سناریوسازی‌های دستگاه‌های امنیتی؛ تبلیغات جمهوری اسلامی در خصوص ترور سعید کریمیان

پس از کشته شدن سعید کریمیان و همکار کویتی‌اش در ترکیه با شکلیک ۲۷ گلوله دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی که توسط نیروهای امنیتی اداره می‌شود، مهندسی افکار عمومی را آغاز کرد. اولین داستان‌پردازی توسط وبسایت «تابناک» انجام شد که زیر نظر محسن رضایی اداره می‌شود:

“آن‌گونه که شواهد نشان می‌دهد، ضاربان ترک بوده‌اند… کریمیان که شبکه جم را با حمایت مالی غیرمداوم راه‌اندازی کرد، عمده منابع مالی را که برای راه اندازی این شبکه در اختیارش قرار گرفته بود در ترکیه سرمایه‌گذاری شخصی کرده بود که ظاهراً نه تنها این منابع از دست رفته، بلکه او با طلبکاران خطرناکی نیز مواجه شده است… برخی بازیگرانی که از ‌‎شبکه جم در یک سال اخیر جدا شده‌اند نیز از بحران مالی این شبکه و تسویه‌حساب سخت به ایشان خبر داده بودند. یکی از احتمال‌های قابل طرح، منتهی شدن درگیری‌های اقتصادی به تسویه‌حساب مسلحانه با کریمی است؛ سناریویی که با توجه به برنامه‌ریزی برای قتل هم‌زمان کریمیان و شریک کویتی‌اش قوت گرفته است. همچنین با توجه به روابط کریمیان، احتمال تسویه‌حساب درون‌سازمانی با او از سوی عوامل سازمان منافقین نیز دور از انتظار نیست. کریمیان قبلاً هرگونه ارتباط خود را با سازمان منافقین تکذیب کرده بود اما در ادامه تصاویری از او در کنار سرکرده این سازمان منتشر شده بود.” (۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۲ و ۳۱ دقیقه‌ی صبح)

مجید محمدی
مجید محمدی

روال شبکه‌های خبری این است که در این موارد از حدس و گمان و سناریوسازی بپرهیزند تا پلیس و خانواده‌ی مقتول اطلاعات دقیق به–دست-آمده در روند تحقیقات را بازگو کنند؛ اما «تابناک» چنین رویه‌ای را در پیش نگرفته است. “تابناک” با اشاره به سه موضوع تلاش می‌کند اصولا ترور وی را از روی دوش دستگاه ترور جمهوری اسلامی بردارد: با ترک خواندن ضاربان نقاب‌پوش (بدون هیچ گزارشی در این مورد از سوی پلیس ترکیه)، با طرح اختلافات مالی که اگر صحت داشته باشد معلوم نیست چرا باید با شلیک ۲۷ گلوله به وی و سه گلوله به همراهش تسویه شوند، و با ربط دادن موضوع به ارتباط سازمان مجاهدین خلق و مقتول (بالاخره کدام یک از این دو؟). موضوع سوم همیشه مخاطب را به یاد “خودزنی” و تصفیه‌حساب درونی می‌اندازد که دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی ترورهای‌شان را بدان‌ها نسبت می‌داده‌اند.

“تابناک” عکسی از کریمیان با حضور مریم رجوی منتشر کرده است تا این دو را به صرف حضور در یک عکس با هم مرتبط سازد و قتل وی را برای مخالفان داخلی سازمان موجه کند. پس از همه‌ی داستان‌پردازی‌ها نیز همه‌ی آنچه گفته شده را خودش نفی می‌کند با این جمله که «هنوز هیچ‌کدام از این سناریوها قطعیت ندارد و باید منتظر بررسی ابعاد حادثه و شناسایی عامل این حادثه برای قضاوت دقیق‌تر درباره انگیزه ضاربان مدیر این شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان بود».

خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران (فارس) علت ترور سعید کریمیان را پس از مقدمه‌چینی در باب ارتباط وی با سازمان مجاهدین چنین توضیح می‌دهد:

“بعد از چند سال پنهان‌کاری، در نهایت بعضی از افراد شبکه جم که از این شبکه جدا می‌شدند جزییاتی از فعالیت‌های مدیر این شبکه را بازگو می کردند. جزییاتی که ابتدا حول فساد اخلاقی کریمیان می‌گشت اما بعد، به بازگو کردن روابط مشکوک او با منافقین رسید… در دو سال گذشته، شبکه جم نگاه سیاسی خود را کم‌رنگ‌تر کرده و سعی کرده بود از مسیر سبک زندگی و فیلم و برنامه‌های جُنگ‌مانند و با شعارهای عام‌پسند و ژست حمایت از تولیدات داخل و تلاش برای تشکیک در اعتقادات و ارزش‌گذاری‌های مردم، در میدان جنگ مقابل کشور قرار گیرد. روش و شیوه‌ای که مورد اقبال منافقین نبود و در مواردی اعتراض‌شان را به این رویه کریمیان و شبکه «جم» ابراز کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند شبکه‌های جم که بخش زیادی از منابع مالی آن را منافقین تامین کرده بودند باید صریح‌تر و علنی‌تر به مقابله با نظام اسلامی و کشور اقدام کند. مبارزه صریح و علنی که کریمیان به آن امیدی نداشت. این اختلاف نگاه در شیوه دشمنی و نوع عملکرد، باعث شد تا شکاف میان جم و منافقین بیشتر شود.” (چه کسی مدیر شبکه‌ی جِم را کشت؟، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ساعت ۶ و ۴۰ دقیقه‌ی صبح)

این سناریو نیز مملو است از عناصر داستان‌نویسی پرسش‌برانگیز: در کدام منبع، اعتراض سازمان مجاهدین به کریمیان ثبت شده است؟ چه منبعی برای تامین مالی جم توسط سازمان مجاهدین وجود دارد؟ اعتقادات کریمیان به نوع برخورد با جمهوری اسلامی در کجا ثبت شده است؟ استفاده از عباراتی مثل پنهان‌کاری، فساد اخلاقی و روابط مشکوک، از بخش‌های جدایی‌ناپذیر ادبیات عوامل امنیتی جمهوری اسلامی است تا ترور یک فرد را موجه جلوه دهند. گزارش فوق از تبیین این نکته عاجز است که چگونه اختلاف سلیقه در اداره‌ی یک مجموعه شبکه‌ی تلویزیونی در میان دست‌اندرکاران (با فرض حضور سازمان مجاهدین در اداره‌ی جم که موضوعی است اثبات‌ناشده) می‌تواند به شلیک ۲۷ گلوله و ترور دو نفر منجر شود.

روزنامه «کیهان» نیز با تکرار سناریوی «فارس» و «تابناک» از این دو وبسایت با صراحت بیشتری حکم قتل کریمیان را با دادن عنوان حمایت از تروریسم صادر می‌کند:

“ترور مدیر جم.تی.وی -که به هر حال یک مهره دست چندم رسانه‌های ضد انقلاب به شمار می‌آمد- گویای این است که ماجرای جدل درون‌گروهی در میان اصحاب به اصطلاح رسانه‌های معاند بر سر پول و قدرت و خط مشی،کاملا رنگ جدی به خود گرفته است… پس از تأسیس شبکه مبتذل جم با بودجه سازمان منافقین و عربستان سعودی، سعید کریمیان به این تلویزیون نقل مکان کرد و در خدمت اهداف آنان قرار گرفت… کریمیان که خود حامی تروریست‌ها بود توسط آنان به هلاکت رسیده است.” (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶)

هم جدال میان اصحاب رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور و هم تامین بودجه‌ی جم توسط سازمان مجاهدین خلق و عربستان هیچ منبعی غیر از حدس و گمان‌های نیروهای اطلاعاتی ندارد. چنان که می‌بینید سناریونویسی‌های کیهان، فارس و تابناک از یک الگو تبعیت می‌کنند و به احتمال زیاد از یک منبع تامین شده‌اند.

