قاتل دخترش است و میگوید برای حفظ آبرویش این جنایت را انجام داده است. خیلی خونسرد است و از جنایتی که مرتکب شده، احساس پشیمانی ندارد.
به گزارش تارنگار حقو ق بشر در ایران به نقل ازخبرگزاری میزان، این مرد قاتل دخترش است و میگوید برای حفظ آبرویش این جنایت را انجام داده است. خیلی خونسرد است و از جنایتی که مرتکب شده، احساس پشیمانی ندارد و میگوید که نتوانستم دخترم را درست تربیت کنم و پایان انحرافات او در زندگی مرگ بود. باید او را میکشتم تا این لکه ننگ از زندگیام پاک شود. حالا هم حاضرم مجازات شوم. چند بار از نسترن خواستم رفتارش را تغییر دهد، اما او قبول نکرد و به کارهایش ادامه داد.
او که ۴ بار ازدواج کرده است در ادامه گفت: تا ۱۵ سالگی دخترم صبر کردم و بعد ازدواج کردم . همزمان هم یکی از اقوام این زن از نسترن خواستگاری کرد. نسترن پسر جوان را دوست داشت و با اصرارهای او با ازدواجشان موافقت کردم. یک روز دامادم به خانهام آمد و گفت: نسترن را طلاق داده است و ادعا میکرد، نسترن با مردان غریبه ارتباط داشته و به همین دلیل تصمیم گرفته بیسر و صدا دخترم را طلاق بدهد. باورم نمیشد. نسترن دختر خوبی بود. فکر کردم، دامادم میخواهد با این تهمت از پرداخت مهریه فرار کند. نسترن را به خانه خودم آوردم. چند ماه گذشت. رفتارهای نسترن مشکوک بود و تا دیر وقت بیرون خانه میماند. چند بار با او حرف زدم و خواستم این رفتارش را کنار بگذارد و به فکر آبروی من هم باشد.
وی در ادامه در مورد خودکشی هاو حبس دخترش گفت:یک بار زمانی که هنوز ازدواج نکرده بود، رگ دستش را زد که به موقع متوجه شدیم ونجاتش دادیم. در زمان ازدواجش با بابک نیز چون بابک چندان توجهی به او نداشت و از کمبود محبت رنج میبرد با خوردن قرص قصد خودکشی داشت که موفق به انجام این کار نشد. این بار او را در خانه حبس کردم.
روزی با او برای خرید به بیرون رفتیم. به داروخانه رفت و به بهانه خرید قرص سردرد، قرص اعصاب گرفت. فردای آن روز دیدم ظهر شده ولی نسترن هنوز از خواب بیدار نشده، از روی کنجکاوی به اتاقش رفتم و صدایش کردم. فایدهای نداشت. بدنش را تکان دادم، اما بیهوش بود. فهمیدم باز هم قرص مصرف کرده است. برگهای در زیر بالش گذاشته بود. شروع به خواندن آن برگه کردم.
نوشته بود از من بدش میآید و به علت مخالفتهای پیوسته من با کارهایش، با خوردن قرص خودکشی کرده است. با خواندن آن نوشته، سر تا پای وجودم را خشم گرفت و با دستان خودم خفهاش کردم بعد با پلیس تماس گرفتم و خودم را تسلیم کردم.