اشاره: حجتالاسلام احمد منتظری (متولد ۱۳۳۴) از روحانیون نوگرای ساکن ایران است. او که فرزند آیتالله منتظری روحانی بلند پایه شیعه است، در دانشگاه پلیتکنیک (امیرکبیر کنونی) تحصیل کرد. احمد منتظری سالها ریاست دفتر آیتالله منتظری را بر عهده داشت و بارها تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرار گرفت. از او تاکنون مقالات و آثاری نیز منتشر شده که از جمله آنها کتاب “مدرسه اجتهاد” است که زیر نظر او و توسط انتشارات سرایی منتشر شده است.
ما در تشیع و دستگاه فکری آن سنتی طولانی درباره دادخواهی داریم. بخش بزرگی از تاریخ تشیع و اسطورههای آن بر مبنای ایده دادخواهی شکل گرفته و تداوم سوگواری برای ستمهای تاریخی و اسطورهای بخشی از همین سنت است. حتی شاید بتوان گفت یکی از ایدههای مرکزی تشیع باطنیگرا در دوران گذشته، دادخواهی از ستم بوده است. میتوان گفت که دادخواهی در این سنت با گذشت صدها سال، ادامه یافته و در برابر فراموشی فاجعه ایستادگی کرد. بر این مبنا، تظلمخواهی مظلومان به هویت فرهنگی و دینی ما پیوند میخورد و تاثیرات عمیقی در جامعه دارد. با این مقدمه میخواستم بپرسم که شما اهمیت دینی دادخواهی را در چه میدانید؟
بسمالله الرحمنالرحیم. خداوند انسان را جانشین و خلیفه خود در زمین نامیده است. این جانشینی محقق نمیشود، مگر آنکه انسانهای خوب، صفات خدایی داشته باشند. عدالت یکی از صفات خداوند است و آن انسانی که خلیفه خدا در زمین است، باید که عادل باشد و اگر ظلمی در جهان هست، به هر طریقی در جهت رفع ظلم و ایجاد عدالت بکوشد. این کوششها در سراسر تاریخ اسلام و مکتب تشیع وجود دارد و البته منحصر در تشیع هم نیست. مکتب اسلام و قرآن و سیره پیامبر دلالت بر همین مساله دارند. برنامه آنها مبارزه با ظلم و ایجاد عدالت بود. حتی قرآن کریم درباره فلسفه ارسال پیامبران میفرماید که آنها فرستاده شدند تا “لیقومالناس بالقسط”. در واقع هدف از ارسال انبیا همین بود.
از طرفی برای نسل ما که قبل و بعد از انقلاب را درک کردیم، مساله عدالت مسالهای بنیادی بود. من معتقدم که حتی علت پیروزی انقلاب و حضور مردم در صحنه همین خواست عدالت بود. در آن زمان داستانهایی از عدالت امام علی(ع) ذکر میشد که تبدیل به آرزوی جامعه ما شده بود. اینکه یکبار حضرت با اینکه حاکم مسلمین بود در دادگاه حاضر شد و در مواجهه با طرف دیگر دعوا که اتفاقا فردی یهودی بود و مسلمان هم نبود، در نهایت، حکم دادگاه به ضرر آن حضرت صادر شد یکی از همین داستانها است. این داستانها گفته میشد و مردم تصور میکردند که اگر حکومت اسلامی برقرار شود، لابد چنین وضعیتی خواهد بود. آرزوی تحقق “حکومت عدل علی” هم بر سر زبانها افتاده بود. همین حرفها بعد از انقلاب هم ادامه داشت. اما متاسفانه پس از آن، عملکردها بگونه دیگری بود.
یا داستان دیگری که همیشه گفته میشد مربوط به گذشت و عفو و کرامتی بود که باید بزرگان داشته باشند. این داستانها البته همه بر اساس احادیث و روایات معتبر است. می دانیم که مشرکین، پیامبر اسلام را از مکه بیرون کرده بودند. بعد که ایشان مکه را فتح کرد، اعلام کرد که “الیوم یومالمرحمه”، و کسی حق انتقامگیری و خونخواهی ندارد. اما به سیره پیامبر اسلام در جمهوری اسلامی عمل نشد و از همان روز اول برخی شروع کردند که اعدام کنند و انتقام بگیرند. حتی کسانی اعدام شدند که جرمی در این حد نداشتند. برای مثال وزیر آموزش و پرورش یا وزیر خارجه حکومت پیشین هم اعدام شدند. اینها نه آمر به قتل بودند، نه عامل قتل بودند. بنابراین یک انحراف بزرگی از دستورات اسلامی و سنت پیامبر اکرم پیش آمد.
