وقتی طناب دار پای منبع و درهای پلمپ شده هواخوری را میبیند، پی می برد که قرار است مراسم اعدام در زندان برگزار شود اما اصلا به مغزش هم خطور نمیکند کسی که باید چهارپایه را از زیر پای متهم بکشد، خود او است.
«رسول»، سرباز وظیفه یگان حفاظت سازمان زندان ها بود و داخل زندان خدمت می کرد. پنج ماه بیشتر از خدمتش نگذشته بود که یکروز فرمانده او را صدا میکند و میگوید در مراسم اجرای اعدام امروز باید به عنوان مامور اجرای حکم حضور داشته باشی.
او میگوید: «وقتی فرمانده این حرف ها را زد، هم استرس گرفتم و هم دچار هیجان شدم. راستش را بخواهید، از قبل هیجان تماشای چنین مراسمی را هم داشتم. در زندانی که من خدمت میکردم، همیشه طناب دار را پای منبع می بستند و پلمپ هواخوری که هر روز صبح باز میشد، تا زمان اتمام مراسم اعدام باز نمیشد. وقتی طناب دار را میدیدم، دلم میخواست این مراسم را ببینم اما سربازان اجازه دیدن مراسم اعدام را نداشتند مگر زمانی که مامور اجرای حکم میشدند.»
اولین بار که کنار چوبه دار میایستد، دست و پای خودش بیشتر از متهم میلرزد: «پای خودم توان رفتن نداشت اما به من گفتند متهم را ببر پای چوبه و طناب را دور گردنش بیانداز. پای متهم قفل شده بود و سخت حرکت میکرد و من با این که خودم میلرزیدم، لرزش شدید بدن او را احساس میکردم. ولی به هر حال، او را پای چوبه بردم و طناب را به گردنش انداختم.»
متهم به جرم و خرید و فروش مواد مخدر و تجاوز به عنف حکم اعدام گرفته بود. رسول میگوید: «اعدام با قصاص فرق دارد. قصاص جنبه شخصی دارد و اعدام جنبه عمومی و دولتی. در قصاص، اولیای دم متهم حضور دارند، می توانند ببخشند و یا اگر نبخشند، خودشان چهارپایه را از زیر پای متهم میکشند. اما در حکم اعدام دولتی “بخشش” سر صحنه اعدام وجود ندارد و یکی از ماموران اجرای حکم که سربازان هستند و یا کارمندان اداره اجرای احکام باید چهارپایه را از زیر پای متهم بکشد. البته در زندانی که من بودم، چهارپایه بود اما شنیدهام در زندان های بزرگ تر اهرمی وجود دارد که مامور اجرای حکم فقط آن را فشار میدهد.»
بعد از قرائت کیفر خواست، رسول باید چهارپایه را از زیر پای متهم می کشد: «به محض انداختن چهارپایه، وظیفه مامور اجرای حکم تمام است و باید مراسم اعدام را سریع ترک کند.»
رسول تا دوشب نمیخوابد، کابوس میبیند و عذاب وجدان دارد:«خودم را عامل مرگ یک انسان میدانستم و سرزنش میکردم. رفتم پیش مشاور زندان و همهچیز را برایش گفتم. او گفت اینها آدم هایی هستند که باید بمیرند. این هایی که اعدام میشوند، خودشان، خودشان را کشتهاند، تو هیچکدام را نمیکشی. کمی حرف زد اما از استرس وجود من کم نکرد.»
رسول حدود ۱۵ بار در مراسم اعدام حاضر شده و صحنههای عجیب و غریب زیادی دیده است: «یک بار وقتی متهم را میبردم تا طناب دار را دور گردنش بیاندازم، از شدت ترس دچار بی اختیاری ادرار شد.»
