گرچه تنفروشی در کشور اتفاق تازهای نیست و قدمتی طولانی دارد، و هیچ آمار دقیقی از زنان تنفروش کشور در دست نیست. اما بخش دردناک ماجرا اینجاست که بر اساس نتایج تحقیقات محدودی که در این مورد انجام شده درصد بالایی از زنان تنفروش دارای همسر و خانواده هستند و تحت فشار مردان خانواده و به خاطر کمک خرج بودن در تامین مخارج خانه و تامین اجاره منزل و پول درمان فرزند بیمارشان به تنفروشی تن میدهند.
دکتر ژاله شادیطلب روز بیست و ششم مهرماه سال جاری در نخستین نشست تخصصی کارگروه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری با ارائه نتایج یک تحقیقات گفت که «حدود هشتاد درصد زنان تنفروشی که مورد تحقیق بودهاند، اعلام کردهاند که هیچ شغلی نداشته و در عین حال هم مسئول تامین هزینه زندگی چند نفر بودهاند. به همین دلیل هم به سادگی از نتایج کلی این پژوهش و تحقیقات دیگری که نتایج آن منتشر شدهاند میشود برداشت کرد که عامل گرایش عده زیادی از زنان به مقوله تنفروشی، نه تنوع و لذت خواهی، بلکه اجبار و فقر اقتصادی است.»
بر اساس آنچه که دو سال پیش دکتر قرایی، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در گفتوگو با رسانهها گفته است: «سن روسپیگری در ایران در سالهای اخیر حدود هشت تا ده سال کاهش داشته و از سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی به ۱۲ تا ۱۸ سالگی رسیده است.»
زنانی که براساس نتایج یک تحقیق به طور متوسط هفت روز کار میکنند، روزانه ۴ مشتری دارند. اما متاسفانه فقط ۴۴. ۱ درصد آنان از لوازم پیشگیری استفاده میکنند.
خانه امن در این مورد با دکتر جلال ایجادی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در فرانسه گفتوگویی انجام داده و چرایی این مسئله را به چالش کشیده است:
به نظرتان اینکه میگویند تعدادی از زنان تنفروش توسط مردان خانواده به این کار ترغیب میشوند درست است؟
بله. این مسئله به نابسامانیهای ساختار درون خانواده ارتباط پیدا میکند. این پدیده را در کشورهای دیگر هم شاهد هستیم. سقوط ارزشهای اخلاقی در خانواده باعث میشود وقتی مردان یک خانواده از سطح درآمد کم و حداقلی برخوردار باشند و اخلاق صحیح اجتماعی برای آنها تعریف نشده است، زنان خانواده را تشویق به تنفروشی کنند.
من گزارشات مکتوب زیادی خواندم و البته موارد شفاهی بسیاری شنیدم که پدر، همسر و در موارد نادری مادران به نحوی فرزندان دخترشان را به این شغل ترغیب کردهاند، البته این ترغیب ممکن است واضح و آشکار نباشد، میتواند ضمنی و زیر پوستی باشد و علیرغم روحیه مسلط مردسالارانه در جامعهٔ ایران مردان خانواده ممکن است چشمشان را ببندند و تحمل کنند. چرا که نگاه ابزاری به زن دارند و بیش از هر چیز به افزایش میزان درآمد و بهبود اوضاع اقتصادی خودشان فکر میکنند. اگر امکان تحقیقهای سازمانیافته وجود داشت، بیشک میشد از میزان نقش مردان در رویآوری زنان به کارگری جنسی آمار دقیقتری ارائه کرد.
زنان در چه شرایطی به کارگری جنسی تن میدهند؟
خوب توجه داشته باشید که در بررسیهای این چنینی در مورد جامعه ایران یک نکته همواره مغفول مانده، آنهم تفکیک و جداسازی افرادی است که معتقد به آزادی جنسی هستند از افرادی که به شغل کارگری جنسی اشتغال دارند. اینجا بایستی تکلیف فردی که معتقد به آزادیهای جنسی انتخابی با افراد متعدد است را جدا کنیم.
تفاوت این دو گروه در چیست؟
دقت کنید، در هر جامعه، عدهای از زنان و مردان به رهایی و آزادی خودشان در روابط جنسی معتقدند، این مسئله مختص جامعه ایران یا هیچ فرهنگ خاصی نیست، از فرانسه گرفته تا ایران و با هر فرهنگ خاصی وجود دارند، اما این افراد که در عین آزادی، رویه خاصی برای زندگیشان انتخاب کردهاند، در تحلیلهای آماری ارائه شده در ایران به بدنهٔ افرادی که شغل تنفروشی را برای خودشان به اجبار یا اختیار برگزیدهاند، پیوند میخورند. علت این امر هم سردرگمی و غلط بودن تعریف روسپیگیری در جوامع ایدئولوژیک است که هر گونه رابطهٔ خارج از عرف را نمیپذیرند. اما واقعیت این است که ارتباطات آزادنه فیزیکی مابین آحاد یک جامعه، انتخابی است که هر فرد در جامعهاش دارد و الزاما ربطی به شغل کارگران جنسی ندارد.
