حشمتالله طبرزدی، دبیر جبهه دمکراتیک ایران، مدیر کمپین رفراندوم آزاد است. او این کمپین را با هدف برگزاری همهپرسی تحت نظارت سازمان ملل متحد برای گذار مسالمتآمیز از حکومت فعلی ایران به یک دموکراسى سکولار پارلمانى آغاز کرده است.
این فعال سیاسی که بارها به دلیل انتقاد از جمهوری اسلامی بازداشت شده است و بیش از ۱۵ سال زندان در پرونده خود دارد، پس از تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ همراه با ۱۴ فعال سیاسی و مدنی دیگر فراخوان درخواست رفراندوم آزاد را امضا کرده است و میگوید که برگزاری رفراندوم در بستر یک حرکت خودجوش مردمی اتفاق میافتد. طبرزدی تأکید میکند که سالیانی است تحمل جامعه تمام شده است و اکنون با توجه به افزایش روزافزون دلار حکومت دیگر نمیتواند با سرکوب جلوی نارضایتیها، خیزشها و اعتصابات را بگیرد.
کمپین رفراندوم آزاد در هفته آغازین فعالیتاش با حمایت صدها هزار تن از شهروندان ایرانی رو به رو شد. در این کمپین از همه اقشار دموکراسیخواه و مخالف حکومت جمهوری اسلامی دعوت شده است تا با اتحاد با یکدیگر مقدمات گذار از این نظام به یک دموکراسى سکولار پارلمانى را فراهم کنند.
کمپین رفراندوم ازاد همچنین در پی انتشار نامه ۱۵ تن از شخصیت های سیاسی و حقوق بشری برای برگزاری رفراندوم آزاد مورد توجه و حمایت ویژه قرار گرفته است. تا جایی که بسیاری از فعالان سیاسی و مقامات جمهوری اسلامی – از جمله رئیس جمهور – به گونهای به آن واکنش نشان دادند.
متن گفتوگوی تارنگار حقوق بشر در ایران، با حشمتالله طبرزدی در پی میآید:
شما اخیرا مسئله رفراندوم را مطرح کردهاید و برای آن کمپینی راه انداختهاید. این کمپین از چه زمانی آغاز به کار کرد و تا کنون چه پیشرفتهایی داشته است؟
– کمپین رفراندوم در اواسط بهمن ماه تشکیل شد. در واقع قرار بر این بود که این کمپین گفتمان رفراندوم خواهی را در بین بخشی از جامعه ترویج بکند و بتواند نوعی سازماندهی به وجود بیاورد؛ با توجه به اینکه خیزشهای دیماه به خوبی آشکار کرد که میزان و حجم نارضایتی عمومی بسیار بسیار زیاد است ولی متناسب با این نارضایتی و اعتراض، سازماندهی و تشکلهای مناسب به وجود نیامده است.
البته طبیعی است که رژیم اجازه این کار را نمیدهد و سرکوب میکند و ارتباط عینی بین تشکلها و نیروها و شخصیتهای مبارز با بدنه جامعه را قطع کرده و قطع میکند. به همین دلیل یک ارتباط عینی وجود ندارد و سازماندهی و برنامهریزی از ناحیه تشکلها نیست، بلکه حرکتهای خودجوشی در جامعه اتفاق میافتد و تشکلها و نیروهای مبارز سعی میکنند این حرکتهای خودجوش را پشتیبانی کنند و در مواردی رهنمودهای معینی را برای به سامان رساندن خواستهها ارائه بدهند. لذا به همین دلیل کمپین رفراندوم در اوج اعتراضات مردمی شکل گرفت.
به نظر شما جمهوری اسلامی اساسا برگزاری یک رفراندوم آزاد را میپذیرد؟ اگر بپذیرد، در چه چارچوبی و با چه شرایطی خواهد بود؟ در این صورت رفراندوم چقدر ممکن است به موفقیت برسد؟
– بحث رفراندوم جمهوریخواهی این نیست که جمهوری اسلامی به خواست خودش یک رفراندومی برگزار کند که آزاد باشد. ما میگوییم رفراندوم آزاد زیر نظر مجامع بینالمللی. یعنی شرایط رفراندوم آزاد وجود داشته باشد. مجامع بینالمللی یک نشانه است. لزوما شما نیاز به یک لشگر ندارید که از آن سوی مرز بیایند اینجا نظارت کنند. این یک نوع بدفهمی از رفراندوم آزاد است. شرایط رفراندومخواهی، خود به خود زمینهای را برای حضور نیروهای ناظر ایجاد میکند. چنین شرایطی را میبایست از طریق اعتراضات، اعتصاب و خیزشهای ملی و از طریق پیوندزدن بین این خیزشها به وجود آورد.
