مبارزه برای حقوق برابر جنسی یا حقوق مدنی برابر برای زن و مرد، بر یک اصل کلی استوار است: قوانین یک جامعه در تعیین حقوق افراد و اعطای مسئولیتها به ایشان نباید بر هیچ ضابطه ای براساس جنسیت، جهت گیری جنسی، نژاد، عقیده، منزلت اجتماعی، میزان ثروت استوار باشد. موضوع قوانین فرد (individual ) است نه شخص (personality). قوانین برای افراد به صرف اینکه عضوی از جامعه هستند تعیین می شود و نه برای اشخاص و براساس نژاد، جنسیت و طبقه آنان.
بسیاری از مخالفین حقوق زنان به خصوص برخی افراد میانه رو در جمهوری اسلامی ادعا میکنند که قوانین برای زن و مرد باید مساوی باشد اما نه مشابه. این گفته بنیادا بر یک مغلطه استوار است. حق چیزی است که به فرد اعطا می شود صرف نظر از جنسیت، نژاد و دیگر خصوصیات شخصی. هرگونه ضابطهای مبنی بر خصوصیات شخصی، حتی اگر منصفانه جلوه کند، نقض حقوق اساسی انسان است چرا که مقدم بر هرچیزی حق به فرد به صرف اینکه عضو جامعه هست اعطا می شود و نه به خاطر دارا بودن خصوصیات یا ویژگیهای خاص.
عبارات فوق ممکن است اندکی سخت و انتزاعی به نظر برسند، اما این انتزاع ضروری و لازم است و خواننده باید متوجه اهمیت انتزاع در امور حقوقی باشد. حیطه حقوق، حیطه گزاره های کلی است. “حسن ” یا “حسین” حق آزادی بیان دارند، یک گزاره شخصی است و به هیچ وجه محلی از اعراب در حیطه حقوق ندارد. اجازه دهید چند مثال را بررسی کنیم:
در یک جامعه زنان حق برابر با مردان دارند، چرا که آنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و بوجود آورنده نسل جدید هستند.
این گزاره، اگرچه فمینیستی به نظر می رسد، مطلقا غلط است. اگر ما این استدلال را بپذیریم، بدین معنا خواهد بود که همجنسگرایان حق برابر با دگرجنسگرایان را ندارند، چون تعدادشان بسیار کمتر است و در ثانی، مشارکت فعالی هم در بوجود آوردن نسل جدید برای جامعه ندارند!
گزاره درست چنین است:
هرکسی، صرف نظر از اینکه مرد یا زن است، باید از حقوق برابر برخوردار باشد.
این دو گزاره ممکن است در نتیجه گیری با هم یکسان باشند اما در استدلال متفاوت هستند. اولی موضوع را شخص (یک زن یا مرد) در نظر می گیرد و دومی فرد به عنوان عضوی از جامعه. بنابراین اولی در حیطه حقوق بشر، موضوعیت ندارد.
در مورد حیطه مسئولیتها نیز گزاره ها باید کلی و انتزاعی باشند.
آذری زبانان به عنوان یکی از اقوام تشکیل دهنده ملت ایران، برای حفظ فرهنگ و زبان خویش، حق آموزش به زبان مادری خود را دارند.
ایرانیان آذری زبان به خاطر اهمیت قوم آذری در فرهنگ و تاریخ ایران، از این حق برخوردار نیستند. این حق هرکودکی،از جمله کودکان آذری زبان، است که بتواند با زبان مادری خود تحصیل کند زیرا در غیراین صورت، وی قادر به کسب توانمندی برای احراز مسئولیتهای اجتماعی در یک سطح برابر باید دیگران نخواهد بود. در غیراین صورت زبان فارسی به امتیاز ویژه برای فارسی زبانان تبدیل خواهد شد. این حق، حق ویژه هیچ اقلیت قومی نیست و باید در مفهوم کلی و بنیادین آن درک و مطالبه شود.
تعیین حقوق براساس ویژگی های شخصی به افراد، موجب می شود که تنها به خاطر تفاوت در ویژگی شخصی، حقی به کسی اعطا شود و از فرد دیگر سلب شود.
حق به افراد تنها به صرف اینکه عضوی از جامعه بوده و صرف نظر از ویژگیهای شخصی، به ایشان اعطا میشود. این سطح از انتزاع و کلیت برای مبارزه برای حقوق بشر بسیار ضروری است زیرا همه انسانها را در این مبارزه به هم پیوند میزند. تنها با این درک کلی از حقوق است که متوجه میشویم مبارزه برای حقوق زنان، مبارزه برای حقوق همه انسانهاست (همانطور که کارل مارکس به درستی خاطر نشان می کند که رهایی زنان، رهایی جامعه است). مبارزه برای حق آزادی بیان یک نفر، مبارزه برای حق آزادی بیان تمامی انسانهاست حتی اگر آنان به شدت با عقاید وی مخالف باشند. حقوق بشر، مجموعهای از گزارههای کلی است که قائل شدن هر گونه استثنا یا ضوابطی مبتنی بر ویژگیهای شخصی افراد، به معنای نابودی تمامی شاکله حقوق بشر خواهد بود.
فمینیستهایی که مبارزه خود را مخصوص زنان میدانند یا مردانی که فمینیست را جنبشی متعلق به خود نمی دانند، هر دو گرفتار یک درک نادرست از مسئله حقوق بشر هستند. تعیین قوانین بر منبای جنسیت، هم زنان و هم مردان را هدف قرار میدهد. همان استدلال غلطی که برای نقض حقوق زنان به کار می رود (حقوق مساوی اما نامشابه!) علیه مردان تحت عنوان اقلیت نژادی و مذهبی نیز به کار می رود. بنابراین همه کسانی که به نوعی قربانی نقض حقوق بشر هستند باید متوجه باشند که حقوق همه ایشان با یک فلسفه و توجیه غلط نقض میشود: اینکه موضوع حقوق اشخاص هستند و نه افراد و می توان حقوق جداگانه ای برای زنان داشت و حقوق جداگانه ای برای مردان. اینکه می توان برای اقلیتهای مذهبی مختلف براساس آنکه آنها اهل کتاب محسوب می شوند یا خیر، حقوق و مزایای جداگانه ای تعیین کرد و مانند این.
به همین ترتیب، روز هشتم مارس، که به عنوان “روز زن” نامگذاری شده است، در واقع روز تجلیل از زنان، یادآوری مسائل و مشکلات آنان نیست. این روز، اهمیت مبارزه برای حقوق بشر صرف نظر از جنسیت و تمایل جنسی را یادآوری میکند. به این ترتیب،هم فلسفه وجودی و هم سرنوشت تمامی جنبشهای حقوق مدنی، در یک سطح کلی به هم گره خورده اند و مطالبات همه آنها مصادیق بارز این اصل است که حقوق به افراد اعطا می شود و نه به اشخاص. هیچ ضابطه ای مبنی بر جنسیت، نژاد، باور و طبقه نباید ملاکی برای تعیین حقوق انسانها باشد.