همه حرفهایش به این جمله ختم میشد«اگر پیمان را هم برای اجرای حکمش ببرند، بشیر چه میشود؟» نگرانی عمیق مادری که قرار بود کودکش تنها بماند را به خوبی از لرزش صدایش حس میکردم. قرار شد با هم گفت وگو کنیم اما منتشر نشود تا وقتی او بخواهد.
آزیتا تصور می کرد اگر خبر صدور حکم دادگاهش را رسانه ای نکند، بتواند روزهای بیشتری کنار بشیر باشد. حکم آزیتا توسط قاضی «محمد مقیسه ای»، رئیس شعبه بیست و هشت دادگاه انقلاب قطعی شده بود؛ چهار سال زندان به جرم تدریس در دانشگاه بهایی. می گفت هنوز احضاریه دریافت نکرده و امید داشت اگر ماجرا را در سکوت بگذراند، ممکن است حبسش به تعویق بیافتد تا تکلیف پسرکش، «بشیر» معلوم بشود: «هر لحظه که بتوانم در کنار بشیر بمانم غنیمتی است».
سه روز بعد از این مکالمه اسکایپی، یعنی سوم آبان سال گذشته، یک پیام از «پیمان» دریافت کردم، «پیمان کوشک باغی»، همسر آزیتا که او هم پنج سال حبس تعزیری داشت. پیمان نوشته بود: «امروز آزیتا را به زندان اوین منتقل کردند»
پرسیدم: «بشیر چطور است؟ بی تابی می کند؟» و بعدش به بیهوده بودن پرسشم پی بردم، به هر حال از یک بچه ی شش ساله چه انتظاری می رود؟
آزیتا میگفت: «بشیر پنج سال و نه ماه دارد، رفتیم پیش معاون دادستان، آقای خدابخشی و گفتیم پسر ما، سرپرستی جز من و پدرش ندارد. خواستیم کاری کند که حکم ما با هم اجرا نشود، حتی نبود یکی از والدین و محبوس بودنش می تواند به یک کودک، لطمات جبران پذیری بزند، چه برسد به اینکه هر دویشان با هم در زندان باشند و بچه هیچ سرپرست دیگری نداشته باشد. والدین ما پیر و از کارافتاده اند و در شهرستان زندگی می کنند و توان نگهداری از بشیر را ندارند. معاون دادستان گفت هیچ راهکار قانونی در این مورد وجود ندارد، مگر اینکه مورد رافت اسلامی قرار بگیرید.»
اما آنها مورد رافت اسلامی قرار نگرفتند. چهار ماه بعد، روز یکشنبه نهم اسفندماه سال ۱۳۹۴، زمانی که پیمان و بشیر برای ملاقات با آزیتا به زندان اوین رفته بودند، پیش از ورود به سالن ملاقات و این که موفق به دیدار آزیتا بشوند، پیمان توسط سه نفر مامور لباس شخصی بازداشت شده و برای اجرای حکم پنج سال حبسش به زندان منتقل شد.
یکی از نزدیکان پیمان در این مورد گفت: «بازداشت پیمان بدون احضار قبلی بود. به او حتی اجازه خداحافظی با همسرش را هم ندادند و او را بدون داشتن لباس مناسب زندان از فرزندش جدا کرده و به مکانی نامعلوم بردند. پیمان پس از به زندان رفتن آزیتا در آبان ماه سال جاری چندین مرتبه به معاون دادستان (حاجیلو) و رئیس اداره اجرای احکام (نصیرپور) مراجعه کرده و از ایشان درخواست کرده بود به دلیل شرایط روحی و کم سن و سال بودن فرزندش و نداشتن سرپرست، او را با احضار و اطلاع قبلی روانه زندان کنند تا بتواند بشیر را آماده کند که حاجیلو به او گفته بود برو، فعلا با تو کاری نداریم. اما یکشنبه به طور خیلی غیرمترقبه و پیش از ورود به سالن ملاقات، پیمان را در حضور فرزندش، بازداشت کردند.»
آزیتا رفیعزاده، متولد سال ۱۳۵۹ و زاده شهر شیراز است که از سال ۱۳۸۱ با موسسه عالی آموزشی بهاییان (BIHE) همکاری و در رشته مهندسی کامپیوتر تدریس می کرد. او دوره کارشناسی مهندسی کامپیوتر را در موسسه آموزش عالی بهاییان (BIHE) گذرانده و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در همین رشته از دانشگاه پونا در هند دریافت کرده بود.
«پیمان کوشک باغی»، همسر آزیتا نیز نیز متولد ۱۳۵۶ شهرستان گرگان و فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر است که دروس ریاضیات عمومی و معادلات دیفرانسیل و سخت افزار کامپیوتر را در همین موسسه آموزشی درس میداد.