همچنین این شرایط باید دموکراتیک و آزاد باشد تا رژیم نتواند مقاومت کند. اگر توانست مقاومت کند، نمیتوانیم چنین رفراندومی داشته باشیم. لذا کمپین رفراندوم به این دلیل به وجود آمد.
شرایط رفراندوم خواهان یک شرایط انقلابی است. یعنی باید در بالاترین سطح از اعتراضات قرار داشته باشیم، جامعه مدنی فعال باشد و نیروهای پیشرو و مبارز با هم مرتبط باشند تا بشود رفراندوم آزاد را به وجود آورد و از جمهوری اسلامی به شکلی دموکراتیک گذر کرد. رفراندوم آزاد شرایط گذار دموکراتیک و مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی را بیان میکند.
به نظرتان کمپین چقدر موفق بوده است؟
– به نظرم در مرحله اول موفق بوده است. از این نظر که توانسته دهها هزاران از شهروندان را به هم مرتبط کند. اینها در کمپین نظر دادند که با رفراندوم آزاد زیر نظر مجامع بینالمللی موافقاند. با وجود تعداد اعضای کمپین، رفراندومخواهی در بین بخشی از جامعه ترویج میشود. بعد از تشکیل کمپین رفراندومخواهی خوشبختانه نامه پانزده تن با عنوان طرح رفراندومخواهی منتشر شد. این نامه به ماجرای رفراندوم دامن زد و آن را تقویت کرد و توسعه داد.
رفراندومخواهی چطور به خواست اکثریت مردم تبدیل میشود؟
– شرایط برگزاری رفراندوم آزاد زیر نظر مجامع بینالمللی فوقالعاده مهم است و ما به شکل ایدهآلیستی برخورد نمیکنیم؛ به شکل عینی برخورد میکنیم و معتقد هستیم که آن شرایط اینک وجود ندارد ولی میبایستی به وجود بیاید؛ به دلیل از هم گسستگی اجتماعی و نارضایتی عمومی و ناتوانی حکومت در تامین خواستههای مردم. اگرچه حکومت سعی میکند با سرکوب مردم و سختگیری این صداها را خاموش کند اما وقتی که مردم به تنگ آمدهاند و گرسنگی و فقر و ناامیدی همچنان بیشتر شده و میشود شرایطی به وجود میآید که رژیم نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. در این شرایط مهمترین مسئله سازماندهی نیروهای آزادیخواه و معترض است و سازماندهی میبایستی توسط نیروهای آزادیخواه، تشکلها، اتحادیهها، سندیکاها، احزاب و جناحها به وجود بیاید و رابطه بین نیروی رهبریکننده – که همین تشکلها هستند – با بدنه جامعه یک رابطه عینی باشد.
عدهای به شکل غیرواقعی سعی میکنند یک رابطه غیرواقعی بین نیروی رهبریکننده با بدنه به وجود بیاورند. اولا رهبری را در افراد خلاصه میکنند که این بسیار اشتباه است و دوما این ارتباط بین رهبری و بدنه جامعه را یک رابطه مکانیکی و یک رابطه یکطرفه و غیرعینی میبینند. ما چنین اعتقادی نداریم. بلکه معتقدیم طبقات مختلف اجتماعی و جنبشهای گوناگون اجتماعی باید خواستههایشان را از طریق تشکلهایشان و نمایندگان این تشکلها بیان کنند. این تشکلها اینک در وضعیتی نیستند که بتوانند حرکتها را سازماندهی کنند بلکه فقط میتوانند کمک کنند. باید به وضعیتی برسیم که سازمانها و تشکلهای رهبریکننده بتوانند این حرکتها را از حالت خودجوش خارج کنند و به حرکتهای سازماندهیشده تبدیل کنند. در آن وضعیت است که میشود رفراندوم را به عنوان مخرج مشترک خواست تمام طبقات اجتماعی برای گذار جمهوری اسلامی روی میز گذاشت. ما از طریق کمپین رفراندومخواهی در حال آمادگی برای آن زمان هستیم.
