ماده ۲۵ اعلامیه حقوق بشر در بند یکم حق مسکن را چنین تشریح می کند: «همه افراد دارای حق بهره مندی از استاندارد مناسب و کافی زیستی برای سلامت و بهر وزی خود و خانواده خود هستند. این حق شامل غذا، لباس، مسکن، بهداشت و خدمات درمانی، خدمات اجتماعی ضروری و حق امنیت و حفاظت در برابر بیکاری، بیماری، ناتوانی جسمی، بیوگی، پیری و سایر شرایطی است که دسترسی به زندگی مناسب را خارج از اختیار فرد مختل می کند.»
به این ترتیب «حق داشتن مسکن مناسب» یکی از اصول استاندارد زندگی مطلوب است. ایران با تشکیل وزارت آبادانی و مسکن در سال ۱۳۴۳ و در پی آن احداث وزارت مسکن و شهرسازی در سال ۱۳۵۳ برای احقاق این حق قدمهایی برداشت. پس از انقلاب نیز بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تشکیل شد اما به نظر می رسد یکی از مشکلات نه تنها حل نشده، که بغرنج تر شده مردم در ایران همچنان معضل مسکن است. چه در شهرهای بزرگ و چه شهرها و شهرستانهای کوچک …
در طول سالیان گذشته در همه برهههای حساس اجتماعی و اقتصادی ماجرای مسکن در دل میدان کشاکش رقابت ها و در متن همه جریانهای تاثیر گذار در جامعه به بحث گذاشته شده است.
از زاغه نشینی تا بدمسکنی
در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب در ایران تصاویری از زاغه نشینان حاشیه تهران در کنار کاخ سلطنتی و در کتب تاریخ مقطع راهنمایی منتشر شد. تصاویری دردناک از آلونکهای ساخته شده با انواع و اقسام پیت های حلبی، تکههای ایرانیت و چوب با درهای از پارچههای کهنه. در اغلب عکسها کودکان در میان خاک و زباله در حال بازی بودند.
امروز کافی است واژه زاغه نشینی یا حاشیه نشینی را در اینترنت جستجو کنید و با انبوهی از تصاویر چه بسا هولناکتر روبه رو شوید. بحرانهای متعددی که جامعه ایران با آن دست به گریبان است باعث شده حاشیه نشینی یا «بدمسکنی» به شکلی گسترده در ایران شایع شود. افرادی که در حاشیه شهرها در شرایطی نابهنجار و به دور از امکانات اولیه بهداشتی و رفاهی زندگی میکنند عمدتا در یکی از گروههای زیر قرار می گیرند:
در حاشیه برخی شهرهای بزرگ افرادی زندگی میکنند که اگر چه در قلمرو زندگی اجتماعی و اقتصادی آن شهر به سر می برند اما در نظام اجتماعی این شهرها ادغام نشده و به عنوان شهروند رسمی پذیرفته نشده اند. اغلب ساکنان مناطقی همچون خاک سفید در حاشیه شهر تهران در این دسته قرار می گیرند.
گروه دیگر از حاشیه نشینها در مکانهای نامناسب و نامتعارفی که در بافت اصلی شهرها وجود دارد، زندگی میکنند. این گروه اغلب به دلایلی همچون فقر و بیکاری برای این شیوه زندگی دارند. افراد این دسته اغلب از قشر بیسواد یا کم سواد بود و مهارتهای لازم برای جذب در بازار کار شهر را ندارند. همین عامل آنها را از شهر به حاشیه رانده است. حتما گزارشهایی که صدا و سیمای ایران از این افراد تهیه کرده را دیدهاید که زیر پلها یا در حاشیه اتوبانها در مرکز شهر برای خود آلونکی ساختهاند. بسیاری از مردم به خصوص در فصل سرما با انتشار تصاویر آنها خواستار کمک رسانی به آنها میشوند.
طیف گسترده تری از حاشیه نشینان امروز افراد مهاجر از شهرهای کوچک، روستا یا عشایری هستند که به دلیل عوامل جاذب شهری و با سودای شغل به شهرهای بزرگ مهاجرت کردهاند. محل سکونت این افراد با محل سکونت شهروندان مغایر است. در برخی موارد، مالکیت زمین های تحت اختیار آنها غصبی است و به لحاظ فرهنگی و اقتصادی با جمعیت شهری متفاوت هستند. این مهاجران رانده شده از روستاها یا شهرهای کوچک اغلب فاقد مهارتهای حرفه ای برای کسب شغل و درآمد هستند.
