از جاده ورامین که رد میشوی قبل از ورود به قرچک و با عبور از دور برگردان، تابلوی ندامتگاه شهر ری خودنمایی میکند و مسیر راه را نشان میدهد. ندامتگاهی که مختص زنان است و زنان به دلیل جرایمی همچون قتل، سرقت و حمل و توزیع مواد مخدر و… در آن محبوس و یا به اعدام محکوماند و با ترس و دلهره از خطر مرگ شب را به صبح میرسانند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از ایسنا، در این ندامتگاه زمینه اشتغال و حرفه آموزی برای مددجویان فراهم شده است و در کارگاه اشتغال و درآمدزایی این ندامتگاه، زنان مشغول به کار هستند و از این طریق درآمد کسب کرده و حقوق میگیرند و در کارگاه حرفهآموزی نیز انواع مختلف کلاسهای آموزشی اعم از خیاطی، گلدوزی، آرایشگری و … برای آنها فراهم شده است.
علت بیش از ۵۰ درصد از محکومیت زندانیان ندامتگاه شهرری در مواد مخدر نهفته است و مواد مخدر به عنوان جرم اول در این ندامتگاه محسوب میشود و جرم دوم سرقت است.
در ندامتگاه شهر ری فرقی ندارد که چه کسی مرتکب جرم شده است، حال همسر دکتر باشد و یا یک فرد عادی؛ همان امتیازاتی که به دیگر زندانیان داده میشود به او هم تعلق میگیرد.
به گفته اصغر جهانگیر رییس سازمان زندان ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور، در ندامتگاه شهر ری ۱۰ نفر از خانمها با کودکان زیر دوسال خود زندگی میکنند. خوشبختانه امکانات برای این کودکان فراهم است و غذا و آشپزخانه کودکان از مادرشان جداست و شیر خشک و سایر نیازمندیهای کودکان به صورت روزانه تهیه میشود و محیط مفرحی برای کودکان مهیا شده است ولی به دلیل اینکه محیط بسته است باید تلاش کنیم تا کسانی که در این شرایط هستند اگر امکان زندگی در بیرون برایشان هست آن را فراهم کنیم.
وی در بخشی از سخنان خود در بازدید از ندامتگاه شهر ری گفت: حدود ۸۰۰ نفر زندانی زن در ندامتگاه شهر ری داریم که بعضی محکوم و بعضی متهماند و قریب ۳۰۰ نفر از این زندانیان با جرایم مختلف متهم هستند. متاسفانه تعدادی زندانی بلاتکلیف در این زندان داریم که هنوز رایهایشان صادر نشده و به نوعی منتظر صدور آرا هستند و تعدادشان هم قابل توجه است و به نظر میرسد که باید همکاران ما هم در بخش دادسرا و هم در بخش دادگاه تلاش بیشتری را داشته باشند تا به سرعت به این پروندهها رسیدگی شود.
امکانات رفاهی و خدماتی که ندامتگاه شهر ری دارد قابل تحسین است و در بازدید رییس سازمان زندانها از این ندامتگاه این موضوع مجددا مطرح شد و وی از تلاش و ارایه خدمات مسوولان در این ندامتگاه تشکر کرد.
وارد کارگاه اشتغال (خیاطی) ندامتگاه شهر ری که میشوی، زنانی را میبینی که بعضی از آنها مادرند و بعضی دیگر حتی سنشان به ۲۰ سال هم نمیرسد و بنا به اتفاق ناخواستهای حال به طور عمد یا غیرعمد در این ندامتگاه محبوس شدهاند؛ البته از یاد نبریم که هر کدام از این زنان شوق زندگی و امید به آن را فراموش نکرده و در انتظار آزادی و با امید به زندگی دوران حبس را میگذرانند و هنر دست خود را با خیاطی نشان میدهند و آنقدر هنرمندی آنها زیباست که ناخداگاه جذب هنردستشان میشوی.
من می خواهم زندگی را از بیرون از زندان زندگی کنم
در میان زندانیان ، زن فیلیپینی توجهام را جلب میکند.او هم زمانی که متوجه میشود، خبرنگار هستم غصه پر قصه خود را بازگو و درخواست کمک میکند.
میگوید که به علت ارتکاب جرم مواد مخدر محکوم به حبس ابد بوده و تاکنون ۷ سال است که در ندامتگاه شهر ری است.
