خودکشی جمعی سه خواهر تهرانی چه معنایی دارد؟

در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ رسانه‌های داخل کشور خودکشی همزمان سه خواهر را در خیابان کاووسی در محله نظام آباد تهران گزارش دادند. درهمین روز خبر خودکشی یکی از کارکنان شهرداری تهران در برابر چشم همکارانش نیز منتشر شد. خودکشی در متروی تهران و دیگر شهرهای ایران به اخبار دائمی رسانه‌ها مبدل شده است. فیلم خودسوزی یک دستفروش نیز هفته گذشته به یک موضوع رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شد. خودکشی کودکان و نوجوانان به سوگناک بودن و تالم‌برانگیز‌تر بودن این پدیده دامن زده است. اما خودکشی جمعی همزمان سه خواهر رخدادی است که توجه ویژه‌ای می‌طلبد.

محله نظام آباد

نویسنده این نوشته حدود سه دهه در محله نظام آباد زندگی کرده و با شرایط اقتصادی و اجتماعی این محله به خوبی و از نزدیک آشناست. اول آنکه در دهه‌های پنجاه تا هفتاد اخبار خودکشی در این محله به ندرت به گوش می‌رسید با آنکه مردم محله به این اخبار حساس بودند و اگر چنین رویدادهایی صورت می‌گرفت آن را به گوش یکدیگر می‌رساندند. دوم آنکه نظام آباد محله‌ای است که عمدتا اقشار کارگری و طبقه نسبتا کم در آمد در آنجا زندگی می‌کنند و دغدغه‌های معیشتی در صدر دغدغه‌ها قرار داشته است. و سوم آنکه پیوندهای خانوادگی در این محله بسیار قوی بوده است. ساکنان این محله عمدتا مهاجران دهه‌های چهل و پنجاه از نقاط مختلف کشور به تهران هستند که به طور جمعی (اعضای یک خانواده بزرگ) بدانجا مهاجرت کرده‌اند. پیوندهای قوی خویشاوندی معمولا احتمال خودکشی را بسیار کاهش می‌دهند. با این احوال چرا در چنین محله‌ای سه خواهر به طور همزمان دست به خودکشی می‌زنند؟

معضل تبیین خودکشی جمعی

هنوز از انگیزه این سه خواهر اطلاعی در دست نیست و ممکن است اطلاع هم پیدا نکنیم. در هر صورت، خودکشی جمعی در میان انسان‌ها بسیار نادر بوده است. اکثریت قریب به اتفاق خودکشی‌ها به صورت انفرادی رخ می‌دهند. تنها با توجیهات ایدئولوژیک و شرایط بیماری‌های فراگیر یا قحطی یا سرکوب شدید، اعضای یک گروه همراه با یکدیگر دست به خودکشی زده‌اند. غریزه حیات در میان انسان‌ها آن قدر قوی است که معمولا گروهی از انسان‌ها تلاش می‌کنند افراد آماده خودکشی را منصرف سازند. در موضوع این سه خواهر انگیزه خودکشی و شرایط آنها آنقدر به هم شبیه بوده که علی رغم عشق خواهرانه، هیچ یک مانع خودکشی دوتای دیگر نشده است.

مهم‌ترین عاملی که جامعه‌شناسان در علت‌یابی رخداد خودکشی ذکر می‌کنند سست شدن پیوندهای عاطفی در کنار احساس بن‌بست در یک شرایط ویژه است. روانشناسان عمدتا به اختلالات روانی توجه دارند. در این مورد از عواملی که این سه خواهر را به سوی احساس بن‌بست سوق داده یا اختلالات روانی در میان آنها خبری نداریم اما طرف دیگر داستان که پیوندهای عاطفی باشد بسیار محکم بوده است. اینکه سه خواهر تصمیم می‌گیرند با هم با استنشاق گاز خودکشی کنند نشان از پیوندهای عمیق میان آنها از یک سو و جدیت در پایان دادن به زندگی از سوی دیگر دارد.