اما او سر مراسم اعدام گریه هم کرده است: «یک پسر ۱۹ ساله در زندان بود که در یک حادثه، با دوستش درگیر شده و او را کشته بود. پسر بسیار باهوش و مودبی بود. کلی هم ایده داشت. بخش مددکاری زندان خیلی تلاش کرد که رضایت خانواده مقتول را بگیرد اما خانواده او رضایت ندادند. روز اعدام من این پسر را پای چوبه بردم. خانواده مقتول چهار پایه را از زیر پای او کشیدند. همان جا بغضم ترکید.»
حالا دو سال است که خدمت سربازی او تمام شده اما هنوز با یادآوری خاطرات آن دوران مضطرب میشود و صدایش میلرزد: «الان دو سال است که برای کاهش اضطراب و کابوسهایم به روانپزشک مراجعه و دارو مصرف میکنم. ببخشید اگر صدایم می لرزد.»
رسول شاهد اعدامهایی بوده که در داخل زندان انجام شده اما در مراسم اعدام در ملاء عام حضور نداشته است: «ماموران اجرای حکم در داخل زندان نقاب به صورت نمیزنند اما در ملاءعام باید نقاب به چهره داشته باشند چون در این اعدامها خانواده متهم هم حضور دارند و اگر چهره مامور اجرای حکم را ببینند ممکن است در صدد انتقام برآیند.»
لباسهای مشکی و صورتهایی که با نقاب سیاه پوشیده شده و فقط دو چشم ازآن بیرون ماندهاند، چهره مامورانی است که در مراسم اعدام در ملاءعام حضور دارند. عکسهای منتشر شده از آن ها هم گاه خبرساز شده اند؛ مثل عکس اعدام پسران نوجوان که فیلم زورگیری آن ها با موبایل ضبط شده بود. یکی از آن ها هنگام اعدام، پناهی نزدیک تر از شانه مامور اجرای حکم نیافته بود. او سرش را روی شانههای مرد نقاب داری گذاشت و اشک ریخت که چند لحظه بعد حکمش را اجرا می کرد.
فیلم صحنه اعدام محکومی که پیش از اجرای حکم میخواست مادرش را ببیند و مامور اجرا را با لگد روی زمین انداخت و دستبندش را شکست، یکی دیگر از تصاویر خبرساز و مورد توجه از مراسم اعدام در ملاءعام بود. به گفته یک منبع آگاه، این تصاویر باعث شده که هنگام اجرای مراسم اعدام در ملاء عام، کنار ماموران اجرای احکام از ماموران «نوپو» هم استفاده شود.
ماموران نوپو به «سیاه جامگان» معروفند و لباس آن ها درست شبیه لباس ماموران اجرای احکام است؛ سرتا پا مشکی میپوشند و از کلاههای کشی سیاهرنگی استفاده میکنند که تمام صورت به جز چشمها و دهان را میپوشاند. تصاویر آن ها در «طرح جمع آوری اراذل و اوباش» نیروی انتظامی بارها با همین لباس ها از تلویزیون پخش شده است.
نوپو زبده ترین واحد«یگان ویژه» نیروی انتظامی ایران است. ماموران نوپو، نیروهای فوق تخصصی یگان ویژه هستند.«اسماعیل احمدی مقدم»، فرمانده نیروی انتظامی در خرداد ۱۳۹۲ سطح مطلوب مهارت تیراندازی نیروهای پلیس را در کلانتریها ۸۰، در یگان ویژه ۹۰ و در نوپو ۱۰۰ از ۱۰۰ عنوان کرد.
«حسن کرمی»، فرمانده یگان ویژه ناجا نیز نوپو را از برترین نیروهای ویژه در آسیا و کارآزموده تر از دیگر واحدهای ویژه نیروهای مسلح ایران همچون یگان «صابرین» سپاه و «کلاه سبز»های ارتش دانسته است.
پیش از این گفته میشد که نوپو مخفف «نیروی ویژه پاد وحشت» است اما فرمانده جدید نوپو گفته نوپو نام اختصاری نیروهای ویژه پاسدار ولایت است.
