بر کرانه هامون و سیستان و بلوچستان آبی میگذشت که دیگر نیست. روزگار هامون و رودخانه هایش فروخشکید و بر باد شد. زمانی بر کرانه های هامون قایقی میگذشت که دیگر نیست، قایقی که روزی چند در خاطره ها نقش بست، و اکنون سمبل امید صیاد است و مقابل درب خانه های صیادان. شاید آنها به جان گرفتن دوباره هامون امید دارند و شاید دچار گرد روزمرگی شده اند. دخترک عشایر و پسرک روستایی امیدی مبهم در دل کاشته اند، خشکی هامون هنوز دل آنها را خشک نکرده است. شاید روزگار بهتری درکار باشد.