در دو روز گذشته چشم روی هم نگذاشتهاند. درست از پنج شنبه ساعت ده شب که سحر؛ دختر هجده سالهشان تماس میگیرد و از بازداشت شان توسط نیروی انتظامی خبر میدهد. او به جشن تولد دوستش رفته بوده: «کلانتری رفتیم و هر چه اصرار کردیم که بچه را به خانه بیاوریم اجازه ندادند، سند و مدارک هم بردیم اما قبول نکردند. گفتند بخش اداری تعطیل است. بچه من را نگه داشتند، یعنی همه شان را نگه داشتند.»
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از ایران وایر، او مادر یکی از دهها نفری است که در مهمانی نزدیک باغ جهان نمای شیراز دستگیر شده است: «بچههای این مهمانی حدود بیست و چند نفر بودند اما در نزدیکی همان جشن تولد، یک جشن دیگر هم بوده که مهمانها و صاحبخانه مهمانی دیگر هم دستگیر شده بودند، کلانتری گلستان غلغله بود.»
روز گذشته سرهنگ یوسف ملک زاده فرمانده انتظامی شهرستان شیراز این دستگیریها را رسانهای کرد. او اعلام کرده بود بر اساس گزارش مردمی با دو مهمانی مختلط در شمال شیراز برخورد شده است: « در پی گزارشات مردمی مبنی به برگزاری دو مراسم پارتی شبانه در مناطق شمال شرقی شیراز، عملیاتی مشترک از سوی پلیس و یکی از سازمانها اجرا شد و در آن ۶۳ دختر و پسر نیمه عریان بازداشت شدند.»
مادر سحر میگوید: «منظورشان از سازمان دیگر بسیج است که کارش شده کنجکاوی در این که مردم چه میکند، پلیس بر اساس گزارشهای بسیج به مهمانیها میریزد ولی در اخبارشان میگویند گزارشهای مردمی، مردم عادی چه کار به شادی همدیگر دارند. بسیج خودش گشت میزند و گزارش میدهد.»
این چندمین بار است که در ماه گذشته پلیس ایران از دستگیری جوانان در پارتیهای شبانه شهرهای مختلف خبر میدهد و از واژه نیمه عریان استفاده میکند.
دو روز پیش خبرگزاری فارس خبر دستگیری ۶۰ دختر و پسر در پارتی شبانه سرخه حصار را منتشر کرد. در خبر این خبرگزاری هم آمده: « بسیج سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ با اخذ دستور مقام قضایی، طی عملیاتی اقدام به دستگیری بیش از ۶۰ دختر و پسر نیمه عریان در پارتی شبانه در پارک جنگلی سرخه حصار تهران کردند. دختران حاضر در این پارتی بصورت نیمه برهنه و در یک سفره خانه بین راهی حضور یافته و ضمن شرب خمر، اقدام به رقص و پایکوبی نموده بودند که با حکم معاون دادستان شهر تهران دستگیر گردیدند.»
ماه گذشته هم باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از صادق نیارکی دادستان عمومی و انقلاب قزوین از دستگیری ۳۵ دختر و پسر نیمه عریان در باغهای اطراف قزوین خبر داد: «به دنبال وصول گزارشی مبنی بر اختلاط تعداد زیادی دختر و پسر جوان در ویلایی در اطراف قزوین بلافاصله با صدور دستوراتی از سوی بازپرس کشیک دادسرای عمومی و انقلاب قزوین، تمامی شرکت کنندگان در پارتی مذکور، جلب شدند. بیش از ۳۰ نفر از دختران و پسران که بدون داشتن هیچ گونه رابطهای به بهانه شرکت در جشن فارغ التحصیلی در حال رقص و پایکوبی بودند، دستگیر و مجازات شدند.»
مادر سحر میگوید: «بچهها مهمانی بودهاند. من نمیگویم چادر سرشان بوده اما واژه نیمه عریان را هم نمیفهمم. دختر من یک پیراهن بلند آستین حلقهای تنش بود، چون دستهایش بیرون بوده باید بگوییم لخت بوده، خیلی از بچههای دیگر هم همینطور بودند. وقتی لباس پوشیدن مطابق میل آقایان نباشد هزارتا برچسب جور و ناجور میزنند.»
۷ خرداد امسال وقتی ماجرای قزوین که علنی شد، حجت الاسلام صادقی نیارکی، دادستان عمومی و انقلاب قزوین از اجرای حکم شلاق تمامی متهمان در فردای روز دستگیری خبر داد و عنوان کرده بود: «به دنبال ارسال پرونده متهمان به دادگاه، با تشکیل جلسه فوق العاده هر یک از متهمین به ۹۹ ضربه شلاق تعزیری محکوم شدند که حکم صادره در همان روز درباره آنها اجراء شد. اجرای حکم شلاق نامبردگان توسط پلیس امنیت اخلاقی به اجراء درآمد تا درس عبرتی باشد برای افرادی که مبادرت به هنجارشکنی کرده و حیاط خلوتی برای رفتارهای هنجارشکنانه خود ایجاد میکنند.»
ترس مادر سحر هم از شلاق خوردن دخترش است و میگوید: «پدرش چند بار توی کلانتری دعوا کرد، در کلانتری خیلی با ما بد برخورد کردند. سرهنگ کلانتری یک طوری به همه توهین میکرد، میگفت غیرت نداشتید که بچههایتان لخت بودند. بچههای ما کجا لخت بودند، من دخترم را میشناسم.»
آنها روز جمعه با دیدن آشنا و پارتی توانستهاند دخترشان را به خانه ببرند و سند بگذارند: «خیلی از بچهها را هنوز آزاد نکردهاند، اینطور که مشخص است میخواهند دادگاهیشان کنند و شلاق و جریمه بدهند.»
پس از ماجرای بازداشت برخی در قزوین، دادستان قزوین به باشگاه خبرنگاران گفته بود که جوانان باید بدانند که دستگیری افراد در پارتی های مختلط و محکومیت و مجازات برای آنان سابقه کیفری محسوب می شود و برای آینده تحصیلی، کاری و شغلی شان مشکل ساز خواهد بود.
مادر سحر و خیلی از بازداشت شدگان هم این خبرها را خوانده اند و دلهره این موضوع را هم دارند: «این بچهها تازه امسال میخواهند به دانشگاه بروند واقعا نگرانم که خدایی نکرده دردسر شود.»