مطالب دو وبسایت «تابناک» و «فارس» ساعتی بعد از ترور کریمیان در ساعات نیمه‌شب و بامداد منتشر شده است؛ ساعاتی که معمولا این وبسایت‌ها فعال نیستند. «تابناک» در ساعات بعد از ۱۲ شب به وقت تهران معمولا مطلبی را نمی‌گذارد. انتشار گزارش مربوط به ترور سعید کریمیان (تحت عنوان “جزییات کامل قتل مدیر شبکه ماهواره‌ای جم در استانبول“) آن هم در ساعت دو و نیم صبح به وقت تهران تنها در صورتی معقول به نظر می‌آید که شهروندان ایرانی خارج از کشور را هدف قرار داده باشد. بسیار بعید است برای قتلی که در ساعت هشت و ربع به وقت استانبول و نه و ۴۵ به وقت تهران رخ داده سه ساعت بعد آن در ساعات انتهایی شب یک خبرنگار عادی کشیک شب در «تابناک» بوده باشد که موضوع را تبدیل به گزارش کند. به نظر می‌آید “برادر محسن” همچنان عملیات برادران اطلاعاتی و تیم ترور در خارج کشور را پشتیبانی می‌کند.

خبر همه‌ی خبرگزاری‌ها و وبسایت‌هایی که خبر ترور را چند ساعت بعد منتشر کردند در حد سه تا چهار جمله است (حتی خبرگزاری‌های دولتی و وبسایت‌های خبری داخلی)، در حالی که گزارش «فارس» حدود ۱۰۰۰ کلمه است. کسی که گزارش «فارس» را نوشته به احتمال زیاد مسوول تهیه‌ی پرونده‌ی کریمیان در سازمان اطلاعات سپاه بوده است؛ چون گزارش تفصیلی است و اخبار مربوط به بازجویی افراد در آن وجود دارد. تهیه و انتشار این گزارش نیز تا ساعت شش و نیم صبح به وقت تهران که جمعیت کشور یا در خواب هستند یا تازه بیدار شده‌اند قدری غریب به نظر می‌آید.

جستجوی ترورکنندگان در بافت و سیاقی دیگر

اگر به دنبال انگیزه، سازمان و پس‌زمینه‌ی این‌گونه ترورها برویم، رقبای مالی و انتساب سازمانی جای خود را به ماشین ترور جمهوری اسلامی می‌دهند. نه اختلاف حدس و گمانی کریمیان با سازمان مجاهدین و نه اختلاف حدس و گمانی دیگر با سرمایه‌گذاران نمی‌تواند ترور کریمیان (با ۲۷ گلوله برای اطمینان‌یابی از قتل وی) را توضیح دهد. اینها فرافکنی‌های سازمان‌های امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی است. ما هنوز دقیق نمی‌دانیم چه کسانی مرتکب این ترور شده‌اند و چه کسانی دستور آن را داده و امکانات آن را مهیا کرده‌اند. اما به نحو تحلیلی می‌دانیم که چه کسانی خواهان حذف کریمیان بوده‌اند.

آنچه این ترور را بهتر از سناریوهای بالا توضیح می‌دهد جنگ دو دهه‌ای جمهوری اسلامی با شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان تحت عنوان مقابله با تهاجم فرهنگی و رسانه‌ای غرب به جمهوری اسلامی است. در همین گزارش «فارس» از عبارت “مقابله با نظام اسلامی و کشور” استفاده شده است. خامنه‌ای پخش امواج ماهواره‌ای توسط سازمان‌هایی بیرون از کشور را در دهه‌ی اخیر «جنگ نرم» معرفی کرده است. مقامات نظامی و قضایی، فعالیت رسانه‌های منتقد و مخالف را عامل اخلال در امنیت ملی می‌دانند. مراجع تقلید شیعه بارها از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان مستقر در خارج از کشور، با عنوان عامل فساد و بی بند و باری یاد کرده‌اند. این مقامات، شبکه‌ی جم را شبکه‌ی معاند می‌دانسته‌اند. در کنار این، مقامات جمهوری اسلامی و مراجع شیعه، هیچ‌گاه از زمره‌ی کسانی نبوده‌اند که دیدگاهی را بیان کنند و به صرف بیان اکتفا کنند بلکه تلاش داشته‌اند به سخنان خود عمل کنند (تفاوت اسلام و اسلام‌گرایی).