به لحاظ جامعهشناختی، علت رویآوری زنان یا حتی مردان به تنفروشی چیست؟
علت آن در هر جامعهای متفاوت و متعدد است. فشارهای اقتصادی، نابسامانی و نابهنجاریهای موجود در خانوادهها، وجود باندهای سازمان یافته که به این تجارت سودآور مشغولند، تربیت نیروی کاری با عنوان کارگرهای جنسی که سودهای کلانی به جیب متولیان این تجارت واریز میکند، تامین نیازهای زندگی و میل به بهبود وضعیت مالی میتواند بخشی از انگیزههای یک کارگر جنسی باشد.
آمار دقیقی از زنان روسپی در ایران وجود دارد؟
متاسفانه در اغلب تحلیلهای انجام شده در این زمینه در ایران آمار دقیق و درستی وجود ندارد و این هم به دلیل رویکرد و سیاستهای دولت در قبال این پدیده است. در یک جامعه که به لحاظ فکری و روابط جنسی یک کشور آزاد محسوب میشود، به طور دقیق میشود در ارتباط با آمار هر پدیدهای صحبت کرد چون این آمار دقیق و بدون داشتن گارد نسبت به گونهٔ مورد بررسی در فواصل زمانی معین تهیه میشود.
اما در ایران وقتی حرف آمار در میان است، نمیشود هیچ نتیجهای را به صورت دقیق و علمی اعلام کرد. به طور مثال مدتی پیش من گزارشی خواندم که در آن نیروی انتظامی از وجود ۱۰۰ زن به گفته آنها «فاحشه» در تهران نام برده شده بود. خب کاملا واضح است که کسی که چنین آماری را با قاطعیت ارائه داده اصلا خودش هم به این مساله باور ندارد و این بیشتر به یک شوخی شبیه است.
در این میان علم جامعهشناسی برای تعیین یک جامعه آماری واقعی چه کاربردی دارد؟
کاری که در این بین از دست جامعهشناسان و محققان برمیآید این است که از میان آمارهای ارائه شده در ارتباط با یک پدیده و مقایسهٔ میان آنها با یک تقریب و احتمال چند درصدی، آمار صحیح مربوطه را آنهم به صورت حدودی تخمین بزنند.
مثلا در ارتباط با روسپیگری در ایران به طور تقریبی حدود ۲۵ درصد از آنها افراد محصل هستند. حدود ۲۰ درصد دانشجو، قریب به ده درصد شغل آزاد دارند، بین ۷ تا ۸ درصد هم کارمند بخشهای مختلف در شرکتهای خصوصی هستند. حدود ۱۰ تا ۱۱ درصد زنان خانهدار هستند و چیزی حدود ۱۷ درصد هم از قشر کارگرند.
به اعتقاد شما میزان سواد و تحصیلات در رویآوردن به این کار تا چه حد موثر است؟
به اعتقاد من و همان طور که قبلا هم اشاره کردم، کسر بزرگی از افرادی که به تنفروشی مشغولند را محصلین و دانشجویان تشکیل میدهند. تصور غلطی است اگر فکر کنید افراد روسپی لزوما معتاد، فراری، بیخانمان، فقیر یا از اقشار پاییندست جامعه هستند. اگر چه فقر یکی از دلایل مهم اشتغال افراد به روسپیگری برای تامین نیازهایشان است، اما اینطور نیست که همه علتها به فقر منتهی شود. به همین دلیل هم نسبت دادن شیوع تنفروشی در ایران فقط به مسائل اقتصادی کار نادرستی است.
در جوامع دیگر چطور؟ فقر فاکتور مهمی محسوب میشود؟
طبعا این وضعیت خاص ایران نیست. ببینید در فرانسه حداقل دستمزد یک کارگر یا کارمند ۱۴۶۰ یورو در ماه است اما افرادی هستند که از راه تنفروشی از پنج تا ۱۰ هزار یورو درآمد دارند. درصد زیادی از کارگران جنسی در ایران در میان افراد دارای شغلهای دیگری هم هستند یا دانشجو اند و این امر نشان میدهد که آنها ممکن است به لحاظ اقتصادی لزوما فقیر نباشند اما نیاز به سطح بالاتری از درآمد به شیوهای نه چندان دشوار، این انتخاب را برای آنها ساده میکند. برخی از آنها را حتی میتوان در دسته تنفروشان مرفه قرار داد.