گفتید که اقامه قسط هدف اصلی ارسال پیامبران بوده است. ارتباط عدل و اقامه قسط با مساله دادخواهی کجاست؟ اگر به تعبیر شما، عدل را خواست مرکزی دین بدانیم، در مقابل آن غلبه تاریخی ستم را داریم و همینجاست که اهمیت سنت دادخواهی روشن خواهد شد.
وقتی هدف کلی دین، رسیدن به عدل و قسط باشد، بدیهی است که وظیفه مسلمانان ایستادگی در برابر ظلم خواهد بود. وقتی که ظلمی محقق میشود و حق کسی از بین میرود، این هم وظیفه انسانی و هم وظیفه و تکلیف دینی است که حق را احیا کنند. در اینجا همانطور که ظلم نادرست است و مذمت شده، انظلام، یعنی پذیرش ظلم هم مذمت شده و نادرست است. افراد باید برای رسیدن به حقشان اقدام کنند. هرگونه ممانعت از این حقخواهی ظلم دوباره است و توجیه شرعی ندارد. ممکن است که قدرتمندان هم ظلم کنند و هم از دادخواهی و حقخواهی جلوگیری کنند، اما بیتردید چنین اقدامی هم غیراخلاقی است و هم غیر شرعی.
این را هم اضافه کنم که این حقوق در قانون اساسی ما هم صریحا آمده است. اینکه هرکسی حق دادخواهی دارد و افراد در برابر قانون مساوی هستند و حتی مقام رهبری هم با دیگران در برابر قانون یکسان هست، همه در قانون اساسی وجود دارد. اما متاسفانه فاصله میان علم و عمل همیشه زیاد است. اگر ما بخواهیم که جامعه را اصلاح کنیم، اولین قدم آن است که هر کسی بتواند به حقوق از دست رفتهاش دست پیدا کند و اجازه دادخواهی داشته باشد.
در همین ماجرای اخیر که برای فایل صوتی منتشر شده بازجویی میشدم، دائما میگفتند که خانواده معدومین آمدهاند و با شما دیدار کردهاند. هر بار تکرار میکرد که خانواده معدومین چنین کردند و چنان کردند. در جوابشان گفتم این خانواده معدومین که شما تکرار میکنید، همان کسانی هستند که عزیزانشان را از دست دادهاند. شما میگویید معدومین، اما آنها فرزندانشان را از دست دادهاند. پدر و مادرشان را یا همسرشان از دست دادهاند. دختر یا پسرشان را از دست دادهاند. آنها احساس میکنند که حقشان ضایع شده و ظلمی بر آنها رفته است. بالاخره در مقابل این وضع باید در حکومت جایی باشد که بتوانند دادخواهی کنند و امید به احقاق حق داشته باشند، تا چشم به خارج از ایران یا دادگاههای بینالمللی نداشته باشند. گفتم باید اینها بدانند در اینجا هم جایی هست که شکایت کنند و حقشان ستانده میشود. در این صورت چقدر همین نظام عظمت پیدا میکند؟ مسئولین مملکت، باید که این مسائل را بپذیرند، چرا که هم برای دنیایشان بهتر است و هم برای آخرتشان. اگر حقوقمخالفان را بدهند هم در دنیا آبرو پیدا میکنند و هم در آخرت.