نمونه های زیادی از این طیف در اطراف کرمان و در منطقه ای موسوم به «شهرک تارعنکبوت» یا در منطقه «باباغلوم» بندرعباس و در مساحت گستردهتری در حاشیه شهر مشهد قابل مشاهده هستند. اغلب شناسنامه ندارند، کودکانشان به مدرسه نمیروند. آب مورد نیازشان را از خانههای مردم و با طی مسافت زیاد تهیه می کنند. برق را به صورت غیر مجاز و با انداختن کابل بر روی انشعابات برق در خیابان دریافت می کنند و به لحاظ بهداشتی نیاز به رسیدگی و مراقبت دارند.
معضل بدمسکنی و حاشیه نشینی امروز به عنوان یکی از چالشهای اصلی دولت دوازدهم مطرح است. عباسعلی آخوندی وزیر راه و شهرسازی دولت حسن روحانی در دوره نخست ریاست جمهوری وی در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۹۵ به موضوع بدمسکنی در ایران اشاره کرده و گفته بود: « ما در برخی از نقاط کشور با پدیده بد مسکنی مواجهیم و باید به سمت ارتقاء کیفیت زندگی مردم حرکت کنیم.»
او به پراکندگی ناسالم جمعیت در کشور اشاره کرده و معضلات زیستی و ترافیکی را به عدم تعادل پراکندگی جمعیت در شهرها و روستاها مرتبط دانسته بود. به گفته وی در سال ۸۵ حدود ۶۰۰ هزار و سال ۹۰ حدود یکمیلیون و ۶۰۰ هزار واحد مسکونی خالی در کشور وجود داشته است. به عقیده وزیر راه و شهرسازی آمار امسال باید از این تعداد بیشتر باشد و با توجه به کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران باید اولویت از کمیت تولید مسکن به ارتقا کیفیت آن تغییر یابد.
یکسال و اندی پس از این سخنان و در تاریخ سوم خردادماه ۹۶ عباسعلی آخوندی در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران مجددا به مسئله مسکن به خصوص برای جوانان در بافت فرسوده و بافتهای حاشیهای شهرها اشاره کرد و گفت: «این از اصلیترین مباحث مطروحه در دولت است. در حوزه مسکن اصلیترین مساله، مساله خانه اولیها و بد مسکنی در حاشیه شهرها و در بافتهای فرسوده است که هرکس وزیر راه و شهرسازی شود، باید در حوزه مسکن این مسائل را مورد هدف قرار دهد و پرداختن به سایر مسائل، کار بهینهای نیست تا بتواند بهرهوری اقتصادی داشته باشد.»
بحران ۴۰ ساله مسکن
روزنامه کیهان ۲۱ آذر ۱۳۵۸ از قول آیت الله خسروشاهی، رییس هیئت امنای وقت بنیاد مسکن تیتر یک خود را به این وعده اختصاص داد: «خانه نخرید، همه را صاحب خانه میکنیم.»
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب با شعار «احقاق حقوق محرومان» و با حکم آیت الله خمینی برای رفع مشکل مسکن تاسیس شد. آیت الله خمینی هم زمان با افتتاح حساب موسوم به «حساب ۱۰۰ در شعب بانک ملی در پیامی به مردم ایران اظهار داشت: «هیچ کس در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد.»
بدین ترتیب و به اقتضای زمان بنیاد مسکن به توزیع زمین در بین محرومان پرداخت. تمرکز فعالیتهای این نهاد انقلابی بعد از شهریور سال ۱۳۷۲ و تشکیل شورای عالی اداری به روستاها منتقل شد و به بازسازی مناطق آسیب دیده تقلیل یافت.
با شروع دوران موسوم به سازندگی و به واسطه پتانسیل موجود در جامعه برای ساخت و ساز و بازسازی تخریبهای ناشی از جنگ و همچنین معضلات اقتصادی ناشی از دوران جنگ ایران و عراق، شرکتهایی در قالب تعاونیهای مسکن در شهرهای مختلف بخصوص کلان شهرها فعالیت خود را آغاز کردند. ساز و کار این شرکتها بدین ترتیب بود که بعنوان پیمانکار سازنده متعهد به ساخت خانههایی با شرایط سهل شده و با شیوه پیش فروش ملک سرمایه ساخت و ساز خود را فراهم می کردند. اغلب کارمندان و شاغلین دولت به واسطه میزان محدود درآمدها و تمایل به استفاده از تسهیلاتی که ارگان مربوطه در اختیارشان می گذاشت برای دریافت مسکن به این طریق اشتیاق نشان میدادند و همین مسئله زمینه سوءاستفاده این شرکت ها را فراهم کرد.