مسئله معیشت، دغدغه اصلی ایرانیان شده است. بسیاری کارشناسان معتقدند اساسا مهمترین دلیل تظاهرات سراسری دیماه ۹۶، اعتراض مردم به وضعیت بد معیشتی، تورم و فساد اقتصادی و سیاسی بوده است. سال گذشته هر هفته با اعتراضات کارگران، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان و دیگر اقشار مردم مواجه بودیم.
– بله، امروز مسئله معیشت یکی از محوریترین مسائل جامعه است. الان داریم بحران یا فرابحران معیشت را میگذرانیم. البته یادم هست دو یا سه سال پیش نامهای را خطاب به به حسن روحانی – رئیس جمهوری اسلامی – تهیه کردیم و گفتیم که مسئله معیشت مردم را در اولویت قرار بدهد. مخصوصا با توجه به اینکه مجلس و ریاست جمهوری به دست اصلاحطلبها افتاده بود. در آنجا اشاره شد که چگونه میشود مسئله معیشت را مورد توجه قرار داد و پرسیدیم که چرا باید سرمایه کشور در لبنان و سوریه و یمن و جاهای دیگر هزینه بشود و چرا باید بخش بزرگی از اقتصاد کشور زیر نظر نهادهای نظامی مثل سپاه و رهبری باشد. همچنین گفتیم که اقتصاد باید از این حالت خارج بشود و از انحصار باید بیرون بیاید و در یک سازوکار قانونی قرار بگیرد تا حجم، مالیات و برنامهریزی آن مشخص بشود. به مسئله قاچاق کالا و موارد دیگری هم اشاره کردیم. البته پس از تشکیل آن کمپین به جای استقبال، با سرکوب نیروهای امنیتی روبرو شدیم و من بازداشت شدم. اینک معلوم شد آن حرف درست بود و مردم از نظر معیشتی و از تبعیض و فساد حاکم و اختلاس و نابرابری به تنگ آمدهاند.
خیزش دیماه عمدتا اقتصادی بود و به قیام فرودستان نام گرفت. حال رژیم سعی میکند با سرکوب – جز سرکوب هیچ زبان و راه حلی نداشته و ندارد – جلوی این خیزشها را بگیرد اما هیچ راه حل اقتصادی و اجتماعی ارائه نداده است. به همین دلیل ما معتقد هستیم که جامعه در آستانه یک خیزش عمومی است. به دلیل انباشت مطالبات تامیننشده و سرکوبشده هر آن ممکن است از نقطهای و از جایی انفجار اتفاق بیفتد.
به نظر شما سقف تحمل مردم کجاست؟ این فساد اقتصادی و مدیریت ناسالم اقتصادی، قرار است به کجا بینجامد؟ چه عاقبتی برای این وضعیت، تصور میکنید؟
– ما فکر میکنیم سالیانی است که تحمل جامعه تمام شده است ولی به دلیل سرکوب شدید و حکومت پلیسی این خیزشها به عقب افتاده است. یعنی دائما خیزشهای مردمی را با سرکوب به تاخیر انداختهاند. ولی با توجه به اینکه تحریمها در پیش است و به احتمال قوی برجام لغو خواهد شد و همچنین با توجه به خیزی که قیمت دلار برداشته و الان به بیش از ۵هزار تومان رسیده و همینطور بالا میرود و نیز با توجه به عموم شرایط فکر نمیکنیم که حکومت بتواند با سرکوب جلوی نارضایتیها و خیزشها و اعتصابات را بگیرد. تجربه تاریخی هم این فکر ما را تایید میکند.
