گزارش یک خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باعث توقیف نمایشگاه عکاسی شد که تصاویر ۹۱ سالگی پدرش را در نگارخانه «دنا» همزمان با روز پدر در ایران به نمایش گذاشته بود.
ماجرا از آن جایی شروع شد که «فرشاد عسگری کیا»، استاد دانشگاه و عکاس نمایشگاهی از عکاس های پدرش را در حالات و لحظه های مختلف در گالری دنا با عنوان «۹۱ سالگی پدرم» به نمایش گذاشت. این نمایشگاه که ۲۴ اردیبهشت آغاز شده بود، تصاویری از خلوت مردی ۹۱ ساله در زمان هایی، از جمله حمام رفتن، خوابیدن و فیگورهای مختلفی از بدنش را نشان می داد.
پدر زیر دوش حمام است، او تازه از حمام آمده و عریان بر روی صندلی نشسته، پیرمرد در حال گرفتن ناخنهایش است، وی بر روی تخت دراز کشیده و به فکر فرو رفته است و چین و چروکها و لکهای روی پوست تمام اعضای بدن پدر بخشی از عکس هایی بود که در این نمایشگاه به نمایش در آمده بودند.
عسگری کیا به خبرگزاری «فارس» گفته بود:«میخواستم در کارهایم واقعیتی به دور از دافعه و شعار تو خالی نشان دهم. دوست داشتم با این نمایشگاه، دید رایج احساساتی گرا را راجع به کهن سالی واقعیتر کنم.»
به همین دلیل هم به سراغ نزدیک ترین فردی که می شناخته، یعنی پدرش رفته و بعد از موافقتش، در مدت چند ماه عکاسی کرده است.
او هدف اصلی خودش را که براساس آن زاویه دید دوربینش را مشخص کرده، این گونه شرح داده است:«نمایش واقعبینانه یک وضعیت بشری بود و من استباط میکردم فضای عمومی یا به صورت شعارهای تو خالی حمایت از سال خوردگی را نشان میدهند، یا با وجود آن شعارها، آدمها وقتی پدر و مادرشان پیر میشوند، آن ها را به خانه سالمندان میفرستند. دو روی سکه غلوآمیز است. میخواستم آن را بشکنم.»
روی سکه ای که البته به نظر خبرنگار خبرگزاری های تندرو ایران، سوء استفاده یک عکاس از بدن پدرش تلقی شده و بر آن «حراج پدر به اسم هنر» نام گذاشته بودند.
این که عسگری کیا تاکید کرده بود این تصاویر با تایید پدرش که راننده اتوبوس شهری بوده و در حال حاضر بازنشسته است، به نمایش در آمده، مانعی نشد که خبرگزاری های تندرو با هدایت خبرگزاری فارس، با حمله به آن باعث توقیف این نمایشگاه شوند. در گزارشی که در پوششی گسترده از سوی رسانه های وابسته به سپاه و تندرو منتشر شده، آمده است:«از بین قابها که گذر میکردیم، این سوژهها را میدیدیم؛ دیدن برخی از این تابلوها که عکاس حتی از به نمایش درآوردن اسفل اعضای پدرش موجب شرمساری شدید تماشاچیان واقع شده بود.»
در بخش دیگری از این گزارش نیز با نتیجه گیری از صحبت های عکاس آمده است:«این عکاس میگوید پدرم در جریان کارها بود و رضایت داشت. باید از وی پرسید آیا پدر میتواند در حالت عریان، در جمع حتی اقوام نزدیک قرار گیرد که به این شکل تصاویر او را در معرض دید عموم قرار داده است؟ فرض میکنیم این پدر پیر هم راضی باشد، عقل سلیم چه میگوید؟ نکته دیگر این است که دانشجویان بسیاری برای دیدن تابلوهای استادشان به گالری میآمدند؛ آیا دانشجویانی که برای دیدن آثار استادشان میآیند، این گونه میخواهند الگوبرداری کنند و این گونه سوژهیابی خواهند کرد؟! پس وای به آینده هنر عکاسی ایران. مهم تر از همه این است که چرا باید در یک کشور اسلامی نظارت بر امور گالریها تا این حد رها شده باشد و هر کس هر گونه دلش میخواهد، رفتار کند؟ آیا این ها آینده فرهنگ اصیل کشورمان را تهدید نمیکند؟! وزارت ارشاد در کجای این جامعه هنری جای دارد؟!»
این موضوع در حالی از سوی خبرنگار خبرگزاری فارس مطرح شده که نمایشگاه براساس قوانین رسمی برگزاری نمایشگاه، با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شده و هیچ منعی برای نمایش آثار، به ویژه در یک گالری خصوصی وجود نداشته است. با این همه، به دنبال انتشار این گزارش بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستور توقیف نمایشگاه و عکس های آن را صادر کرد؛ اتفاقی که البته در ایران بی سابقه نبوده و به عنوان میراثی از دولت های نهم و دهم، به دولت یازدهم که بر شعار کوتاه نیامدن ازمجوزهایش تاکید می کرد، رسیده است.
اما عسگری کیا در یادداشتی که در سایت «انجمن عکاسان ایران» منتشر شده، پرسیده است:«به راستی متولی هنر در جامعه ما چه کسی است. آیا خبرنگار محترمی که بیاناتش نشان از بی دانشی در باب هنر دارد، باید سره را از ناسره جدا کند؟ آیا باید وزارت ارشاد را مقصر دانست؟ کوتاهی به عهده گالری است؟ و سوالاتی از این دست. کلام آخر این که مقصر کیست؟»
عسگری کیا در بخش دیگری از نامه خود خطاب به خبرنگار خبرگزاری فارس که در حاشیه نمایشگاه هم با او صحبت کرده، نوشته است:«نگران آینده عکاسی ایران و حفظ شعایر دینی و عرف جامعه هستید؟ حاکم شرع هستید؟ فقیه هستید؟ ضابط قانون و قضا هستید؟ هنرمند دیندار هستید؟ منتقد هنری هستید؟ آخر چه کاره اید؟ بگویید تا ما هم بدانیم. با قوت و تمامیت از رعایت ملاک های شرع و عرف در عکس هایم دفاع می کنم و حاضرم در هر دادگاه صالحی پاسخ گو باشم. اما می دانم که خودتان هم می دانید که حرف هایتان نزد صاحب نظران و علما محلی از اعراب ندارد اما نیاز داشتید که با گل پاشیدن به جامه من، خودتان را آراسته و منزه نشان دهید. امثال من به این رفتار امثال شما عادت دارند. ایرادی ندارد، از وجود ما تغذیه کنید. می دانم که گرسنگی ناشی از کوتولگی امانتان نمی دهد.»
زهره ذوالقدر، شهروند خبرنگار