میگوید: دوست دارم یکبار دیگر طعم آزادی، زندگی و خوشبختی را بچشم و زندگی را از بیرون از زندان زندگی کنم.
تنها کمکی که از دستم بر میآید گوش دادن به قصه او و تسکین دادنش است.
در حین بازدید اصغر جهانگیر رییس سازمان زندان ها به همراه هیات همراهش از این کارگاه، وی در جریان ماجرای این مددجو قرار می گیرد و از او می خواهد که نام خود را بنویسد تا دستور پیگیری ویژه برای رسیدگی به پرونده او را بدهد.
تکلیف بچههایم چه می شود؟!
یکی دیگر از زندانیان با نگاه التماس آمیز نزدیکم شد و گفت: ۵ ماه است که به اتهام مشارکت در قتل عمد شوهرم در زندانم و سه فرزند دارم و خودم ایرانی و همسرم افغان بود. همسرم مواد مخدر استعمال میکرد و تعادل روحی و روانی نداشت و زمانی که با هم دعوا کردیم خودش را در خانه کشت و رگ گردنش را زد. من هم برای اینکه مرگش به گردنم نیفتد، گفتم که دوست شوهرم او را کشته است ولی اکنون به اتهام مشارکت در قتل عمد شوهرم در زندانم. من بیگناهم و دخالتی در مرگ او نداشتم. اکنون تنها نگرانیام فرزندانم هستند. تکلیف بچه هایم چه میشود؟
هر شب را با ترس و دلهره به صبح می رسانم
یکی دیگر از مددجویان گفت: من به عنوان نگهدارنده مواد مخدر و حمل دو کیلو هرویین سه ماه است که حبسم و حکم اعدام برایم صادرشده است. هر شب را با ترس و دلهره به صبح میرسانم. من گول خوردم. از روی ناچاری این کار را کردم و تقاضا دارم که تخفیف مجازات دهند.
نگرانم… نگران که مبادا آزادی را نبینم
در میان مددجویان دختر جوانی بود. نزدیکش رفتم و از او علت زندانی بودنش را پرسیدم. او که نگاهش سراسر غم و اندوه بود و گویا منتظر بود که دردلش را برای کسی بازگو کند، با روی باز از من استقبال کرد و گفت: ۲۴ سال سن دارم و شش سال است که به علت صدور چک بلامحل در زندانم. چک صادره (دو امضائه) و مبلغش بالا بود و شریکم فرار کرد و من ماندم. اعمال ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب ۷۷ شامل حال من شده است و تا زمانی که بدهی ام را پرداخت نکنم باید در زندان بمانم. خانواده ام تمام اموالمان را فروختهاند و اکنون فقط برای ۱۰۰ هزار تومان در زندان هستم.
دخترجوان گفت: من در این شش سال بزرگ شدم آنقدر بزرگ که خودم هم این بزرگ شدن را در چهرهام میبینم. این روزها و شبها به امید آزادی زندان را میگذرانم و نگرانم خیلی نگران که مبادا آزادی را نبینم.
ناپدریم در حقمان خیانت کرد
داستان مددجوی دیگر برایم بسیار غم انگیز بود . با صدایی لرزان و با گریه گفت: ۸ سال است که در زندان به جرم مواد مخدر محبوسم و ناپدریام مرا گرفتار کرده است. او در حقمان خیانت کرد و مواد مخدر را در خانه جاسازی کرد.
این مددجو با گریه ادامه داد: همسر و مادرم اعدام شدند. من نه وکیلی دارم و نه کسی را. تقاضای تخفیف مجازات را دارم.
مددجوی جوان موضوع را به رییس سازمان زندانها نیز گفت و اصغر جهانگیز هم به وی گفت که برای پیگیری موضوع نامهای را بنویسد.
از کارگاه اشتغال و کارآموزی ندامتگاه شهر ری خارج شده و وارد حیاط زندان می شوم. آفتاب سوزان سر ظهر گرمایش در برابر داستان دردناک زندانیانی که خواسته یا ناخواسته گرفتار شدهاند اثری ندارد. فکر میکنم که گاهی اوقات ما آزادی را فراموش میکنیم و واقعا ارزش این نعمت بزرگ را نادیده میگیریم و حسش نمیکنیم. اینجا در ندامتگاه زنان شهر ری، انسانهایی حضور دارند که هر لحظه آزادی برایشان آرزوست و به عشق این آرزو زندگی را سر میکنند… .