باید بررسی شود تا مشخص شود کسانی که تحت ظلم قرار گرفتند، در چه حدی بوده و چگونه باید خسارتهای وارد شده جبران شود. حتی فرض کنید طبق قوانین موجود کسی باشد که حکمش اعدام است، باز هم چنین کسی حقوقی دارد. باید دادرسی عادلانه داشته باشد. باید بعد از دادرسی بتواند با بستگانش ملاقات کند. حتی بعد از اجرای حکم هم بستگانش باید بتوانند که سوگواری کنند و برای او طلب آمرزش کنند و یادبودی برگزار کنند. این موارد، حداقل حقوقی است که باید رعایت شود. رعایت حقوق مردم، فقط مربوط به حقوق موافقان حکومت نیست، بلکه شامل همه افراد و از جمله مخالفان هم میشود. بنابراین دادخواهی و حقخواهی از جمله حقوق افراد است و اگر در هر مرحلهای به آنها ظلمی شده باشد باید احقاق حق صورت گیرد.
اشاراتی به نوار مرحوم آیتالله منتظری کردید. در این مدت انتقاداتی درباره زمان و نحوه انتشار این نوار شنیده شده است. برخی از نیروهای نزدیک به جمهوری اسلامی مدعی شدند که انتشار این نوار موجب سواستفاده دشمنان حکومت شده است. برخی هم انتقاد داشتند که انتشار چنین اسنادی نمیتواند کمکی به حل مشکلات امروز کند و انتشار آن در جهت همراهی با حل بحران جامعه ایران نیست.
این منتقدان باید توجه کنند که کشتار سال ۱۳۶۷ اتفاق افتاده و از نظر حکومت از دو حال خارج نیست. یا حکومت این اتفاق را حق میداند و یا میپذیرد که عمل باطلی بوده است. اگر این اعمال درست بوده و به گفته آن چهار نفر که گفتند حکم خدا را اجرا کردهاند، پس چرا اجرای حکم خدا را کتمان میکنند؟ چرا آن را پنهان میکنند؟ و اگر میپذیرند که عمل باطلی بوده، باید مشخص شود که مسئول آن کیست و در شرع و قانون هم مشخص است که اگر تخلفی شده باشد، باید خسارتها جبران شود. حتی در این اعدامها، هرچند جان کسی را نمیتوان بازگرداند، اما بالاخره باید کشف حقیقت شود. فرض کنید هیات تحقیقی بررسی کند و مشخص شود که چه تعداد از افراد بیجهت اعدام شدهاند. بعد از آن باید دیه این افراد از بیتالمال داده شود و حقوق انسانی آنها جبران شود و مسئولانش هم عذرخواهی کنند. بعد هم حق خانوادهها باید اعاده شود و رضایت آنها جلب شود. اما اینکه ماجرا کتمان شود مساله حل نخواهد شد. وقتی حقیقت را معلوم نکنند، خلاء اطلاعات با شایعات پر خواهد شد. امروز متاسفانه حتی تعداد کسانی که اعدام شدهاند، مشخص نیست. به همین دلیل ارقام مختلفی مطرح میشود و در این شرایط هرچه رقم بالاتر باشد، بیشتر مورد پذیرش افکار عمومی قرار میگیرد.
اگر حکم خدا را اجرا کردهاید، چرا آمار و اطلاعات آنرا منتشر نمیکنید؟ این ماجرا که قابل کتمان نیست. امروز بعد از ۲۸ سال آیا هنوز وقت کشف حقیقت نیست؟ همانطور که آقای دکتر مطهری بیان کرد، باید یک هیات حقیقتیاب در این مورد تشکیل شود تا ابعاد ماجرا مشخص شود. چنین کاری موجب دلگرمی مردم خواهد شد. مگر نه اینکه مردم صاحب اصلی این کشور هستند؟
این مساله چیزی نیست که فقط به خانواده کشتهشدگان مربوط باشد، بلکه همه مردم باید در برابر آن آگاه شوند. این مساله هم یکی از مسائل بحرانی در جامعه ما است، بنابراین برای حل بحران جامعه ما هم مفید است. مردم باید بدانند که حقیقت چیست. اگر انتشار این نوار موجب اختلاف میان نیروهای اصلاحطلب شده باشد، من فکر میکنم که این اختلاف موقتی است و هر زمان که زمینه بحث و گفتگو فراهم شود و حقیقت روشن گردد دیگر اختلافی هم نخواهد بود. اگر حقیقت مشخص شود و بعد احقاق حق صورت گیرد، من فکر میکنم که همه راضی خواهند بود. افکار عمومی هم خواهد دید در اتفاقی که افتاده و فاجعهای که بوده، در نهایت مسئولینی بودند که لیاقت داشتند و احقاق حق صورت گرفت.