غیر از احکام کلی تهدیدآمیز روحانیون و مقامات جمهوری اسلامی در باب شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، در ماه‌های اخیر سعید کریمیان و شبکه‌های جِم به طور خاص مورد هدف پرونده‌سازی و تعقیب و تهدید واقع شده بودند. وبسایت‌های داخلی، دائما از شبکه‌ی ماهواره‌ای جم.تی.وی تحت عنوان وابسته به سران صهیونیستی یاد می‌کرده‌اند. هم‌زمان، وبسایت‌های مرتبط با نیروهای نظامی، مشغول خبرسازی برای تمهید توجیه حذف کریمیان بوده‌اند: “پس از انتقادهای بسیار زیاد به عملکرد شبکه جم.تی‌وی و ترویج فساد اخلاقی و بی‌ بندوباری توسط این شبکه حتی از سوی عناصر ضدانقلاب و مخالف جمهوری‌ اسلامی، این‌بار اسنادی درباره فساد اخلاقی و تجاوز جنسی سعید کریمیان به زنان منتشر شده است.” (وبسایت امپراطوری دروغ از وبسایت‌های افسران جنگ نرم، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵).

مهم‌ترین ضربه‌ای که شبکه‌ی جم به فضای بسته‌ی تولید هنری در کشور می‌زده است این بود که با استخدام بازیگران و کارگردانان و دیگر هنرمندان داخل کشور (با توجه به رکود فعالیت‌های هنری در داخل) و بعد بازگشت آنها بعد از مدتی به داخل و تداوم کار آنها در کشور، مرز میان کار هنری در داخل و خارج را سست می‌کرد. این موضوع از خط قرمزهای نهادهای امنیتی کشور بوده است. موردی را سراغ نداریم که یک کارمند بی.بی.سی فارسی یا رادیوفردا توانسته باشد به کشور بازگشته و بدون زندان رفتن به زندگی خود ادامه داده باشد (در حوزه‌ی رسانه‌ها با جدیت این مرز، حفاظت امنیتی می‌شود) اما حکومت نمی‌تواند عده‌ای فیلمبردار و کارگردان و بازیگر بیکار (ده‌ها و صدها) را مدام بازداشت کند و تحت فشار قرار دهد. حکومت در بازداشت یک بازیگر، هزینه‌ی بیشتری در افکار عمومی می‌دهد تا بازداشت یک خبرنگار. چرخش آگهی فیلم‌های ایرانی نیز موضوعی دیگر در بر هم زدن مرزهای میان داخل و خارج بود؛ موضوعی که با انکار دادن آگهی به شبکه‌های ماهواره‌ای توسط تهیه‌کنندگان، قابلیت پیگیری قضایی نداشت.

صدور حکم زندان غیابی ۶ سال حبس برای سعید کریمیان با دو اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «جرم علیه امنیت کشور» شاهد دیگری بر هدف قرار دادن این فرد توسط قوای قهریه در جمهوری اسلامی است. خانواده مالک ترورشده‌ی «جم» به “ژیار گل” خبرنگار بی‌بی‌سی در استانبول گفته‌اند که او «در سه ماه اخیر از طرف رژیم ایران تهدید شده بود و قصد داشت به لندن برگردد».

«باشگاه خبرنگاران» یکی دیگر از وبسایت‌های امنیتی جمهوری اسلامی از کریمیان بعد از ترور با عنوان “مدیرعامل معدوم جم‌تی‌وی” یاد می کند؛ عنوانی که معمولا به اعدام‌شدگان در جمهوری اسلامی داده می‌شود.

اگر جمهوری اسلامی نقشی در ترور سعید کریمیان ندارد چرا وبسایت‌های تبلیغاتی نزدیک به محافل امنیتی و نظامی در جمهوری اسلامی بلافاصله بعد از وقوع این ترور، به سناریونویسی با اطلاعات ساختگی در بابا آن و پرونده‌سازی‌ها مشغول شدند؟ آیا آنها نمی‌توانستند در این مورد سکوت کنند تا جزییات ترور آشکارتر شود؟ آیا

ضعیف شدن دستگاه‌های امنیتی و پلیسی دولت ترکیه پس از کودتا می‌توانسته این امکان را برای دشمنان امنیتی کانال‌های ماهواره‌ای فراهم آورده باشد تا کارکنان و مدیران آنها را هدف قرار دهند؟ آیا عدم موفقیت جمهوری اسلامی در جذب مخاطب به رادیو و تلویزیون حکومتی، و توفیق اندک پارازیت در منصرف کردن مردم از تماشای کانال‌های ماهواره‌ای می‌تواند توضیح‌دهنده‌ی ترور مدیر شبکه‌های جم باشد؟

تقاطع

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.