از ۶ صبح تا ۲ بعد از ظهر در یک تولیدی به بستهبندی لباس مشغول است و از ۳ بعداز ظهر تا ۷ شب هم در کارگاهی که درختچههای مصنوعی و تزئینی میسازند، کار میکند. یک دستگاه سبزی خرد کنی هم در خانه دارد و گاهی اگر رمقی برایش مانده باشد، سفارش میگیرد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از بیبیسی، معصومه ۳۷ ساله است. ۶ سال پیش همسرش را که راننده خطی تهران – چالوس بود در یک تصادف رانندگی از دست داد، حالا با درآمد یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی در ماه، سرپرست دو فرزند ۱۰ ساله و ۸ ساله است. از درآمد او، ۷۵۰ هزار تومان هزینه اجاره یک خانه ۴۰ متری در یکی از محله های جنوبی تهران است: “۴۵۰هزار تومانی که در دستم میماند، خرج خوراک بچهها هم نمیشود، به زحمت خودمان را تا سر ماه میرسانیم.”
معصومه یکی از دو میلیون و ۵۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در ایران است. او توانسته بین آن ١٨ درصدی از زنان سرپرست قرار بگیرد که شاغل هستند نه آن ٨٢ درصد بیکار.
این آمارها از سرشماری سال ۱۳۹۰ به دست آمده است، کارشناسان و مسئولان اما در این سالها از افزایش نگران کننده شمار خانوادههایی که زنان تنها اداره کننده آن هستند و همچنین پایین آمدن میانگین سن این زنان، خبر میدهند.
بدون بیمه، بدون مسکن، بدون درآمدکافی
طلاق، فوت یا از کارافتادگی همسر و مهاجرت از مهمترین دلایل قرار گرفتن زنان در موقعیت تنها اداره کننده خانواده است. اما کم نیست شمار زنانی که با وجود همسر، به تنهایی بار خانواده را به دوش میکشند؛ چنانچه مرکز آمار ایران هم اعلام کرده است: “۳۵ درصد از زنان سرپرست خانوار به رغم داشتن همسر، سرپرست هستند.”
بنا به اعلام این نهاد رسمی، همچنین ۸ درصد زنان سرپرست خانوار معلول، ۷ درصد دارای بیماری جسمی،۵.۱۴ درصد دارای بیماری روانی و ۳۰ درصد از آنها از کار افتاده هستند.
ضمن آنکه تنها ۴۶ درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی شامل کمیته امداد، بهزیستی، بنیاد شهید و شهرداری هستند. یعنی ۵۴ درصد این زنان از هیچ حمایتی برخوردار نیستند.
از سوی دیگر به گواه آمارهای رسمی سن این زنان نیز رو به کاهش است. فهیمه پیروزفر مدیر ستاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش شهرداری تهران گفته که میانگین سن زنان سرپرست خانوار تهرانی که ۵۰ سال بود، اکنون به ۳۵ تا ۴۰ رسیده است.
چندی پیش “کمیته امداد” هم اعلام کرد که سن زنان سرپرست خانوار کاهش پیدا کرده و شمار زنان فقیری که برای دریافت خدمات حمایتی به این نهاد مراجعه میکنند، هر سال در حال افزایش است: “۱۸ درصد مددجویان، زیر ۱۸ سال، ۵۲ درصد ۱۸ تا ۶۴ سال و ۳۰ درصد بالای ۶۴ سال سن دارند.”
شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور زنان سال گذشته گفت: “با زنانه شدن سالمندی و از سوی دیگر با زنانه شدن سرپرستی خانوار مواجهیم که پیوندی ناگسستنی با زنانه شدن فقر دارد که در گفتمان توسعه از آنان بهعنوان فقیرترین فقرا یاد میشود.”
آمارهای مرکز آمار هم موید همین نکته است. کمترین درآمد زنان سرپرست خانوار مربوط به استان سیستان و بلوچستان است؛ در این استان درآمد یک زن سرپرست خانوار ماهیانه ۲۷۵ هزار تومان است. دیگر استانها وضع چندان بهتری ندارند، حتی در پایتخت که بیشترین درآمد زنان سرپرست خانوار به ماهانه حدود یک میلیون تومان میرسد، با توجه به هرینههای زندگی در تهران، نمیتوان وضع مالی مطلوبی را برای این زنان متصور بود.
زنان سرپرست خانوار در مقایسه با مردانی که سرپرستی خانواده را به عهده دارند رنج بیشتری هم متحمل میشوند. آمار بیکاری زنان دو و نیم برابر مردان است و فرصتهای شغلی برای آنان کمتر. در عین حال در موقعیتهای برابر شغلی، زنان دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت میکنند.