برخی هم انتقاد کردند که انتشار این نوار موجب تخریب چهره آیتالله خمینی شد. کسانی که دلبسته او بودند خشمگین شدند و جریان موسوم به اصلاحطلب که به هر حال خود را نزدیک به سنت آیتالله خمینی میداند، خرسند نبود.
من فکر میکنم که اگر این مساله روشن شود و حقیقت کشف شود، در نهایت به سود ایشان هم خواهد بود. در خاطرات آیتالله منتظری هم آمده که آن نوشته مربوط به اعدامها منسوب به ایشان است. اول اینکه آن نامه به خط آیتالله خمینی نیست. میدانیم که آقای خمینی چارچوبی برای آثار خودش تعیین کرده و آن این است که یا به خط و امضای ایشان به تصدیق کارشناسان باشد و یا از صدا و سیما منتشر شده باشد. این نامه هم که زمینه اعدامها بود، به خط خود ایشان نیست و اگر دقیق بررسی شود ایشان از مهلکه کنار خواهد رفت. بعد باید دید که چه افرادی چنین متنی را تهیه کردهاند.
تا جایی که من دیدهام، حداقل سه نامه هست که این شرایط را دارد و ظاهرا خط احمدآقای خمینی است. یکی نامه موسوم به شش فروردین (۶/۱) برای برکناری آیتالله منتظری، یکی نامهای که علیه نهضت آزادی بود و یکی هم این نامه که درباره کشتار ۶۷ است. البته ممکن است گفته شود که این نامهها را امام خمینی انشا کرده و دیگران نوشتهاند و ممکن است که این حرف هم درست باشد. اما به هر حال در چارچوبی که خودشان مشخص کردند، این نامهها را نمیشود به او مرتبط کرد.
علاوه بر این، فرض کنید نامهای که برای کشتار هست متعلق به ایشان باشد، نحوه اجرای آن نامه هم مهم است. از طرف دیگر نامه که درباره مجاهدین بود، باید دید که گروههای دیگر چرا مشمول حکم شدهاند؟ در خاطرات آیتالله منتظری هست که در آن زمان آیتالله خامنهای که رئیس جمهور بود از اینکه این افراد اعدام میشدند ابراز ناراحتی کرده بود. بنابراین در صورت کشف حقیقت، امام خمینی تا حد زیادی از این ماجرا برکنار خواهد شد.
آیا این احتمال وجود دارد که نامه دیگری هم درباره گروههای چپ نوشته شده و خواستار اعدام آنها شده باشد؟
برفرض که چنین نامهای باشد، آن را هم باید ارائه کنند. گفتم که اگر هیات حقیقتیابی تشکیل شود و حقایق به مردم گفته شود، اتفاق مبارکی خواهد بود. باید این بخش از تاریخ از حالت رازهای مگو دربیاید. مگر مسئولین این ماجرا تا کی زنده هستند؟ همان چهار نفری که در این کمیته بودند بالاخره پیر خواهند شد و از دنیا میروند. بعد از آن هرچه که گفته شد دیگر این افراد نیستند تا حرفشان را بزنند. این افراد باید درباره حقایق ماجرا حرف بزنند و اگر نامه یا نامههای دیگر و اسناد بیشتری هست که من خبر ندارم منتشر کنند. و اگر اشتباهی بوده، بیایند و اعتراف کنند به اشتباهشان و عذرخواهی کنند. اولویت اصلی خانوادههای قربانیان آن است که حقیقت روشن شود. با بعضی از این خانوادهها من هم ملاقات کردهام و گفتهاند که خواستشان کشف حقیقت است و اینکه چرا چنین چیزی اتفاق افتاد. بخشی از آنها هم دنبال انتقام نیستند.