سن این سه خواهر می‌تواند عاملی توضیح‌دهنده باشد. آنها به ترتیب ۴۲، ۴۵ و ۵۰ سال سن داشته‌ و با برادر و پدر خانواده (و به احتمال زیاد تحت کنترل آنها) زندگی می‌کرده‌اند. آنچه میان هر سه مشترک است فقدان روابط زناشویی در سنین بالا در محیطی است که روابط آزاد را منع می‌کند. نمی‌دانیم که قبلا ازدواج کرده بودند یا خیر یا به کار اشتغال داشته‌اند یا خیر اما می‌دانیم که نرخ ازدواج در ایران به سرعت در کاهش بوده و اشتغال زنان نیز در حدود ۱۲ درصد است. امکان رسوایی جنسی یا اخراج از کار سه نفر با هم، یا ممانعت پدر و برادر از ازدواج یا روابط عاشقانه هر سه در آن واحد (با فردی که مورد نظر نبوده) -علل شایع خودکشی زنان و دختران در ایران- بسیار اندک است. احتمال پیداکردن انگیزه شخصی متفاوت برای هر سه نیز بسیار اندک است. به همین دلیل علت را باید در جامعه بزرگ‌تر جستجو کرد.

افزایش خودکشی در ایران

خودکشی در دو دهه اخیر در ایران به سرعت رو به افزایش بوده است. ایران در دهه شصت خورشیدی در ردیف کشورهای با آمار پایین خودکشی بود اما اکنون در گروه کشورهای با نرخ متوسط خودکشی است. میزان اقدام به خودکشی از حدود سه در هر صدهزار نفر جمعیت در سال ۱۳۶۳ به شش در هر صد هزار نفر در سال ۱۳۸۳ و سپس به شش و نیم در صدهزار نفر جمعیت در سال ۱۳۸۶ رسید. به علاوه در برخی شهرهای کشور میزان خودکشی سال‌هاست از مرز هشدار گذشته و تا سرحد جوامع با نرخ بالای خودکشی رسیده است. بیشترین میزان افزایش تعداد خودکشی در جمعیت ۲۵ تا ۳۴ سال گزارش شده است.

آمار‌ها

در سال‌های اخیر دو گزارش بسیار مقطعی از خودکشی منتشر شده است. بر اساس یک گزارش سازمان پزشکی قانونی، از زمستان ۱۳۸۸ تا زمستان ۱۳۸۹ در ایران جسد ۳۵۱۳ نفر که گفته می‌شود خودکشی کرده‌اند برای بررسی به مراکز پزشکی قانونی ارجاع شده‌ است (به طور متوسط روزانه ۱۰ نفر). بنا به گزارشی دیگر از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ تعداد ۱۱۱ کودک در ایران اقدام به خودکشی کرده‌اند. این کودکان میان هشت تا سیزده سال سن داشته‌اند و خودکشی آنها به شیوه مسمومیت بوده است. ۵۹ نفر از این کودکان پسر و ۵۲ کودک نیز دختر بوده‌اند. (فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران، اعتماد، ۸ آبان ۱۳۹۴)

آمارهای فوق تعداد موارد اقدام به خودکشی در کشور را نشان نمی‌دهد چون مواردی که به مرگ منجر نمی‌شود (اگر کار به بیمارستان نکشد) اصولا گزارش نمی‌شود. آمار مربوط به افراد خودکشی‌کننده که به بیمارستان‌ها اعزام می‌شوند نیز در جایی سرجمع و گزارش نمی‌شود. بنا به برخی تخمین‌ها سالانه ۶۰ هزار نفر ایرانی اقدام به خودکشی می‌کنند. (رئیس انستیتو روان‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران امروز، ۲۰ مهر ۱۳۹۱) این تخمین با توجه به افزایش آمار افسردگی‌ها و اختلالات روانی (به بیش از بیست میلیون نفر) تخمین پایینی بوده و افزایش یافته است.