ماجرای پرونده آنها از روز اول خردادماه سال ۱۳۹۰ شروع شد. روزی که خانه اساتید دانشگاه بهایی در ایران مورد هجوم ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفت. همان روز تمامی کتاب ها و جزوه های آموزشی آزیتا و پیمان هم ضبط شد و روز بعد به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در موسسه آموزشی – علمی بهاییان» برای بازجویی به دادسرای اوین فراخوانده شدند.
آزیتا می گفت: «در جریان بازجویی متوجه شدم اگر متعهد میشدم دست از تدریس در دانشگاه برمیدارم، پرونده من با منع تعقیب مواجه میشد و میتوانستم به زندگی عادی برگردم اما پذیرش این مسئله برای من دشوار بود. هدف نهایی آنها مختل کردن فعالیت آموزشی دانشگاه بهاییان است ولی آموزش را حق مسلم دانشجویان بهایی میدانستم که در دانشگاههای مختلف کشور محروم از تحصیل بودند و از ورودشان ممانعت به عمل میآمد. به هر حال آن روز ما را به قید وثیقه آزاد کردند.»
زمانی که این زوج در دادگاه انقلاب در گیرودار پرونده شان قرار گرفتند، «بشیر»، ۱۷ ماهه بود، فرصت این را داشتند که قبل از صدور هر حکمی به آسودگی از ایران خارج شوند، ولی آنها ترجیح دادند بمانند و تا آخرین لحظات آزادی هم دست از آموزش نکشیدند و گفتند هیچ کار خلاف قانونی مرتکب نشده ایم.
در نهایت این زوج جوان در اردیبهشتماه ۱۳۹۴ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام عضویت در تشکیلات غیرقانونی بهائیت با هدف اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت غیر قانونی در موسسه آموزشی (BIHE) به تحمل ۴ و ۵ سال حبس تعزیزی محکوم شدند. آنها به این احکام اعتراض کردند اما در مهرماه سال ۱۳۹۴ دادگاه تجدیدنظر نیز احکام دادگاه بدوی را تایید کرد.
نگرانی آنها، اجرای حکمشان به طور همزمان بود، اینکه سرنوشت بشیر به کجا می انجامد؟ در نهایت سرپرستی موقت بشیر به یک خانواده داوطلب سپرده شد و او این روزها یک روز در هفته مادرش را و روز دیگری پدرش را از پشت میله های زندان ملاقات می کند.
آزیتا میگفت: « روزی که خود را برای ورود به زندان معرفی کردم، از مسئولین خواستم چون خداحافظی با بشیر و آمادهسازی او بسیار مهم است، برای پیمان احضاریه بفرستید یا قبلا او را خبر کنید و حتی پیمان بارها خودش با نماینده دادستان صحبت کرده بود و به او گفته شده بود شما فعلا بیرون باشید.»
هشت مارس که گذشت، زنان زندان اوین در زمان برگزاری مراسم بزرگداشت روز زن، در مورد وضعیت آزیتا و فرزندش یک نامه خطاب به رئیس قوه قضاییه نوشتند و خواستار رسیدگی به وضعیت این خانواده شدند.
در بخش هایی از این نامه آمده: « عطف نظر به بیانیه دادستان کل کشور وقت، حجت الاسلام دری نجف آبادی در هنگام تعطیلی تشکیلات جامعه بهایی که رسما اعلام نمودند حقوق شهروندی بهائیان بمانند سایر ایرانیان خواهد بود و این بیانیه از شبکه سراسری سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد اما هرگز به مرحله عمل در نیامد. استدعا داریم نسبت به لغو حکم این زوج جوان و یا حداقل توقف حکم یکی از آنان برای اداره سرپرستی فرزندشان موافقت بفرمائید.»
اما این تنها اقدام اعتراضی برای شرایط بغرنج این خانواده نبوده، چندی بعد عده ای از هموطنان مسلمان، در اعتراض به بازداشت همزمان والدین این کودک یک شکواییه امضا کرده و نسبت به این بروز این شرایط، ابراز شرمساری کرده و خواهان آزادی این زوج بهایی شدند.
آزیتا و پیمان تنها زوج بهایی ساکن زندان نیستند که بهار امسال را در زندان گذراندند، هم اکنون «عادل نعیمی» محکوم به یازده سال حبس و ساکن زندان رجایی شهر و «الهام فراهانی» محکوم به چهار سال زندان و ساکن اوین است. فرزند این ،« شمیم نعیمی» نیز در کنار پدرش در حال گذراندن سه سال حکم حبس تعزیری است.
«ایمان رشیدی» و «شبنم متحد» هم عیدشان را در زندان گذراندند. آنها در روز بیست و هشتم اسفندماه سال ۱۳۹۳ به اتهام «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» برای اجرای حکمشان به زندان یزد منتقل شده اند. ایمان به سه سال و نیم و شبنم به دو سال حبس. «فریبرز باغی» و «ناطقه نعیمی»، زوج دیگر بهایی هستند که به دو سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکومند و هم اکنون در حال گذران این دوران در زندان یزدند.