اما به نظر نمیرسد که جمهوری اسلامی و مسئولانش آمادگی مواجهه با گذشته و بازاندیشی درباره آن را داشته باشند. پس با چه امیدی چنین نواری را منتشر کردید؟
انتشار این نوار تنها به امید اقدامات آنها نبود. همین آگاهسازیها و افزایش تقاضای کشف حقیقت دستاورد مهمتری است و در نهایت منجر به آن میشود که مسئولان هم پاسخگو باشند. ناگزیرند که چنین کنند و هرچه زودتر بهتر. جلوی این ضرر را هر وقت بگیرند به نفعشان است. کشف حقیقت هم کار یکی دو روز نیست. باید کمیتهای تشکیل شود و از افراد بیطرف مثل آقای دکتر مطهری در آن حاضر شوند و کار شروع شود. چنین هیاتی اگر تشکیل شود، نیمی از راه را رفتهایم. بعد هم بیایند از طریق اسنادی که مانده و افرادی که دخیل بودند، تحقیق کنند و حقیقت را به مردم بگویند. چنین کاری موجب تقویت نظام هم خواهد بود. حتی اگر نگران حق مردم نیستند، حداقل برای دنیای خودشان خوب است. موجب رضایت مردم خواهد شد و آبرویی ایجاد خواهد کرد. من امیدوارم که با افزایش آگاهی مردم و پافشاری بر این مسائل، زمینه پاسخگویی هم فراهم شود.
اما مسئولان ظاهرا این فاجعه را آنقدر مهم نمیدانند که نیاز به پاسخگویی داشته باشد. میگویند حادثهای عادی بوده و نیازی به پیگیری و یادآوری نیست.
اول اینکه اگر حتی یکنفر بصورت بی جا و نادرست جانش را از دست داده باشد، یک فاجعه است. آیه صریح قرآن هست که اگر کسی یک بیگناهی را کشته باشد، فکأنما قتل الناس جمیعا. انگار که همه مردم را کشته است. مرحوم آیت الله منتظری در درسشان و بر سر این آیه میگفتند که یعنی اگر کسی یک انسان بیگناه را بیجهت بکشد، کانه انسانیت را کشته است. بنابراین در اینجا حتی اگر احتمال این باشد که یک نفر بیجا کشته شده، مساله مهمی است و باید بررسی شود.
دوم اینکه اگر واقعا مسئولین معتقدند که مساله بیاهمیتی بود، پس باید ابعاد و آمار و جزئیات آن را هم مشخص کنند. تا وقتی چیزی مکتوم است، اگر گفته شود بی اهمیت بوده، این حرف، حرفی منطقی نیست.
مرحوم آیتالله منتظری از چهرههای مهم تاریخ معاصر ایران است و تقریبا همه گروهها به صداقت و ظلمستیزی ایشان احترام می گذارند. اما از طرفی بعد از انتشار این نوار، برخی نیروها و فعالان سیاسی مخالف انتقاداتی را هم مطرح کردند. از جمله اینکه برخی خانوادههای قربانیان انتقاد کردند که آیتالله منتظری در آن زمان همچنان مصالح نظام و حکومت را مقدم دانسته و در نهایت این اتفاقات را افشا نمیکند. آنها میگویند اگر ماجرا افشا میشد شاید چنین ابعادی پیدا نمیکرد.
دلیل اصلی اینکه چرا ایشان حرفهایشان را علنی مطرح نکردند این بود که امکان آن را نداشتند. در آن زمان وسایل ارتباط جمعی مثل امروز نبود که هرچه گفته شود بلافاصله در سراسر جهان منتشر میشود. هر حرفی هم اگر میگفتند در نطفه خفه میشد، تکذیب میشد و اجازه انتشار هم پیدا نمیکرد. چه بسا ایشان را هم مجازات میکردند و اسناد را هم از بین میبردند که معلوم نشود چه شد.