همه کارشناسان، صاحبنظرها و عالمان علوم اقتصادی و اجتماعی معتقد هستند که ما در اردیبهشت و خرداد و تابستان سال جاری با خیزشهای عمومی روبرو خواهیم بود و تا آن زمان هم شوربختانه هیچ فرمول معینی از طرف رژیم ارائه نخواهد شد. اینها [حکومت] همواره سعی کردهاند دنیا را گول بزنند و عقبنشینیهایی یا به قول خودشان نرمش قهرمانانهای انجام بدهند. اما فکر نمیکنم دیگر دنیا گول بخورد و مردم بیش از تحمل کنند. برای اینکه شرایط اجتماعی به شدت خراب است. گسیختگی اجتماعی و فروپاشی خانواده و بحرانهای اجتماعی یکی پس از دیگری در شهرها و بهخصوص در شهرهای دوردست رخ میدهد. مثلا وقتی به یک استان سفر میکنید در مرکز آن میبینید وضعیت عمومی خیلی بد نیست اما هر چقدر از آن دور میشوید، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی بیش از پیش خود را نشان میدهد. به همین دلیل شما شاهد قیام از شهرهای کوچک به سمت مراکز استانها و تهران بودید. این مسئله در ماههای آینده نیز تشدید خواهد شد.
زنان در همان سالهای آغازین انقلاب به حجاب اجباری اعتراض میکردند. اعتراضاتی که سرکوب شد. اما سال گذشته شاهد حرکت گسترده اعتراضی زنان ایرانی علیه حجاب اجباری بودیم. این مسئله، شاید مهمترین اتفاق پس از تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ است که در آستانه ۴۰سالگی جمهوری اسلامی رخ میدهد. به نظر شما چه چیز موجب شده است زنان ایرانی به این اعتراض گسترده دست بزنند؟
– زنها در واقع بیش از دیگران در جامعه سرکوب شدهاند. یعنی زنبودن در جامعه امروز ایران خود به خود یک معضل است. گویا یک نوع جرم اعلامنشده است؛ چون وقتی جنسیتتان زن باشد – چه در خانواده، چه در خیابان، چه در کوچه و بازار، چه در محل کار و چه در ساختار اجتماعی، حقوقی و سیاسی – همواره با توهین، تحقیر، آزار و اذیت و محدودیت رو به رو هستید. اصلا جامعه را در همه حوزهها به لحاظ ایدئولوژیک به جامعه مردسالار تبدیل کردهاند. در بالا و در مرکز قانونگذاری گفته میشود که زنان نصف مردان هستند، حق انتخاب شغل آزاد ندارند، نمیتوانند قاضی، رئیس جمهور یا وزیر باشند و نمیتوانند خودشان سرنوشتشان را در دست بگیرند و نیز مسئله طلاق و ازدواج در دست مردان است، دیه زن نصف دیه مرد است، زنان حق سفر بدون اجازه مرد ندارند و حضانت فرزندان عمدتا در اختیار پدر است. همچنین تبعیضهای گوناگون دیگری برگرفته از فقه اسلام و شیعه، در ساختار اجتماعی و حقوقی جمهوری اسلامی دیده میشود. در چنین شرایطی خود به خود این اندیشه رشد پیدا میکند که زن باید زیر سلطه مرد باشد و هرچه مرد گفت انجام دهد.
از آن سو مسئله پوشش اجباری مطرح میشود و جامعه دچار یک مشکل اخلاقی-اجتماعی میشود که گویا زن میبایستی خودش را بپوشاند تا مرد تحریک نشود. این خیلی حرف زشتی است که در رفتار اجتماعی تأثیر بدی گذاشته است. به لحاظ حقوقی و رفتار اجتماعی-خانوادگی، زن ایرانی مورد ظلم واقع شده و این مسئله ۴۰ سال است که به مردم تحمیل شده. لذا زنان ایران همواره از جنبههای گوناگون زیر فشار بودهاند.
