنند که چرا حرفهایشان خوانده نمیشود. در همین هفته پیش امام جمعه تهران درباره نمایشگاه کتاب تهران سخنی گفت که نشان از میزان اطلاعات و طرز فکر او دارد:
«در این نمایشگاه از کشورهای مختلف کتاب وارد کشور میکنند و کشورها فرهنگشان را اینطور به کشور ما تزریق میکنند، مسئولان حواسشان باشد که اگر یک کتابی گمراه کننده بود و جوان به خانه برد و خانوادهاش نیز گمراه شد شما تا قیامت گرفتار این گناه خواهید بود… ما نمیخواهیم با نمایشگاه کتاب پز دهیم، بالاخره خدا به انسان عقل داده است، درهای ورودی را برای کتابها باز کنیم، تا کجا این کتابهای گمراه کننده کشور ما را از حقیقت دور کند؟ … توصیه میکنم عدهای کارشناس و آشنا به فرهنگ غلط ضداسلامی را مأمور کنیم که کتابهایی را که به نمایشگاه وارد میشود بررسی کنند و اجازه ندهیم این کتابهای ضداسلامی و خدا وارد کشور شود. آیا این حرفِ بدی است!؟»
نکتهای دیگر را هم میتوان ذیل عامل روانی بررسی کرد: هر گاه نظام اسلامی بر اثر عقبنشینی اجباری در یک عرصه، احساس کمبود هژمونی و اقتدار کرده، برای جبران آن در عرصههایی که دست او کاملا در آنها باز است حضور و وجود خود را بیشتر و پررنگتر کرده. نباید فراموش کرد که موضوع آزادی انتخاب پوشش و برخی دیگر از حقوق اجتماعی مردم، از دسترس فشارهای جهانی و بینالمللی بیرون است و بیانیهها و اقدامات حقوق بشری، در این باره، همواره تنها حالت توصیه و اظهار نگرانی داشتهاند و هیچ گاه به گونه واقعی نظام اسلامی را زیر فشار نبردهاند. بدین ترتیب، در هر عقبنشینیِ جمهوری اسلامی در موضوعی مانند هستهای یا شکست انتخاباتی و یا روی کار آمدن مغضوبان نظام با رأی مردم، باید منتظر اعمال فشارهایی از قبیل توسعه گشت ارشاد و راه انداختن مأمور مخفی کنترل اخلاقی بود که هزینه چندانی هم برای حکومت ندارد. در واقع، گویا مسئله حجاب و پوشش زنان ایرانی، همان دیواری است که در ایران چیزی کوتاهتر از آن نیست.