چراغ سبز مسئولان به باندهای سرقت در زندان

روی دیوار بند امنیتی زندان «رجایی شهر» برگه ای چسبانده شده که در آن یک زندانی با خشم، ناامیدی و دلتنگی، دزد توپ فوتبالدستی خود را لعنت کرده است.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از ایران وایر، دزدی در همه بندهای این زندان و زندان های دیگر کشور اتفاق رایجی است. زندانی ها به امکانات اندکی دسترسی دارند و گاهی امکانات جزیی همدیگر را می ربایند.

یک زندانی مدت ها است در پی دزد قاشق های اتاق است. او مدام به هم بندی های دیگرش پیشنهاد می دهد تا یک ناظر سالن برای بند تعیین کنند. او می گوید حتی بند زندانیان عقیدتی هم از این دزدی ها مصون نمانده و به علت ورود و خروج زیاد در دوره های زمانی مختلف، از حالت بند سیاسی خارج و شرایطش به بند زندانیان عادی نزدیک تر شده است: «قدیم ترها دزدی در بندهای امنیتی به ندرت اتفاق می افتاد.»

به گفته «علی»، در زندان هیچ اخلاق و منشی مراعات نشده، توصیه بزرگ ترها نادیده گرفته می شود و دیگر مثل گذشته، ریش سفیدها مورد احترام بقیه نیستند.

دزدی در بند قاتلان هم رواج دارد. یک زندانی بند قاتلان زندان رجایی شهر می گوید: «این بند هیچ قانونی به جز ضعیف کشی ندارد و در صورتی که به یک باند زورمدار نپیوندید، دزدیدن اموالتان که هیچ، هرگز شانسی برای داشتن یک زندگی آسوده، حتی برای زنده بیرون آمدن از این بند نیز نخواهید داشت.»

«سعادت»، زندانی دیگری که ساکن بند قاتلان است، تعریف می کند: «دی ماهی که پشت سر گذاشتیم، یکی از متهمان به جاسوسی توسط “محمد مردانی”، رییس زندان رجایی شهر به بند قاتلان فرستاده شد تا کمی ادب شده و به اصطلاح، باد دماغش بخوابد تا برای رییس زندان مشکل درست نکند. به چشم خودم دیدم به محض رسیدن این زندانی و بدون این که درگیری یا مشاجره ای رخ داده باشد، ۱۰ نفری روی سرش ریخته و او را به نام مردانی، زیر مشت و لگد گرفتند. حین کتک زدنِ او تاکید می کردند که اگر به حرف مسوولان زندان گوش نکند، او را خواهند کشت.»

سعادت می گوید دزدی فقط شکل پنهانی ندارد، گاهی در قالب قلدری در روز روشن اتفاق می افتد: «یکی از متهمان به جاسوسی به بند ما منتقل شد و به محض رسیدن، با قلدری یک اتاق را از ساکن قدیمی آن گرفت و او را آواره کرد. البته او مدعی بود یکی از زندانیان این بند، این اتاق را به قیمت سه میلیون تومان به او فروخته است. این در حالی است که خرید و فروش اتاق در زندان جرم و بی اخلاقی محسوب می شود.»

زندانی های دیگری هستند که اغلب، خودشان اقدام به سرقت نمی کنند اما نقش تهییج گر، انتخاب کننده محل سرقت، مالخر و از این قبیل مسایل را بازی می کنند.

سعادت در مورد یکی از این زندانی ها که چنین نقشی را ایفا می کند، می گوید: «او دو نوچه تحت اختیار دارد که بیش از یک دهه است در زندان به سر می برند و برای تهیه مواد مخدر مورد نیازشان، احتیاج شدید مالی دارند. این شرور با زاغ زدن و چراغ سبز نشان دادن به نوچه های خود، آن ها را به سراغ این افراد می فرستد تا هزینه های مواد مخدر هر سه نفر تامین شود. چند تن از زندانیان این بند شهادت داده اند که این سه نفر را در حال تهیه و استعمال مواد مشاهده کرده اند. اما آن ها چون نقش بازوی اجرایی مسوولان زندان برای سرکوب زندانیان بند را ایفا می کنند و نیز بازوی فشار بر زندانیان دیگر توسط یک گروه سیاسی مستقر دراین بند هستند، هیچ وقت به مجازات شرارت ها و سرقت های خود محکوم نشده یا حتی به مکان دیگری نیز منتقل نمی شوند.»