برای نمونه میتوان به پروژه نگین غرب اشاره کرد. سال ۱۳۷۹ و در پی انتشار آگهی پیش فروش واحدهای تجاری و مسکونی نگین غرب حدود پنج هزار نفر از مردم تهران و کرج اقدام به سرمایه گذاری برای ساخت و ساز در این مجتمع کردند و بنا بود ساختمان طی مدت دو سال به متقاضیان تحویل داده شود. اتفاقی که هرگز نیفتاد. سرمایهگذاران طی سالهای ۷۹ تا ۸۶ برای بازپس گیری وجوه پرداختی تلاش کردند و در نهایت سال ۸۶ تجمعی در برابر قوه قضاییه ترتیب دادند. به دنبال اولین شکایت دسته جمعی از دست اندرکاران پروژه نگین غرب، متصدیان ساخت این واحدها دستگیر شدند اما هنوز هم عده ای از سرمایه گذاران در بازپس گیری وجوه پرداختی خود ناکام بوده اند.
سال ۱۳۸۶ یکبار دیگر وعده خانه دار کردن مردم از سوی محمود احمدی نژاد به بحث داغ جامعه بدل شد. محمود احمدی نژاد با ارائه طرحی موسوم به «مسکن مهر» آرمانشهری را ترسیم کرد که در آن مردم با هر میزان درآمد میتوانستند صاحب خانه شوند. این طرح اگر چه از همان ابتدا از سوی کارشناسان اقتصاد و شهرسازی با مخالفتهایی روبه رو شد، اما محمود احمدی نژاد با اختصاص بودجه و تعیین شرایط خاص برای متقاضیان آن را کلید زد و بخشی از تبلیغات کاندیداتوری خود در دوره بعدی و انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ را به این موضوع اختصاص داد.
خبرگزاری ایسنا در سال ۱۳۹۵ اعلام کرد از کل ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد مسکن مهر، یک میلیون و ۷۷۴ هزار و ۷۶۱ واحد افتتاح و یک میلیون و ۵۱۱ هزار و ۹۰ واحد تحویل متقاضیان شده است.
مسکن مهر در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نه تنها باری از دوش متقاضیان مسکن برنداشت، بلکه باعث شد موضوع بغرنج تر و پیچیده تر شود. تعداد زیادی از متقاضیان در طول سالها مقادیر قابل توجهی از سرمایه نقدی خود را با رویای صاحب خانه شدن به حساب های مسکن مهر واریز کرده بودند. بخشی از این افراد خانههایی با مشکلات فراوان ساختاری و حقوقی در حاشیه شهرها تحویل گرفتند و همچنان برای رفع این مشکلات میان وزارت مسکن و شهرسازی با شهرداری و نهادهای وابسته به آن در رفت و آمدند و برخی تلاش دارند تا وجوه نقدی خود را باز پس بگیرند اما همچنان ناکام اند.
در نمونه ای مشخص از این معضلات میشود به تعدادی از مددجویان عمدتا معلول بهزیستی استان البرز اشاره کرد.
خبرگزاری ایسنا در تاریخ ۱۰ خرداد ۹۶ از قول مدیرکل بهزیستی استان البرز نوشت: «علی رغم اینکه مسکن مهر ۱۷۴ نفر از مددجویان عمدتا معلول بهزیستی البرز به صورت صد در صد آماده شده است اما عدم همکاری نهادهای مسئول از جمله شهرداریها و ادارات آب، برق و گاز باعث منتظر ماندن مددجویان متقاضی شده است.»
داریوش بیاتنژاد در این گزارش همچنین اعلام کرده بود این افراد دو سال قبل کلیه وجوه مورد نیاز را پرداختهاند اما با وجود اینکه بیش از دو سال از این پرداختها گذشته به دلیل فقدان انشعابات برق، گاز، آب و عدم جدولکشی و خیابانکشی، هنوز زمینه واگذاری این واحدها فراهم نشده است.
حدیث طولانی مسکن و معضلات ناشی از سیاستهای نادرست دولتها بالاخص پس از انقلاب مثنوی هزار من کاغذ است. آنچه آشکار است خراب تر شدن وضعیت جامعه شهری در جهت خانه دار شدن است و اضافه شدن دایره لغت های بی خانمانی مردم. آلونک نشین ها و زاغه نشین ها حالا با کلماتی همچون بد مسکن و حاشیه نشین خوانده می شوند. کمبود مسکن به فقر مسکن تقلیل یافته و همچنان دولتمردان و نهادهای وابسته به دنبال ارائه راه حل هایی هستند تا گره از این کلاف سردرگم باز کنند.