یک منبع آگاه درباره نحوه جذب ماموران نوپو میگوید: «آنها از میان ماموران یگان ویٰژه داوطلب برای آموزش انتخاب میشوند. قد، آمادگی جسمانی، ضریب هوشی بالا و سلامت روانی از فاکتورهای مهم انتخاب ماموران نوپو است. داوطلبانی که این ویژگی ها را دارند، توسط افسران با تجربه مصاحبه میشوند و اگر اعتقادشان محکم باشد، دورههای آموزشی برای آن ها آغاز میشود.»
سرهنگ «حسین امجدیان»، فرمانده نوپو شهریورماه امسال در گفت وگو با «ایسنا» درباره آموزشهایی که به نیروهای نوپو داده میشود، سخن گفته است:«ماموران ما عبور از موانع شهری را با ورزش پارکور میآموزند و بعد از آن نیز باید رشته تخصصی خود در ورزشهای رزمی و دفاع شخصی را فراگیرند.»
امجدیان میگوید مامورانش دورههای خاص هوابرد را نیز میآموزند و پرش از انواع چترها، سقوط آزاد، پاراگرایدر، پاراموتور و… را به خوبی آموزش میبینند به طوری که نقطه زنی مقطعی را میتوانند بدون خطایی انجام دهند: «البته غواصی، سکانداری و عملیات آبی را نیز به خوبی یاد میگیرند.»
حسین امجدیان تیرماه امسال در کسوت فرماندهی نوپو نشست و اولین فرمانده نوپو است که تن به مصاحبه داده است.
نوپو سال ۷۶ به شکل منسجم آغاز به کار کرد. فرماندهان نیروی انتظامی مدعی بودند که آن ها برای عملیات رهایی گروگان وضدتروریستی تربیت میشدند اما اولین بار اسم این نیرو در جریان حمله شبانه به کوی دانشگاه رسانهای شد.
سرهنگ «فرهاد ارجمندی»، فرمانده وقت نوپو متهم ردیف سوم در دادگاه حادثه کوی دانشگاه بود. او به این که دستور ورود به کوی و دستگیری و ضرب و شتم دانشجویان را به نیروهای رسمی خود و لباس شخصیهای تحت امرش داده است اعتراف و از تصمیم خود دفاع کرد. البته تبرئه شد.
از آن به بعد با وجود انتشار تصاویر برخی ازعملیاتهای این واحد انتظامی، هیچ گاه توضیح زیادی درباره نقش و یا شکل گیری این واحد یگان ویژه منتشر نشده است. اما چند ماهی است که نام نوپو دوباره سر زبان فرماندهان نیروی انتظامی افتاده و آن ها در حرف های خود، قدرت نوپو را در زمینههای مختلف به رخ میکشند.
درست یک ماه پیش از انتصاب امجدیان، فرمانده یگان ویژه ناجا در گفت وگو با خبرگزاری «تسنیم»، آشکارا از توانمندی این افراد در عملیات ضد اغتشاش سخن گفت: «واحد نوپو، ویژهترین واحد یگان ویژه است و حرفهایترین نیروهای یگان ویژه را در اختیار دارد. ما مدعی هستیم که نیروهای ما در واحد نوپو از نظر حرفهای، قدرت جسمانی، توانمندی و تجهیزات در ضد اغتشاش و رهایی گروگان حرف اول را میزنند.»
همه این توضیحات در شرایطی داده می شود که چندی پیش نیروی انتظامی از جدیدترین تجهیزات ضد شورش مردمی پرده برداری کرد و تصاویر ماشینهای بزرگ ضد انفجار و نیز آبپاش و خودروهایی شبیه تانک در رسانهها منتشر شد که روی آن ها کلمه نوپو نوشته شده بود.
حالا نیروهای آموزش دیده نوپو در همه جا دیده میشوند؛ فرقی نمیکند که مراسم اعدام در ملاءعام باشد یا شورش خیابانی ویا حتی دستگیری اراذل و اوباش محلی. آن ها مردان تنومندی هستند با نقابهای سیاه که فرماندهان نیروی انتظامی روی قدرت آن ها مانور میدهند.