اخبار خودکشی در ملأ عام به اخبار روزانهٔ روزنامهها و سایتهای خبری در ایران تبدیل شدهاست. پرش از روی پل عابر پیاده یا پل خودرو، انداختن خود بر روی ریل راهآهن زیرزمینی، خودسوزی، پرش از ساختمان مسکونی یا خوابگاه، و حلقآویز کردن خود در سرویس بهداشتی مدرسه، میلهٔ بارفیکس حیاط مدرسه یا بر روی پل عابر پیاده برخی از انواع این خودکشیها در ملأ عام هستند.
برخی از این خودکشیها در شرایط حضور مردم و برخی در غیاب آنها اما در محیط عمومی صورت گرفتهاست. معنای این کار البته این است که این دسته از خودکشیکنندگان میخواهند عموم از خودکشی آنها اطلاع یابند.
غیر از اقدام به خودکشی در ملأ عام، خودکشی در منازل هم به میزانی افزایش یافته که علیرغم تلاش برخی خانوادهها برای پنهان کردن آن (به دلیل تابو بودن این امر در ایران) گهگاه اخبار مربوط به آن به گوش نزدیکان و همسایگان نیز میرسد. بنا به برخی آمارها اقدام به خودکشی (در حدود سالانه ۶۰ هزار، رئیس انستیتو روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران امروز، ۲۰ مهر ۱۳۹۱) حدود ۱۵ برابر خودکشیهای موفق (حدود ۴ هزار در سال) بودهاست.
آمارهای رسمی خودکشی به طور تفصیلی و دقیق هیچگاه اعلام نمیشوند و گهگاه مقامات در برخی دیدارها و مناسبتها آمارهای متعدد و گاه متناقضی را عرضه میکنند (به عنوان مثال ۴۰۲۰ و ۴۰۵۵ مورد برای سال ۱۳۹۴). آمارهای رسمی در حوزه خودکشی و اقدام به خودکشی واقعی نیست چرا که بسیاری موارد به منظور استفاده از دفترچه بیمه یا یارانه و دیگر خدمات دولتی ثبت نمیشود. همچنین بسیاری از موارد خودکشی توسط خانوادهها پنهان نگاه داشته میشود.
آنچه میدانیم و آنچه نمیدانیم
میدانیم که به طور کلی خودکشیهای موفق در ایران در سالهای اخیر افزایش داشتهاست (از حدود ۳۵۰۰ در سال ۸۸ تا حدود ۴۰۰۰ هزار در سال ۹۴) اما در سطوح مشخصتر مثل سن، جنسیت، شغل، محل زندگی و وضعیت روابط خانوادگی اطلاعات ریزتری در مورد خودکشی افراد عرضه نشدهاست.
میدانیم تعداد متاهلان خودکشیکننده در برابر مجردها افزایش یافته، سن خودکشی پایین آمدهاست، خودکشی جمعی به یک عنوان یک پدیده، قابل مشاهده است (مثل خودکشی سه خواهر در تهران) و سهم روستاییان از خودکشی از حدود ۲۰ درصد در ۱۳۹۱ به حدود ۳۰ درصد در سال ۱۳۹۴ افزایش یافتهاست. (ایسنا، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵)
اما جزئیات اینها را بر حسب سال و منطقه نمیدانیم. مثلاً نمیدانیم میزان خودکشی کوکان و نوجوانان چند درصد کل خودکشیهاست و چگونه در سالهای اخیر تغییر یافتهاست.
متأسفانه مقامات جمهوری اسلامی عرضهٔ این آمارها را سیاهنمایی میدانند و اطلاعات مربوطه صرفاً در اختیار مقامات بالاتر قرار میگیرد. در هفتههای اخیر گزارشی در مورد آسیبهای اجتماعی به رهبر جمهوری اسلامی عرضه شدهاست که حتماً خودکشی یکی از آنهاست اما غیر از مقامات بالاتر، کارشناسان مستقل و استادان دانشگاه و مردم نباید از این آمارها که با بودجههای عمومی و توسط مراکز عمومی تهیه میشوند خبر داشته باشند.
بدین ترتیب میدانیم که چه چیزهایی را نمیدانیم. اما چه چیزهایی را میدانیم؟
معنی خودکشی در ملأ عام
میدانیم که کسانی که در ملأ عام خودکشی میکنند-در برابر کسانی که در خفا این کار را میکنند- میخواهند پیامی را به عموم انتقال دهند اما پیام آنها را دقیقاً نمیدانیم. میدانیم که آنها به موضوعی و مسئلهای اعتراض دارند یا نکتهای را میخواهند بیان کنند و به همین دلیل میخواهند مردم را تحت تاثیر قرار دهند.