در آن زمان همچنین گاهی گفته میشد که چرا علنی انتقاد نمیکنید و فقط نامه به رهبر انقلاب مینویسید، ایشان در مواردی میگفتند که موضعگیری علنی آخرین کاری است که باید انجام داد. چون این آخرین کاری است که انجام میشود و ایشان میخواست تلاش کند که از داخل جلوی این مظالم گرفته شود. من فکر میکنم اگر جو سیاسی و امنیتی آن زمان را تصور کنید، تصدیق خواهید کرد که امکان علنی کردن ماجرا نبود. روزنامهها همه یک چیز مینوشتند و رسانه مستقلی وجود نداشت. تلوزیون که کاملا در انحصار بود. وقتی آیتالله منتظری در سال ۶۸ برکنار شد، هیچ رسانهای وجود نداشت که حرف متفاوتی منتشر کند. همه یک چیز و علیه ایشان مینوشتند. نه آقای منتظری و نه هوادارنش امکان نداشت که بتوانند صدایشان را بهگوش مردم برسانند. آن اتفاقات هم در سال ۱۳۶۷ بود که یک سال قبل از برکناری است. هرچه به طرف گذشته بروید، فضا بستهتر هم میشود. پس در آن زمان اگر حرفی گفته میشد به گوش کسی نمیرسید و در نطفه خفه میشد. آقای خمینی هم با نفوذ و کاریزمایی که داشت میتوانست هر کاری بکند.
برخی هم ادعا کردند که اعتراضهای آیتالله منتظری بعد از آن شروع شد که علیه خانواده ایشان هم مظالمی صورت گرفت. این افراد میگویند که آقای منتظری قبل از ماجرای آقای مهدی هاشمی اقدامی در راستای دفاع از مظلومان نداشت.
اعتراضهای ایشان به سال ها قبل از این مسائل مربوط است. در اسناد خاطرات ایشان میتوانید ببینید که از همان ابتدا اعتراضها را شروع کردهاند. مثلا در مهرماه سال ۱۳۶۰ نامهای نوشته و از حقوق گروهی که فرزندشان را شهید کرده بودند، دفاع کردند. این حرف انصافا به ایشان نمیچسبد که بعد از تعرض به خودشان اعتراض کرده باشند. حتی باید گفت که برعکس، بعید نیست که علت آن حملات و تعرضات به ایشان همین اعتراضات بوده باشد. کسانی که تخلفاتی داشتند، بیش از دیگران به ایشان حمله میکردند. به هر حال شخصیت ایشان بگونهای بود که وقتی احساس میکرد حقی ناحق شده است، سکوت نمیکرد.
برگردیم به تبعات نواری که چندی پیش منتشر شد. گفته بودید که شرایط حاکم در جلسات دادگاه بگونهای نبود که چنین حکمی صادر شود. میخواستم از شرایط دادگاه بپرسم و اینکه چرا فکر میکنید چنین حکمی از جای دیگر دیکته شده است؟
دادگاه حدود چهار ساعت طول کشید و مواردی که دادستان مطرح میکرد من جواب میدادم. حتی بخشی از کیفرخواست چنان شعارگونه تنظیم شده بود که گاهی قاضی هم اعتراض میکرد و میگفت اینها چیست که میخوانی؟! مثلا گفته بود که من با مشورت “خارجنشینان” چنین کاری کردهام. خب این خارج نشینان چه تعریفی دارد؟ یا چه اثر حقوقی دارد که یک نفر با خارجنشین مشورت کند؟ کیفرخواست مشابه مقالاتی بود که در روزنامه کیهان منتشر میشود. در چنین شرایطی و در جریان دادگاه برخی موارد را که قاضی سوال کرد و من جواب دادم، احساس می کردم که قانع شده است. اما بعد که چنین حکمی آمد عجیب بود.
شما یک دوره طولانی بازجویی هم داشتید. آیا بجز مساله نوار، مباحث دیگری هم مطرح شد یا تنها درباره همان نوار صحبت میکردند؟
البته اصل مباحث مربوط به نوار بود. اما از گذشتهها و مسائل دیگر هم مطرح میشد. یکی از مواردی که مطرح شد و بارها تکرار گردید، اتهام “ارتباط با منافقین” به قول خودشان بود. آنقدر این تکرار شده بود که من گفتم چند روز است که هم وقت خودتان را و هم وقت مرا تلف میکنید. انگار از تهران به شما ماموریت دادهاند که برو یک به اصطلاح “ارتباط با منافقین” کشف کن و برگرد. اما این ادعا نه بدرد شما می خورد و نه به ضرر من است چون چنین ادعایی به ما نمیچسبد.
