پای درد دل دختر تن فروش

ساعاتی از آخر شب را در خیابان‌های پایتخت می‌گذرانیم، می‌گویند، قیمت‌هایشان متفاوت است، اول گمانمان این بود که تنشان قیمت اجناس را می‌گویند اما انگار قیمت بود که با هم فرق داشت، اتحادیه خاصی هم ندارد، هرکسی خودش قیمت می‌دهد.

میدان مادر مقصد اولمان بود، راهی آنجا شدیم، انگار کاسبی‌های آخر شب هم سرقفلی دارند، اگر یک خانم بیش از ۱۰ دقیقه در محلی بایستد مقصود این است که روسپی است و به دنبال مشتری می‌گردد، شاید تذکر هم بدهند چرا اینجا ایستاده‌ای! یک خودروی خارجی توقف می‌کند، زن با شتاب به سمت خودرو می‌رود، چندکلمه‌ای صحبت و به‌آرامی در صندلی جلو جای می‌گیرد و به سمت مقصد نامعلومی حرکت می‌کنند….

به بزرگراه اشرفی اصفهانی می‌رسیم، پاساژی معروف در این بزرگراه قرار دارد که درست رو به روی آن کنار بزرگراه پاتوق زنانی است که با تاریکی هوا برای کار کردن به خیابان می‌آیند، نام یکی از آن‌ها مژده است، مژده فقط ۱۹ سال دارد اما چهره‌اش باآن‌همه آرایش و پروتز‌های گوناگون به‌سان ۳۵ ساله‌هاست و برای کار به تهران آمده اما پردرآمد‌تر از این کار پیدا نکرده، به قول خودش هر جا کارکنی نظر سو، به تو دارند چه‌بهتر که خودت دست‌به‌کار شوی که سرت کلاه نرود و خیالت راحت باشد که اجباری در کار نیست و با رضایت کامل تن به این کار می‌دهی.

از مژده می‌پرسم نام شغلت چیست؟ بدون درنگ می‌گوید تن‌فروشی…. مژده از درآمد‌های شبانه‌اش می‌گوید و اینکه در هفته یک‌شب را کاملاً تعطیل می‌کند چون به استراحت نیاز دارد. یک سال و اندی است که تن‌فروشی می‌کند، می‌گوید پولش برکت ندارد اما درآمد خوبی دارد، اگر مشتری باشد تا شبی ۵۰۰ هزار تومان را کاسبم، اما اگر نباشد باید به ۱۰۰ هزار تومان قانع باشم.

پرسیدم اذیت نمی‌شوی آدم‌های جورواجور و در سن‌های مختلف، اما هم صحبت ما این‌گونه پاسخ داد: فقط پولش برایم مهم است و گرنه فقط چند ساعت مهمانش هستم، به من چه ربطی دارد آن مرد زن دارد یا ندارد، پیر است یا جوان، دوستش خواهم داشت یا نه، تمامی این مسائل زمانی مهم است که آن آدم بخواهد برای همیشه برای من بماند که نمی‌ماند. مژده‌بر خلاف ظاهر بسیار مهربانش به قول خودش هنوز مثل دوستانش کارکشته نشده و هنوز هم مثل برخی از دوستانش از شغلش زده نشده تا آن را ترک کند.

برای مژده هم‌بستری با هر فردی مهم نیست او فقط پولش را می‌خواهد و بس. او در پاسخ به این سؤال که تابه‌حال شده از تو استفاده کنند و پول هم ندهند، گفت: اوایل کارم چون زیاد وارد نبودم چندین بار برایم پیش‌آمده حتی یک‌بار تا سرحد مرگ از ۲ پسر نوجوان پس از برآورده کردن نیازشان کتک هم خوردم. مژده علاقه‌ای به صحبت راجع به خانواده‌اش ندارد و می‌گوید: اگر آن‌ها مرا دوست داشتند خواسته‌های مرا برآورده می‌کردند تا من مجبور نشوم تن به این کار بدهم، گاهی اوقات دوست دارم برایشان بیش از اندازه‌ای که گفته‌ام درآمد دارم پول بفرستم، اما با خود می‌گویم شاید شک کنند،‌‌ همان اندازه‌ای که ماه‌به‌ماه می‌فرستم کافی است.

مژده می‌گوید اگر کار درست‌وحسابی بود، هیچ‌گاه درگیر این کار نمی‌شدم، هنوز به مرز انزجار از شغلم نرسیدم فکر کنم ۵ سال دیگر جا داشته باشم برای تن‌فروشی اما ترس بعدازآن اذیتم می‌کند. مژده به ازدواج هم‌فکر می‌کند، گفتم اگر ازدواج کنی گذشته‌ات تأثیری در رفتار همسرت داشته باشد، در جواب گفت: شاید با فردی ازدواج کنم که از گذشته‌ام هیچ نداند چون مرد ایرانی به دنبال نجابت است و هرچقدر هم روشنفکر باشد و اروپایی فکر کند، نمی‌تواند با تن‌فروشی همسرش حتی قبل از ازدواج کنار بیاید.

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.