اینک آنها در حال قیاماند. البته سالهای زیادی است که زنان برای حقوق برابر مبارزه میکنند و نیز برای اینکه نشان دهند بین زن و مرد اختلافی نیست و حقوق آنها بایستی مساوی با حقوق مردان باشد، اما امروز این مبارزه آشکارتر شده است. امروزه مبارزه با پوشش اجباری تبدیل شده است به نماد مبارزه برای گرفتن حقوق زنان برابر با مردان. برای اینکه زن هم بتواند به ورزشگاه برود، شغل مورد نظرش را انتخاب کند و اعلام کند که اگر مشکلی هست مربوط به مردان است که تحریک میشوند؛ آن هم مردان مذهبی و مذهبیون حاکم. اگرنه مشکلات اخلاقی و اجتماعی چه ربطی به پوشش زن دارد؟
ساختار حرکت اعتراضی زنان را چگونه میبینید؟ به گمان شما چه توفیقی به دست خواهد آورد؟
– این قیام زنان علیه وضعیت موجود برای به دست آوردن حقوق برابر و رسیدن به حقوق اساسی و پیداکردن جایگاه درست یک زن شرافتمند در جامعه – همانطور که در همه دنیا هست – یک حرکت کوتاهمدت و شکلی نیست؛ یک جنبش عمیق است که رو به روی قدرت حاکم قرار گرفته است. من در تصاویر میبینم دختران خیابان انقلاب اینگونه با شجاعت میایستند و روسریشان را بر میدارند و گاهی در برابر آنها احساس میکنم که انصافا ما مردها چقدر کم میآوریم. کار سختی است. مبارزه بیامانی است و فکر میکنم این مبارزه گسترش پیدا خواهد کرد. در همین عید نوروز و روزهای مربوط به نوروز دیدید که زنان آمدند در خیابانها شادی و پایکوبی و رقص انجام دادند و خواستند نشان بدهند که این مبارزه تمامشدنی نیست و اگر جلویاش را بگیری از جای دیگری شروع میشود. امروز مبارزه رهاییبخش و برابریطلبانه زنان ایرانی حتی بیشتر و جلوتر از مبارزات کل جامعه ایرانی علیه ستم حاکم، تحجر، درماندگی، انحصار و مظاهر یک جامعه عقبمانده انحصارطلب است. فکر میکنم سال ۹۷ نتایج مهمی به دست خواهد آمد.
بسیاری شعارهای حسن روحانی در کارزار انتخاباتی، به وقوع نپیوسته است. از آزادی موسوی، رهنورد و کروبی گرفته تا ثبات اقتصادی و سیاسی. اصلاحطلبان همچنان معتقدند که باید از حسن روحانی حمایت شود. نظر شما در این باره چیست؟ موفقنبودن روحانی در عمل به وعدههایش ناشی از چیست؟ فشار جناح مقابل موثر بوده است؟
– درباره عدم توانایی روحانی یا عدم صداقت او در عمل به شعارهای انتخاباتیاش عوامل گونانی وجود دارد. اولین عامل این است که یک ساختار غیردموکراتیک و ایدئولوژیک یک آخوند سیاسی را حاکم کرده و تبعیضهای مختلفی را به وجود آورده است. پس اصولا فردی که از ابتدا در شکلگیری و تثبیت این ساختار و هدایت و رهبری آن در پست شورای امنیت ملی بوده است، نمیتواند کار مثبتی برای مردم انجام دهد.
در یک انتخابات استصوابی یک نفر را میآوردند و شخصی مثل رئیسی را در کنارش قرار میدهند تا رأی نه به رئیس به رأی به رقیباش یعنی روحانی تبدیل شود. نتیجه این کارزار از ابتدا هم مشخص بود.
حتی اگر روحانی نماینده بخشهای به ظاهر انتخابی جمهوری اسلامی هم باشد، در یک چهارچوبی میتواند کار کند. برای اینکه نمایندههای انتصابی از ولی فقیه تا سپاه، شورای نگهبان، نیروی انتظامی، بسیج، صدا و سیما و نهادهای صاحب قدرت اقتصادی اجازه نمیدهند یک فرد یا افرادی بخواهند نظام را بر هم بزنند. این عامل دوم است.
مسئله سوم این است که وقتی برادر روحانی را بازداشت میکنند، میبینیم او با اتهامات سنگینی رو به رو بوده و بالغ بر ۶ یا ۷ میلیارد تومان وثیقه برایاش تعیین کردند که نهایتا توانستند او را با یک میلیارد تومان آزاد کنند. از آن زمان که به روحانی گفتند اگر برادر تو محاکمه شود، دیگر برای تو و برادرت آبرویی نمیماند، روحانی عقبنشینی کرد و آشکارا چرخید و طرفداران خودش را در شگفتی فرو برد. لذا روحانی اگر هم میخواست کاریهایی انجام بدهد با این گروکشی که سپاه علیه او کرد، تاریخ مصرفاش تمام شد.
