شاید اگر عکسهای کولبران کردستانی در شبکههای اجتماعی منتشر نمیشد همچنان کسی از آنان یاد نمیکرد. کسانی که هر روز در سکوت و بیخبری برای معاش زندگی و درآمدی بخور و نمیر خطر میکنند، از مرز رد میشوند و بارهایی را بر دوش میکشند که حتی نگاه کردن به آنها وحشت میآورد.
چهرههای کولبران یا مردانی میان سال است که شیار فقر بر آنها نقش بسته است یا نوجوانان و جوانانی است که بیهیچ امید به آینده و بهبود اوضاع بارهای چند ده کیلویی را بر دوش میکشند، بیآنکه بدانند از مرز زنده رد خواهند شد یا نه.
ما از مردمانی سخن میگوییم که چارهای جز این ندارند. مرکز ملی آمار ایران کمتر از دو هفته پیش نتایج آمارگیری نیروی کار کشور در زمستان ۹۴ را منتشر کرد که بررسی اجمالی گزارش منتشره نشان میدهد نام کردستان در میان سه استانی است که بالاترین نرخ بیکاری را به نام خود ثبت کردهاند.
طبق آنچه در بخش شاخصهای عمده نیروی کار در جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر گزارش اخیر مرکز ملی آمار آمده نرخ بیکاری افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله (مرد و زن) در کشور ۲۸٫۶ درصد و در کردستان ۵۰٫۱ درصد یعنی ۲۱٫۵ درصد بالاتر از میانگین کشوری و نرخ بیکاری افراد ۱۵ تا ۲۹ سال در کشور ۲۴٫۸ درصد و در کردستان ۴۳٫۳ درصد یعنی ۱۸٫۵ درصد بالاتر از میانگین کشوری است!
در دنباله همین بخش آمده است که نرخ بیکاری مردان ۱۵ تا ۲۴ ساله در کردستان ۴۶٫۵ درصد و نرخ بیکاری مردان ۱۵ تا ۲۹ ساله ۳۹٫۱ درصد و نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۴ ساله ۶۰٫۸ درصد و نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۹ ساله هم ۵۸٫۷ درصد است که این دادهها به روشنی وضعیت اسفبار اشتغال جوانان در کردستان را تبیین میکند.
بخش دیگری از گزارش مرکز ملی آمار مشخص میکند که نرخ بیکاری افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله (مرد و زن) در نقاط شهری کردستان ۴۹٫۲ درصد و در نقاط روستایی ۵۱٫۴ درصد و نرخ بیکاری افراد ۱۵ تا ۲۹ ساله (مرد و زن) هم در نقاط شهری ۳۹٫۸ و در نقاط روستایی ۵۱ درصد است.
نرخ بیکاری مردان شهرنشین ۱۵ تا ۲۴ ساله کردستان هم ۴۱٫۹ درصد و نرخ بیکاری مردان روستایی در همین رنج سنی ۵۲٫۶ درصد است؛ نرخ بیکاری مردان شهرنشین ۱۵ تا ۲۹ ساله هم ۳۳٫۲ درصد و نرخ بیکاری مردان روستایی در همین محدوده سنی ۵۱٫۲ درصد است.
این آمار تاسفبار را باید گذاشت کنار مقایسهٔ شاخصهای توسعه اقتصادی در کردستان. وجود نابرابری در امر سرمایهگذاری در این استان مانند دیگر استانهای مرزی یکی از مواردی است که مرزنشینان را به سوی مشاغلی سوق میدهند که به عنوان قاچاق تنه میزند.
اما کافی است این آمار و ارقام با آمار کشتههای کولبران در مرزها مقایسه شود تا عمق فاجعهای که در سکوت و بیخبری در جریان است رخنمایی کند.
کمپین بین المللی حقوق بشر در سال ۱۳۹۱ در گزارشی اعلام کرده بود که در فاصله یکسال ۷۴ مورد مرگ و ۷۶ مورد مجروح در میان کولبرها مشاهده شده است. از این تعداد ۷۰ نفر با شلیک نیروهای انتظامی کشته شدهاند و چهار نفر بر اثر سرما یا انفجار مین و یا سنگینی کوله باری که حمل می کردند، مردهاند.
خبرگزاری ایلنا نیز در اسفندماه گذشته گزارش داد که یک کولبر ۳۵ ساله به نام احمد عزیزپور از اهالی روستایی در ۱۵ کیلومتری بانه به دلیل سکته قلبی هنگام حمل کولبار در گذشت. به گزارش ایلنا احمد عزیزپور در اصل کارگر ساختمانی بود و صاحب دو فرزند که در زمستانهای سرد کردستان به ناچار برای تامین زندگیش کولبار میبرد.
کولبری آخرین راه تأمین معاش اهالی کردستان است، با این حال آمارهای غیر رسمی حکایت از آن دارند که دهها هزار نفر در کردستان به این شغل پر خطر اشتغال دارند.
شغلی که در کنار خطرناک بودنش هیچ آیندهای را تضمین نمیکند. نه درآمدی که در حال حاضر کولبر دارد کفاف زندگی را میدهد، نه چنان است که اگر حادثهای در این راه پر خطر برایش روی داد خانواده را از گرسنگی نجات دهد.
یکی از کولبرها که در مرز پیرانشهر یکی از پاهایش رو از دست داده چندی پیش گفت: «به خدا اگر فصل پاییز و آغاز مدارس میاد نمی دانم با چه روی به دختران کوچکم نگاه کنم وسایل مدرسه براشون بگیرم که از همکلاسی هایشان کم نیارند یا جیره یک ماه غذایمان را کم کنم، به نظرت اگر داخل شهر سه چهار کارخانه وجود داشت با این حال و وضعیت به این جا میامدم و بار ۱۵۰ کیلوی را روی شانه هایم تحمل میکردم.»
شاید باورش سخت باشد ولی گاهی مزد هر بار فقط پنج هزار تومان است. رقمی که با توجه به وزن و خطر راه به شوخی میماند. با این حال بسیاری از کولبران به همین رقم راضیاند به شرط آنکه بازارچههای مرزی باز باشند. همان چیزی که در ماههای گذشته اهالی کردستان به خصوص پیرانشهر و بانه و سردشت را نگران کرده است.
یکی از اهالی سردشت در همین زمینه گفت: که مگر این اهالی چه میخواهند غیر از اینکه بتوانند شکم زن و بچه خود را سیر کنند؟ در سردشت بعد از بمباران شیمیایی، کشاورزی رونق چندانی ندارد همان زمانها که از کشورهای دیگر میآمدند برای دیدار از این مناطق گفتند تا ۵۰ سال نمیتوانید در این زمینها کشاورزی کنید. حال شما بگویید این کسانی که هنوز در شهر ماندهاند چه کار دیگری میتوانند انجام دهند. نه صنعتی وجود دارد نه کارخانهای نه کشاورزی.
کولبری در کردستان سن و سال نمیشناسد. کافیست بتوانی وزن بار را تحمل کنی. اینجا حتی جنسیت هم چندان تعریفی ندارد. کولبران زن وقتی سرپرستی ندارند، مجبورند به کوه بزنند تا خانواده را از فقر نجات دهند.
هیچ عکسی نمیتواند رنج کولبران را روایت کند. تنها گوشهای از خمیدگی پاها و کمر را نشان میدهند. اما از رنجی که کولبر از بیامیدی به آینده دارد سخنی نمیگوید. در کولبری سرها پایین است، نمیتوان از چشمها چیزی فهمید و فقط چشمها میتوانند از رنج سخن بگویند.