بدین ترتیب ما آمار خودکشی سالانه را به طور کلی و به تفکیک بر اساس منطقه، جنسیت، تحصیل، سن و دین در اختیار نداریم. حتی در آمارهای فوق کسانی که خانواده‌ها نمی‌خواهند مرگ آنها خودکشی اعلام شود، پرونده قضایی برای آنها تنظیم نمی‌شود یا به مراکز پزشکی قانونی دسترسی ندارند (مثل روستا‌ها و شهرهای کوچک) لحاظ نشده است. بنابر این نمی‌توان اعداد فوق را آمار موارد خودکشی موفق در کشور در دوره مربوطه دانست.

به علت فقدان اطلاع‌رسانی (احتمالا به علت تصور مقاماتی که نشر آمارهای خودکشی در حکومت دینی را سیا‌ه‌نمایی تصور می‌کنند) نمی‌دانیم که میزان خودکشی در میان اقلیت‌های جنسیتی، قومی و مذهبی یا در میان جوانان و زنان و کارگران و دانشجویان یا در میان شهریان و روستاییان چه قدر است. اگر اطلاعات سال‌های قبل را نیز در دست داشتیم می‌شد پرسید که تحولات سیاسی و اجتماعی یا جنبش‌های سیاسی و اجتماعی چه تاثیری بر این مسئله داشته‌اند، یا سیاست‌های اجتماعی دولت چه نقشی در این میان داشته‌اند. اما این نکته بسیار روشن است که در کشوری که حکومت حدود ۸۰ درصد اقتصاد را در دست دارد و در همه امور روزمره دخالت می‌کند نمی‌توان خودکشی یا هر پدیده اجتماعی دیگری را بدون در نظر گرفتن نقش حکومت و دولت و اندرکنش دولت و جامعه توضیح داد.

ریشه‌یابی
در باب علل و انگیزه‌های خودکشی به اختلافات خانوادگی، شکست و ناامیدی، فقر و تنگدستی، بیماری‌های روانی مثل افسردگی و فشار، تنهایی، تمایلات شدید عاطفی و اعتیاد به مواد مخدر، مواد توهم‌زا و الکل اشاره شده است. اما نخست آنکه بسیاری از این امور (مثل شکست و نا‌امیدی یا تنهایی) قابل اندازه‌گیری نیستند تا تحولی دیگر بدان‌ها نسبت داده شود. دوم آنکه برخی دیگر (مثل اختلافات خانوادگی و تمایلات شدید عاطفی) در همه اعصار و جوامع وجود دارند و نمی‌توانند افزایش و کاهش خودکشی را توضیح دهند. سوم آنکه میزان تغییرات در برخی دیگر از عوامل فوق (افسردگی و فشار روانی) آن قدر نیست که مثلا بتواند دو برابر شدن میزان خودکشی در ایران در طی دو دهه را توضیح دهند. و چهارم آنکه در جوامعی با فقر و تنگدستی بیشتر از جامعه ایران با نرخ‌های پایین‌تر خودکشی مواجه هستیم.

به همین دلیل است که جامعه‌شناسانی مثل دورکم به عواملی کل‌نگرانه‌تر و ساختاری‌تر مثل کنترل اجتماعی، همبستگی اجتماعی و پیوندهای اجتماعی رجوع می‌کنند تا وقوع و افزایش و کاهش خودکشی را توضیح دهند. در جامعه ایرانِ بعد از انقلاب کنترل از بالا و نقض دایمی حقوق و آزادی‌های فردی (توسط قوای قهریه) افزایش یافته اما کنترل اجتماعی از پایین (در عکس‌العمل به فشار از بالا) کاهش یافته است. همچنین همبستگی و پیوندهای اجتماعی بالاخص پس از بروز انقلاب و پایان جنگ رو به کاهش بوده است. حکومت بالاخص به کاهش و سست شدن این پیوند‌ها علاقه‌مند است چون پیوند‌ها می‌توانند با باز‌تر شدن اندکی فضای سیاسی به سازماندهی و شبکه‌بندی اجتماعی منجر شده و اقتدار حکومت را به چالش کشند. حکومت افراد را ذره‌وار و مطیع می‌خواهد و این ذرات‌گاه نمی‌توانند به تنهایی فشار‌ها را تحمل کنند.

مجید محمدی

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.