درباره شعارهای انتخاباتی حسن روحانی چطور فکر میکنید؟ همه آنها در حد شعار بود؟
– اصولا آزادی زندانیان سیاسی یا اصلاحطلبها از حصر و مسائلی از این دست – که روحانی برای جذب آرا مطرح کرد و به کمک آن توانست بخش زیادی از آراء اصلاحطلبان را به سمت خود جذب کند، تبلیغی و ظاهری بود. البته اصلاحطلبها هم به اندازهای منفعل، بیبرنامه و ناتوان از پیگیری مطالبات خودشان هستند که ناگزیرند از روحانی حمایت کنند و حمایت کردند. ضمن اینکه با خیزش دیماه و برآمدن شعار «اصلاحطلب اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا» روحانی و اصلاحطلبها متوجه شدند که اگر بیش از وضعیت موجود به مطالبات دامن بزنند و با منتقدین و مخالفین همنوا شوند، اصل نظام زیر سوال خواهد رفت. در حالی که آنها هیچ گاه نمیخواهند جمهوری اسلامی تضعیف شود. نفع اصلاحطلبها در تداوم جمهوری اسلامی است. لذا من شعارهای روحانی را هیچ گاه جدی نگرفتم و اینک نیز نه انتظاری دارم و نه جدی میگیرم.
رهبر جمهوری اسلامی سال ۱۳۹۷ را سال حمایت از کالای ایرانی نامیده است. چه تناسبی میان این نامگذاری و وضعیت تولید داخلی میبینید؟ با توجه به حجم انبوه واردات و بستهشدن پیاپی واحدهای تولیدی داخلی، آیا حمایتی از کالای ایرانی میشود؟ به نظر شما کالای ایرانی صرفا باید از سوی مردم حمایت شود یا به پشتوانه دولتی نیز برای رسیدن به ثبات بازار نیاز دارد؟
– من نمیدانم که این نامگذاری از سوی رهبر جمهوری اسلامی، به چه نیتی صورت گرفته است. ما میدانیم که اصولا مردم در این مسئله کارهای نیستند. رهبر جمهوری اسلامی میتوانست، بخشنامهای به نیروهای دولتی و حکومتی بفرستند و از آنها بخواهد از کالای ایرانی حمایت کنند؛ آن هم با یک ساز و کارِ مشخص!
این خیلی مسخره و خندهدار است که شما سالی را به نام «حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری میکنید اما تمام سیاستها و برنامهها و سازوکار و ساختارهای قدرتی و حکومتی، در جهت واردات کالاهای خارجی هست.
دولتها با توجه به منافع ملیشان سیاستگذاری میکنند. اما در وضعیت کنونی ما چنین شرایطی وجود ندارد.
اقتصاد ناسالم برگرفته از سیاستهای ناسالم است؛ سیاستهای ایدئولوژیک در سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد انحصاری، رانت و فساد حاکم. اینها مناسبات اقتصادی را به مناسبات دلالی تنزل دادهاند. این مناسبات دلالی هم در اختیار و انحصار خود حکومت است. پس اصولا طبقات اجتماعی و تولیدکنندگان و کارگران نقشی تعیینکننده در اقتصاد ندارند.
شما در ایران بیش از هر کشوری میتوانید سرمایهگذاری خارجی داشته باشید؛ صنعت توریسم، جاذبههای طبیعی و اجتماعی، امکانات بالای کشاورزی، نفت و گاز، صنعت پتروشیمی و امکان سرمایهگذاری کلان در ایران وجود دارد اما اینها همه چیز را از بین بردهاند. کسی نمیآید اینجا سرمایهگذاری کند. در دنیای امروز مگر میشود یک ملت بدون تعامل، تعاون و مشارکت با سایر ملل دنیا عمل کند و دور خودش یک خط قرمز و دیوار بکشد و بگوید من میخواهم تولید ملی و اقتصاد داخلی داشته باشم؟ نه، اصلا چنین چیزی نیست. اخلاقی هم نیست. حتی اگر اقتصاد و سیاست ما سالم و درست باشد. به هر حال در این شرایط شعار حمایت از تولید داخلی، فقط یک شعار عوامفریبانه است.