خانم مولاوردی در تابستان سال ۹۲ اعلام کرد که نابرابری زنان و مردان سرپرست خانوار در دسترسی به مواردی مانند آموزش موجب میشود که بیکاری و اشتغال در مشاغل سطح پایین در زنان سرپرست خانوار بیشتر دیده شود و آنان معمولا شرایط اقتصادی خوبی ندارند.
به گفته او “زنان سرپرست خانوار به علت بر دوش کشیدن مسئولیتهای متعدد، با خطر ابتلا به بیماریهای جسمی روبرو هستند و سلامت روانی و اجتماعی آنها تهدید میشود.”
وضعیت وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم بسیاری از این زنان از بیمه درمانی هم بهرهمند نیستند. بیمهای که بارها وعده آن داده شده و تا پای اجرا هم رفته اما عملیاتی نشده است.
در روزهای پایانی سال ۹۲ مولاوردی وعده داد که “مبلغی که دولت برای بیمه زنان سرپرست خانوار در سال ۹۳در نظر گرفته قطعا صرف بیمه این دسته از زنان خواهد شد.” او البته گفته بود: “پیشنهاد ما ۱۵۰میلیارد تومان برای بیمه ۵۰۰ هزار زن بود که با توجه به سیاست انقباضی دولت فعلا ۱۵میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.”
بسیاری از کارشناسان، مسئولان تامین اجتماعی را مسئول اجرایی نشدن بیمه زنان خانوار میدانند، اما تامین اجتماعی زیر بار نمیرود.
معاون فنی و درآمد سازمان تامین اجتماعی اسفندماه سال گذشته با توجه به ابهاماتی که در مورد شانه خالی کردن تامین اجتماعی از قبول این مسئولیت وجود دارد، گفته بود: “ایده آلترین وضعیت برای یک صندوق بیمهای آن است که نسبت بیمه شدگان خود را افزایش دهد”.
معاون فنی و درآمد سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه در این شرایط موضوع شانه خالی کردن تامین اجتماعی از قبول مسئولیت بیمه زنان سرپرست خانوار سوء تفاهم است، گفته: “به وزیر رفاه درخواست کتبی دادیم برای آنکه کار بهتر انجام شود و سامان بهتری پیدا کند بیمه این قشر به یک صندوق واگذار شود.”
در این دو سال هم با بهانههای مختلف این برنامهها عملیاتی نشده و در حد وعده مانده است. در حال حاضر هم شمار اندکی از زنان سرپرست خانوار و اغلب آنهایی که تحت پوشش سازمانهای حمایتی مثل بهزیستی و کمیته امداد خمینی هستند از بیمه برخوردارند.
در رویای یک سقف
مسکن یکی دیگر از مهمترین مسائل پیش روی این زنان است. معصومه که ۴ میلیون تومال پول رهن داده و ۷۵۰ هزار تومان اجاره میدهد، میگوید آرزویش این است که مالک یک خانه کوچک در هر کجای شهر باشد: “فکر نمیکنم روزی برسد که بتوانم خانه بخرم، کاش بتوانم پول بیشتری جمع کنم که لااقل رهن را بیشتر و اجاره را کم کنم”
علی ربیعی، وزیر کار، فروردین ماه امسال اعلام کرد: “تا پایان سال جاری ۲۰ هزار واحد مسکونی به خانوارهای شناسایی شده دارای زن سرپرست خانوار و یا دارای دو فرزند معلول واگذار میشود و این فرآیند در سالهای آتی نیز ادامه مییابد.”
او با اشاره به تفاهمنامهای که بین وزارتخانههای تعاون، کار و رفاه اجتماعی و راه و شهرسازی صورت گرفته، تاکید کرد: “تلاشهای زیادی برای تحقق تحویل مسکن به خانوارهای یادشده در حال انجام است، ضمن آنکه تا پایان سال جاری خانوارهای شناسایی شده میتوانند مسکن خود را دریافت کنند.”
اما چند روز مانده به پایان سال هنوز خبری از تحویل این ۲۰ هزار واحد مسکونی به خانوادههای واجد شرایط نیست.
معصومه از این طرح خبر هم ندارد: “چه طور شناسایی میکنند؟ ما کجا ثبت شدهایم؟ حتما فقط به کسانی که در کمیته امداد ثبت شدهاند، میدهند.”
معصومه میگوید فرایند ثبت نام در کمیته امداد انقدر سخت و زمان بر بوده که قید آن را زده است: “استشهاد محلی و بازرسی و … میخواهند، من باید یک ماه از کارم عقب میافتادم تا به کمیته امداد ثابت می شد ما باید زیر پوشش قراربگیریم، تا سر آخر، ۵۰-۶۰ هزار تومان هر ماه کف دستمان بگذارند. آن را هم نخواستیم.”