اما نمیدانیم نکته و اعتراض آنها دقیقاً متوجه چیست مگر آن که نوشتهای یا پیامی از خود به جای بگذارند. در خبرهایی که از خودکشیها عرضه میشود گمانهزنیهایی وجود دارد (مثل عدم موفقیت در کنکور یا گرفتن نمرهای خاص یا نداشتن پول کافی برای بستری کردن عزیزی در بیمارستان) اما رسانههای داخل کشور به ندرت با خانوادهها و دوستان این افراد مصاحبه میکنند و در جزئیات موضوع کنکاش نمیکنند.
خودکشی در ملأ عام برای انتقال سه معنای مشخص است: استیصال، ترس از فراموشی و اعتراض به بیعدالتی. اینها را دلیل خودکشی نمینامم چون بدون گفتوگوی مفصل با خودکشیکننده نمیتوان دلیل را دریافت و این امر در مواردی که خودکشی موفق است ناممکن است. همچنین خودکشی با علل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و نیز علل روانشناختی (افسردگی، پریشانی) متنوعی درگیر است که بدون امکان بررسی همهٔ آنها نمیتوان علتشناسی کرد.
احساس بیپناهی، بسیاری از افراد را به ورطهٔ خودکشی میکشاند. اقدامکنندگان به خودکشی احساس میکنند که دنیای پیرامون گزینهای دیگر در برابر آنها نگذاشتهاست (بیچاره به معنای دقیق کلمه). سیستم حمایتی میتواند به افراد برای بازگشت به زندگی یاری برساند. از همین جهت خودکشی در ملأ عام نوعی فریاد کمکجویی نیز هست. خودکشی در ملأ عام این احساس را به خودکشیکنندهای که احساس میکند فراموش شده میدهد که همیشه به یاد خواهند ماند. همچنین در دنیایی که افراد احساس کنند به شکل اجتماعی نمیتوانند بی عدالتی را کاهش دهند و بر این امر اصرار داشته باشند. بنبست موجود افراد را به سوی خودکشی سوق میدهد. خودکشی در ملأ عام میخواهد ناظران را به سمت احساس گناه و مسئولیت سوق دهد. هدف این نمایش عمومی (نه به معنای منفی نمایش بلکه به معنای انجام یک عمل در حضور عموم یا باری عموم) جلب همدلی و ارسال فریاد کمکخواهی و ملامت جامعه در بیتوجهی به مشکلات فرد مزبور است.
نتیجهٔ خودکشیها
اما این بیانیههای اجتماعی و سیاسی در قالب خودکشی کارکرد مورد نظر خودکشیکننده را در جامعهٔ امروز ایران ندارد. شهروندان ایرانی نشان دادهاند که به راحتی میتوانند از کنار جسد فردی که تازه از پل به پایین پریده رد شوند و بعد از چند دقیقه نیز موضوع را فراموش کنند.
به نظر میآید که آنها در برابر جلب توجه حتی تا حد مرگ واکسینه شدهاند. بدین ترتیب پرسش مهمتر از علت خودکشی افراد در ملأ عام این پرسش است که چرا شهروندان ایرانی نسبت به این رخدادها بیتفاوت شدهاند. به نظر میآید چهار دهه خشونت مداوم (انقلاب و جنگ و کشورگشایی) و نمایش هر روزهٔ قتل و بمبگذاری در رسانههای دولتی، مردم را به این موضوعات عادت دادهاست.
مقامات جمهوری اسلامی و روحانیون در برابر این خودکشیها ایستاده و نظاره میکنند. مسئلهٔ آنها دیدار یک مسلمان با جمعی از بهاییان یا بیرون ماندن یک تار مو از زیر روسری یا نوشیده شدن یک لیوان شراب در خانههاست.
روشهای پیشگیری
سه روش شناخته شده و تجربه شده برای پیشگیری از خودکشی در ملأ عام وجود دارد:
۱. گسترش چترهای اجتماعی. یکی از بسترهای بروز این گونه خودکشیها استیصال در برآمدن از پس مخارج زندگی است. چترهای اجتماعی برای خوراک، مسکن، بهداشت و تحصیل فرزندان میتواند از قرار گرفتن افراد در چنین شرایطی پیشگیری کند.
۲. خطوط تلفن و تماس ۲۴ ساعته. تحقیقات خودکشی نشان میدهد که افرادی که میخواهند در ملأ عام خودکشی کنند در مرز میان زندگی و مرگ هستند. آنها در عین تصمیم به خودکشی تمایل دارند کسی به سراغ آنها رفته و راه دیگری را نیز پیش پایشان بگذارند. از این جهت تماس با فردی که میداند با این گونه افراد چگونه برخورد کند میتواند از خودکشی پیشگیری کند.
۳. تحت رادار قرار دادن افراد افسرده و روانپریش. افراد معمولاً پیش از اقدام به خودکشی نشانههایی را بروز میدهند. شهروندان اگر این علائم را بشناسند میتوانند نزدیکان خود را تحت نظارت قرار دهند و در سر بزنگاه به آنها کمک کنند. کسانی که در حوزهٔ بهداشت روان کار میکنند نیز میتوانند این گونه افراد را زیر نظر داشته باشند.
مجید محمدی