یادم هست که در سال ۱۳۵۶ و قبل از انقلاب که آیتالله منتظری زندان بودند، من دانشجو بودم و به ملاقات ایشان رفته بودم. ایشان تاکید میکرد که مجاهدین خلق انحراف پیدا کردهاند ، مواظب باش که در دانشگاه با اینها در ارتباط نباشی و به اینها نپیوندی. من عضو انجمن اسلامی دانشگاه پلیتکنیک (امیرکبیر امروز) بودم و وقتی به دوستانم گفتم مباحثی هم شد. بعضی پذیرفتند و برخی نپذیرفتند. این حرف در زمانی است که مجاهدین خیلی نفوذ داشتند. بنابراین از همان قبل از انقلاب آیتالله منتظری در اینباره هشدار میداد، پس چطور ممکن است که ما با آنها ارتباط داشته باشیم؟ محمد را هم که اینها شهید کردند.
این اتهامی است که به ما نمیچسبد. من احساس کردم که حرفهایم موثر بود و این اتهام دیگر مطرح نشد. پیش از آن اصرار داشتند که شما مهمانانی داشتهاید که یکی از آنها در عکس منتشر شده، ارتباط با اینها دارد. من هم گفتم افرادی که آزاد هستند، میتوانند هرجایی بروند از جمله خانه من و من نمیتوانم مهمانان را دم در نگه داشته و گزینش کنم. من احساس میکردم که این حرفهای من بیاثر نیست. البته در گفتگو برکت هست. اینکه قرآن میفرماید “فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ” یعنی گفتگو کنید. این تکصدایی که در بین مسئولین نظام طرفدار دارد، این با قرآن سازگار نیست.
در یکی از گفتگوهایتان خبر از اسناد دیگری دادید که ممکن است در آینده منتشر شود. میخواستم بپرسم که برنامه شما برای انتشار این اسناد چیست؟
در جو مسمومی که الان درست شده امکان انتشار اسناد فعلا نیست. اما به هر حال آیتالله منتظری جلسات با ارزشی داشتند که برخی از آنها ضبط شده و تاریخ این کشور است. یا برخی بحثهای علمی که با علمای دیگر درباره مسائل نظام داشتند وجود دارد. همه این اسناد بسیار ارزشمند است. من احساس میکنم که برخی از این اسناد اگر در اختیار افراد تندرو بود میگفتند که باید معدوم شود. در یکی از جلسات بازجویی هم گفتم که برخی نمیخواهند که حتی اسمی از آقای منتظری در تاریخ باشد. اما بالاخره نام ایشان در حدی که بود و اثری که داشت باید در تاریخ ذکر شود و به نسل آینده معرفی شود. و این حوادث تاریخی، تجربهای برای نسل آینده است. البته الان وقتش نیست. اگر نظام حاضر به کشف حقیقت شد، در آنصورت باید ما را تشویق هم بکند و بخواهد که بقیه اسناد را هم منتشر کنیم. این اسناد البته اسراری نیست که ما بخواهیم افشا کنیم. اینها خیال میکنند که ما به اسراری دسترسی داریم. در حالی که اینطور نیست و اگر سری یکبار گفته شود که دیگر سر نیست. برای مثال، محتوای همین نوار مربوط به فاجعه ۶۷ در خاطرات آیتالله منتظری منتشر شده بود و بنابراین در اینجا دیگر سری وجود ندارد. باید آستانه تحمل بالا رود تا نظرات منتقد هم منتشر شود.
درباره لایحهای که برای تجدید نظر مینویسید هم توضیحی بدهید.
من روی لایحه دفاعیه کار میکنم و در ده روز آینده حتما لایحه را به دادگاه خواهم داد. فکر میکنم لایحه مناسبی است. امیدوارم که موثر باشد و اگر عادلانه حکم صادر شود، من چیزی غیر از تبرئه انتظار ندارم. چون جرمی صورت نگرفته و نوار را از صندوق وزارت اطلاعات که منتشر نکردم. این نوار صحبتهای آیتالله منتظری بود و نشر آثار ایشان بخشی از وظیفه ما است. اگر هم چیزی را محرمانه میدانند، قبلا در خاطرات توسط خود آیتالله منتظری مطرح شده است.
محمد حیدری