حزب توده و رابطه‌اش با انقلاب اسلامی

مهدی پرتوی، رئیس تشکیلات مخفی حزب توده، در گفت‌وگویی طولانی با مجله اندیشه‌ی پویا به نکات بسیاری در مورد حزب توده و رابطه‌اش با انقلاب اسلامی و «امام خمینی» اشاره می‌کند.
او در قسمتی از این گفت‌وگو ماجرایی را تعریف می‌کند که جالب است.

پرتوی می‌گوید که یک بار در قراری با کیانوری و هاتفی، کیانوری به او گفته است که ماموریت مهمی برای او دارد.

کیانوری می‌گوید که یک نفر ساواکی که عضو بخش سیاسی شبکه‌ی کودتای نوژه بوده است شناسایی شده است و گویا قرار است خرابکاری‌هایی انجام بدهد. او از پرتوی می‌خواهد که به دیدار قدوسی، دادستان انقلاب برود و از او گله کند که «ما اطلاعات مهمی را درباره‌ی شبکه‌ی کودتاچی و ضدانقلاب به شما می‌دهیم اما شما از این افراد درست بازجویی نمی‌کنید و آن‌ها دوباره شبکه‌ی خود را سازمان می‌دهند. این فرد از بقایای شبکه کودتای نوژه است و می‌خواهد نماز جمعه را منفجر کند…»

کیانوری می‌افزاید:

بهزاد مهرانی
بهزاد مهرانی

«آقای قدوسی در این دیدار بر ممنوعیت شکنجه طبق قانون اساسی تاکید کرده و من به آقای قدوسی پیشنهاد کردم اگر نمی‌توانید او را درست بازجویی کنید، تحویل ما بدهید تا اطلاعات او را بیرون بکشیم.»
ماموریتی که کیانوری به پرتوی می‌دهد این است که این ساواکی را از قدوسی تحویل بگیرد و به مکانی که کیانوری مشخص کرده ببرد و او را شکنجه کنند تا اعتراف کند. قدوسی نیز بعد از مشورت با معاونش موافقت می‌کند که این فرد بازداشت‌شده را به پرتوی و دارودسته‌اش تحویل بدهند تا آن در عرض ۲۴ ساعت او را به حرف بیاورند و به دادستانی بازگردانند.

این اتفاق می‌افتد. آن فرد را به مکانی برای شکنجه می‌برند و البته پیش از این‌که پرتوی کارش را شروع کند دسته‌ای دیگراز راه می‌رسند و همه‌شان را بازداشت می‌کنند. پرتوی را بعد از چند ماه آزاد می‌کنند.
این‌که تا چه اندازه روایت پرتوی از آن روزها درست است را نمی‌دانم اما هر چه هست نظام انقلابی- اسلامی در ابتدای انقلاب که هنوز دیگر گروه‌های موثر در شکل‌گیری انقلاب را سرکوب نکرده بود به کمک بسیاری از انقلابیان از گروه‌های دیگر از جمله حزب توده نیاز داشت تا ثبات پیدا کند و برای این ثبات نیازمند شکنجه و سرکوب مخالفان بود.

روحانیان هنوز تجربه‌ی زیادی در اعمال شیوه‌های سرکوب نداشتند و برای این‌کار نیازمند کسانی بودند که تحصیل‌کرده‌اند و دنیادیده و نظام‌های سرکوب‌گر دیگر و شیوه‌های سرکوب‌گری آنان را می‌شناسند.
این افراد تحصیل‌کرده و فکل‌کراواتی اعم از مذهبی و غیرمذهبی، به یاری روحانیت آمدند تا به آن‌ها بیاموزند که چگونه می‌شود مخالفان را نابود کرد.

روحانیان شاگردان خوبی بودند به طوری که در مدت کوتاهی توانستند اساتید خود را نیز با آموزش‌هایی که دیده بودند به خاک سیاه بنشانند. البته این به معنای این نیست که روحانیت تا پیش از آن طفلی معصوم بوده است و لوحی سفید که استادان بنام، آن‌ها را به بزرگ‌سالانی شقی تبدیل کردند. روحانیت نشان داد که استعداد جنایت‌کاری‌اش هم همه‌ی اساتید بنام و بی‌نام بیش‌تر است و تنها نیازمند یک دوره‌ی کوتاه ِ به قول غربی‌ها Training هستند تا بتوانند همه‌ی مخالفان و منتقدان خود از جمله اساتیدشان را در طرفه‌العینی نابود کنند.

پی‌نوشت:

این‌که بگوئیم چون حزب توده و دیگران چنان کردند پس شکنجه‌شدن توسط جمهوری اسلامی حق‌شان بود از آن حرف‌های بی‌مبنایی است که به آن نپرداخته‌ام.

عکس:
برخی از اعضای حزب توده پس از دستگیری در دادگاه انقلاب
مهدی پرتوی، نفر اول سمت راست

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.