بوق سوت هوو، کنش زجر؛ یادداشت مهدی مسکین‌نواز در آستانه سالروز انقلاب ۱۳۵۷

مهدی مسکین نواز، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجائی‌شهر کرج، با انتشار یادداشتی به بررسی عوامل سرکار آمدن روحانیون مذهبی در انقلاب ۵۷ پرداخته و راهکاری را برای ادامه مبارزات مدنی ارائه می‌دهد.

متن کامل یادداشت مهدی مسکین‌نواز را که در اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرار گرفته است می‌توانید در ادامه بخوانید:

«مکتب آخوندیسم طی یکصد و اندی سال کوشیده روح اجتماعی ایران و ایرانی را نخست با قائله مشروعه به سرکردگی شیخ فضل‌الله و بازیگردانی لیاخف و شاپشال به بند کشد،‌ که با پایمردی آزادمردان مشروطه‌خواه به گل نشست. اما هفتاد سال بعد به کمک غرب‌رفته‌های غرب‌ستیز موفق شدند وارث دیگری را از این مکتب با نام خمینی در بهمن ۵۷ بر مردم تحمیل سازند. اما این تحمیل چه مسیری را طی کرد؟

آخوندیسم؛ این کالبد خشک و تنگ‌نظر که از روح اجتماعی برخوردار نبود و از این کاستی ذاتی رنج می‌برد و سودای شراکت در قدرت را پیوسته در سر می‌پروراند، برای پایان بخشیدن به وضعیت واماندگی و دست‌یابی به سودایشان ابتدا می‌بایست به خود و جایگاهشان روحی می‌بخشید؛ چرا که به خوبی دریافته بودند که با عباراتی چون شیخ گدا، آخوند دوزاری و ملای مسجدی، نمی‌توانند نزد مردم و جامعه گرامی و چه بسا مقدس شمرده شوند. بنابراین ناگفته پیداست که از آستین وسط‌‌بازان داخلی و خارجی راهبرد جعل هویت، بسیار زیرکانه بیرون آمد. اما این جعل و سرقت چه بود؟

ایران و ایرانی جامعه‌ای احساسی و پایبند به ارزش‌های فرهنگی و تاریخی خود می‌باشد. به‌طوریکه از قول تاریخ، انگلیس‌ها هرجا که رفتند از خودشان زبان و فرهنگشان را به‌جای گذاشتند. اما ایران چنان غنی بود که نه اعراب و نه غرب نتوانست چنین کند. بنابراین به سراغ واژه‌هایی رفتند که از بار عاطفی مثبت‌تری در نزد مردم برخوردارند. اما این واژه‌ها چه بودند؟

«مغ» در تاریخ ایران یعنی روحانی زرتشتی. روحانی زرتشتی شناخته شده و اعتبار ویژه‌ای نزد مردم داشت که شوربختانه در مقابل دیدگان اهل کتاب و قلم نام‌های روحانی، آیت‌الله، حجت‌الله و امام، وارد ادبیات این مکتب شد. در این سرقت هوشمندانه و زیرکانه عمق خیانت سیاسیون، ساده‌انگاری نخبگان، بی‌طرفی نظامی‌ها و بعضا همراهی‌شان در تثبیت آن، غیرقابل انکار است. چرا که این جعل هویت توسط فرقه مشروعه‌چی پیش‌درآمد نظریه برائت فقیهی بود که کتابش در حکومت مشروطیت از دانشگاه تا دربار پادشاهی دست به دست می‌شد؛ که عمق کج فهمی رجال از حکومت‌داری مدرن را نشان می‌داد و شد آنچه که نباید می‌شد. سقوط پادشاهی و تثبیت فرقه آخوندیسم در پوشش جمهوریت. جمهوریتی که نه قواره‌اش به این مکتب می‌خورد و نه قابلیت اجرایی طبق جغرافیای پیرامونی در ایران دارد. اما راه حل چیست؟

در زمانه‌ای که از دموکراسی نسبی و تدریجی به یکباره از مدرسه نظام به مدرسه اعدام فروافتادیم و دانشگاه‌هایمان زندان و زندان‌هایمان دانشگاه مرگ گردید، یا در یک اعتراض خیابانی طبق گزارشات موثق مردمی و رسانه‌های معتبر خارجی، طی ۵۰ ساعت ده‌هزار انسان به بند و زخم و مرگ کشیده شدند تا سیاست «النصر بالرعب» موفق شود و هواپیمای اوکراینی شد گاندوی سلیمانی که جامعه‌ای در بهت فرو رفت، شکستن این فضا را یک تاکتیک کارساز است.

راه‌اندازی کمپین و کارزارهای گوناگون و غیرمتمرکز شاد و خلاقانه. بنابراین پیشنهاد می‌شود با راه‌اندازی کارزار «بوق، سوت، هووو»، عناوین تاریخی را از این فرقه تبهکار پس بگیرید. بیائید در این واپسین روزهای جمهوری اسلامی، خامنه‌ای و سینه‌چاکانش را غافلگیر کنیم و در فجرشان با وسیله، بی وسیله، پیاده، سواره، از پنجره تا پشت‌بام، هرجا و هرجور که بودیم، هرگاه حقوق اجتماعی و کرامت انسانی نقض شد و هزار دستان مکتب آخوندیسم بر ما تعرضی نمودند، با بوق، سوت، هوو، در فجرشان زجری که ۴۳ سال با دروغ، تظاهر، فریب و زور، بر دستان خالی و جان‌های نیمه‌جان تحمیل نمودند را برایشان به تصویر بکشیم.

بوق، سوت، هووو یعنی دهه فجر؛ بوق، سوت، هووو یعنی شیخ و آخوند و ملا، جاش حوزه، مسجد، آرامگاه؛ بوق، سوت، هووو یعنی نه به جمهوری اسلامی، نه به پوشش اجباری؛ بوق، سوت، هووو یعنی همراهی و هم‌دردی با دادخواهان و محکوم کردن هرنوع جنایت؛ بوق، سوت، هووو یعنی پایان خامنه‌ای.

مهدی مسکین‌نواز، زندان رجائی‌شهر کرج، بهمن‌ماه ۱۴۰۰»

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.