“در یکی از روزهای نوروز ۱۳۶۳ ماموران بخش زنان زندان اوین، نوزاد چند روزهای را برای معاینه پزشکی از مادرش جدا کردند. بیش از سه دهه گذشت و مادر که همسرش هم مدتی بعد اعدام شد، دیگر هیچ وقت دخترش را ندید.”
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، این روایت سازمان عدالت برای ایران از سرنوشت نامعلوم کودکی به نام گلرو راحمیپور مقدم است.
سازمان عدالت برای ایران مستقر در لندن، برای پیگیری سرنوشت گلرو، چهارشنبه اول مارس، شکایتی را در گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل متحد ثبت کرده تا سرنوشت این کودک را مشخص کند.
گلرو اگر زنده باشد، اکنون زنی در آستانه ۳۲ سالگی است.
بر اساس گزارش سازمان عدالت برای ایران “مادر گلرو که از زمان دستگیری ماهها در انفرادی بوده، بعد از به دنیا آوردنش به بند عمومی منتقل میشود. چند روز بعد از زایمان، او را برای معاینه از مادر جدا میکنند و فردای آن روز به او میگویند بچه مرده است.”
با وجود آنکه به مادر گلرو راحمیپور گفته شده بود که او مرده، شادی صدر، از مدیران این سازمان میگوید، “نه به پدر و مادر مدرکی کتبی درباره مرگ او دادهاند و نه جنازهای به آنها نشان دادهاند.”
پدر او کمتر از شش ماه بعد از به دنیا آمدنش اعدام شد و مادرش که دچار بیماری شدید قلبی شده بود، از زندان آزاد شد.
در این سالها راحله راحمیپور، عمه گلرو در فرصتهای مختلف تابلویی را بالای سر گرفته که روی آن نوشته شده است: برادرم را کشتید، با فرزندش چه کردید؟
‘شما شایستگی لازم را ندارید’
محمد نیری، از وکلای پیگیر این پرونده میگوید: “زمانی که کودک را از مادر گرفتند هیچ بیماری نداشت و ادعا شده بود به اسم چک آپ و برای آزمایش بردهاند که از سلامت او مطمئن شوند.”
او به درست بودن خبر مرگ نوزاد مشکوک است: “مصاحبهای از آقای لاجوردی، رییس وقت زندان اوین، وجود دارد که در آن میگوید ‘اگر این کودکان در خانواده سالم پرورش یابند و تربیت شوند به افراد حزبالهی تبدیل میشوند’. تفکر این بوده که بچه اگر در خانواده بهتری تربیت شود، به راه پدر و مادر نمیرود.”
به گفته شادی صدر، به خانواده گلرو راحمیپور هم گفته شده بود که “برای چه دنبال بچه میگردید؟ میخواهید یکی شود شبیه پدرش؟”
ثریا زنگباری، زندانی سیاسی دیگر در دهه شصت با شنیدن قصه گلرو راحمیپور به بیبیسی میگوید: “این عبارت تحقیرآمیز مبنی بر اینکه ‘شما لیاقت بزرگ کردن بچه را ندارید’ دائما خطاب به مادران در بند تکرار میشد.”
ترس جداکردن کودک از فرزند، بیخبری از سرنوشت او و هراس از بیماری و مرگش، از مواردی بوده که به اعتقاد مادران زندانی، به عنوان شکنجه و ابزاری برای سرکوب زندانیان استفاده شده است.
خانم زنگباری، زمانی که به سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوین برده شده بود، نوزادی همراهش بود که حدود ۵۰ روز داشت.
روایت او از حادثهای که برای فرزندنش پیش آمد، چنین است:
با فرزندم در انفرادی بودم. واکسن زده بود و نگران بالارفتن تب او بودم. دکتر گفته بود دارو مینویسد اما زندانبانان هیچ وقت دارو را ندادند. تب او مدام بالا میرفت و من بیتاب بودم. خودم را به در و دیوار اتاق میزدم. تا اینکه دچار تشنج شد.
یادآوری آن اتفاق که به اعتقاد خانم زنگباری “تلخترین” خاطره زندان است، او را دوباره ملتهب میکند:
لباس کودکم را درآوردم. او را کف سلول گذاشتم. ظرف هم نداشتم و مشت مشت از آب داخل سلول روی او می ریختم. با لگد و سر و صورت به در و دیوار میکوبیدم و نگهبان را صدا میکردم. تا اینکه متوجه شدم تب کودکم پایین آمده است.
‘ناپدیدشدگان قهری’
محمد نیری، وکیل و فعال حقوق بشر میگوید ناپدیدشدن گلرو تنها مورد در این زمینه نیست.
سازمان عدالت برای ایران به جز گلرو، برای “مفقودشدن” پدرش، حسین راحمیپور هم شکایتی را در گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل ثبت کرده است.
به گفته خانواده او، جسد حسین راحمیپور، از فعالان سیاسی سازمان راه کارگر، دندانپزشک و فعال کارگری هم هیچ وقت به خانواده او تحویل داده نشده است.
این دو مورد از تازهترین پروندههای ثبت شده در کارگروه ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل متحد است. این گروه مسئول جمعآوری اطلاعات از خانوادهها و سازمانهای حقوق بشری درباره افرادی است که به طور قهری توسط نیروهای دولتی ناپدید شدهاند.
به گفته شادی صدر، این کارگروه با دولتها مکاتبه میکند و درباره پرونده مفقودشدگان پاسخ میخواهد.
آقای نیری می گوید، پرونده ۵۱۸ مفقود شده در کارگروه ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل متحد، وجود دارد.
ایران البته کنوانسیون بینالمللی ناپدیدشدگان قهری را امضا نکرده و روابط با این گروه کاری سازمان ملل متحد، جنبه الزامآور ندارد.
نهادهای حقوق بشری میگویند در دهه شصت هزاران زندانی سیاسی در سراسر ایران مخفیانه اعدام شدهاند و جسد بسیاری از آنان هرگز به خانوادهها تحویل داده نشده است. هیچ مقام حکومتی تا کنون مسئولیت این اعدامها را به عهده نگرفته است.