«محسن»، زندانی دیگر زندان رجایی شهر می گوید در پشت حوادثی که گاهی علیه زندانی های مستقل این بند اتفاق می افتد، رازهای خاصی وجود دارد، از جمله در انتخاب افرادی که باید مورد حمله و فشار قرار بگیرند:«آن ها از چند شرور به منظور اعمال قدرت در بند استفاده ابزاری می کنند. این نوچه ها احتیاج مالی دارند و گاهی دست به دزدی اموال زندانیان آرام و سر به زیر و مستقل می زنند.»

محسن که جامعه شناسی خوانده و چند سال پیش در کلاس هایی با عنوان «موانع نیل به دموکراسی» در بند امنیتی زندان رجایی شهر شرکت کرده، به خاطر می آورد در آن سال ها، «کیوان صمیمی»-یک زندانی بند امنیتی – عقیدتی که حالا آزاد شده- در روند تدریس این موضوع، توضیح داده که دموکراسی در ایران فاقد اخلاق لازم است و حالا فقدان اخلاق گاهی گریبان گیر بند امنیتی- عقیدتی زندان نیز می شود:«در مورد زندان اوین هم تقریبا اوضاع به همین منوال است. هر زندانی که از بند  ۲۰۹ اوین بیرون می آید، خبر از پر شدن سلول های انفرادی این بند وزارت اطلاعات از زندانیان متهم به اختلاس و فساد اقتصادی می دهد. اخلاق گرایی، مخصوصا در دوران احمدی نژاد تنزل محسوسی داشته و حالا منفعت طلبی، باند بازی، دزدی و دروغ محصول مستقیم شرایط اجتماعی و اقتصادی روزهایی است که پشت سر گذاشته ایم.»

سعادت در مورد دزدی در زندان، تجربه اش را با «ایران‌وایر» در میان می گذارد: «ممکن است وسیله یک نفر را نشان کنند؛ یک نفر زاغ زنی می کند و در فرصت مناسب، دیگری آن وسیله را سرقت کرده و سریعا آن را به بند دیگری می فروشد. من حتی تلویزیون یکی از دوستانم را دیدم که آن را از کنار تختش برداشته و در تخت خودشان گذاشته بودند. راهی هم برای اثباتش وجود ندارد.
نمی توان ثابت کرد آن وسیله مال تو بوده است. در روزهای اولی که وارد بند یک زندان رجایی شهر شده بودم، تنها توصیه ای که به من می شد این بود که سفت وسایلت را بچسب و مواظب سرقت باش چون هیچ ساز و کاری برای شکایت یا اثبات دزدی در زندان وجود ندارد. متاسفانه در برخی بندها این دزدی ها هدایت شده هستند و توسط باندهای خاص انجام می شوند یا حتی ممکن است به توصیه مسوولان زندان برای آزار رسانی به یک زندانی اتفاق بیافتد که به اصطلاح، “زیر بلیط” مسوولان زندان نیست.»

«ماهان» زندانی ساکن «اوین» هم درباره بند ۳۵۰ می گوید: «قبل از تفکیک زندانی های این بند، افرادی حضور داشتند که مدام اقدام به سرقت وسایل دیگران می کردند. آن ها حتی از چاقو و قاشقی که در ظرف شویی جا می ماند، نمی گذشتند. بهترین زمان دزدی در زندان، بعد از بازرسی است که سارقان وسایل قیمتی دیگران را می دزدند و سرقت را به گردن تیم بازرسی زندان می اندازند. چون در زمان بازرسی وضعیت بند به شدت آشفته و وسایل همه زندانی ها با یک دیگر قاطی می شود و به همین دلیل هم فرصت دزدی پیش می آید.»

اضافه می کند: «گاهی دزدی در زندان ارتباطی به نیاز یا بهره گیری مالی ندارد. بعضی از سارقان بنا به دستوری که از سوی تهییج کننده خود دارند، تنها برای اذیت، تهدید و یا زهر چشم گرفتن از یک زندانی اقدام به دزدی وسایل او می کنند. با گوش های خودم شنیده ام در زمان درگیری و وجود اختلاف، یک زندانی وابسته، زندانی مستقل دیگری را علنا تهدید به دزدی وسایلش کرده است. تقریبا همه اعضای بند هم این تهدیدات را شنیده اند و به خوبی می دانند که جای پای برخی اعمال فشارها از سوی مسوولان و حمایت فرقه ها یا باندها در پشت این قضایا به چشم می خورد اما از دست کسی هم کاری برنمی آید. این اتفاقات یک عامل فشار درونی مابین چهاردیواری های زندان است. »

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.