به جز فقر چه عواملی به نظر شما در این میان تعیینکننده هستند؟
ساختارهای خانوادگی موثرند، بسیاری وقتها درگیری میان زن و شوهر و نگاه مرد سالارانه در مردان و تمایل به آزادیهای بیشتر از سوی زنان باعث میشود زن به این مسیر بیافتد. خشونتهای خانگی هم دلیل دیگری است. آشفتگی در ساختار خانواده عامل مهم دوم است.
اعتیاد عامل مهم دیگری است، گاهی کارگران جنسی برای تامین مواد خود یا تامین مواد مصرفی اعضای خانوادهشان به تنفروشی میپردازند.
عامل مهم دیگر، محرومیت از آزادی جنسی پسران و دختران است. وقتی جوانان از تعامل، روابط و مناسبات عادی برخوردار نیستند، راههای پیچیدهتری را برای دست یافتن به کامیابیهای جنسی انتخاب میکنند. و برخی از آنها؛ نه الزاما ولی بعضا به راه تنفروشی کشانده میشوند.
نقش تشکیلاتی که این تجارت را ترویج میکنند هم موثر است؟
طبعا. وجود شبکههای ترویج تنفروشی و تجارت هم مهم هست. بازار سکس، بازار بزرگ تجاری است که نمیشود آن را نادیده گرفت و همین شبکهها یکی از علتها و عوامل شیوع تنفروشی در ایران به حساب میآیند. مطمئنا میدانید که خانههای مختلف تیمی در ایران برای این قبیل فعالیتها وجود دارند.
آمار و ارقامی که در مورد سن شروع به فحشا توسط سازمانهای دولتی اعلام میشود درست است؟
۲۵ درصد کارگران جنسی در ایران محصلند. متاسفانه تحقیقات نشان میدهد که سن آغاز به این کار بسیار پایینتر از این هاست، میشود با توجه به شواهد گفت سن تنفروشی از ۱۲ سالگی آغاز میشود و این بسیار دردناک است، بخش بزرگی از جمعیت جوان ایران از آسیبدیدگان سیاستهای غلط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر چند سال اخیرند. الگوی مذهبی سختگیرانهای که دائما در حال سرکوب امیال جنسی است و این پدیده را به رسمیت نمیشناسد و از طرفی ساختار آسیبدیده نهاد خانواده باعث این اتفاق میشود.
پدیده روسپیگری در جوامع مختلف بشری چگونه رواج یافته است؟
تنفروشی با عمر جوامع بشری به وجود آمده اما در جوامع مختلف دو گرایش شناخته شده برای برخورد با این پدیده وجود دارد. یک گرایش، این پدیده را خلاف شئون انسانی و اخلاقی و ارزشهای انسانی زنانه میداند و خواهان ریشهکن کردن آن است. یکی از کشورهای موافق با این رویکرد کشور فرانسه است که چندی پیش طرحی در آن تصویب شد که چه کارگران جنسی و چه مشتریهای آنها مشمول پیگرد قرار گرفته و جریمههای سنگین برای آنها وضع میشود. جامعه فرانسه دنبال حذف روسپیگری است، حتی در زمان سارکوزی افرادی که به صورت علنی در خیابان پوشش نامناسب داشته یا اقدام به جذب مشتری در ملا عام میکردند، تحت پیگرد قرار میگرفتند.
در مقابل این گرایش، گرایش دیگری هم وجود دارد که معتقد است این پدیده را نمیشود از بین برد، این پدیده بخشی از نیاز مردان و زنان هر جامعهای است پس به جای انکار این پدیده، بایستی به دنبال راهکارهایی بود که قوانین جاری در این بازار را تا جای امکان قانونمند کرد. به شکلی که بیش از حد گسترش پیدا نکند، متمرکز باشد و کنترل سلامت و امنیت این افراد نیز امکانپذیر شود.
سیاستی که در رژیم سابق عملی شده بود.
دقیقا. ایران پیشتر پیرو این گرایش بود. محله شهر نو وجود داشت، افرادی که شغل تنفروشی داشتند در این محل متمرکز بودند و در مجموع کنترل و سلامت کارگران جنسی امکانپذیر بود. پس از انقلاب رویکرد اول، یعنی رویکرد حذف و انکار در پیش گرفته شد اما مشکل اینجاست که همه آن تشکیلات از روی زمین به زیر زمین منتقل شد همچنان که در فرانسه رخ داد.
چه راهکارهایی برای کاهش شیوع تنفروشی وجود دارد؟
نخست اینکه بدانیم با انکار کردن این پدیده چیزی درست نمیشود. این افراد باید به لحاظ سلامت و بهداشت تحت نظارت و کنترل دقیق باشند، چون امکان ابتلای آنها به انواع بیماریهای خطرناکی نظیر ایدز و هپاتیت وجود دارد و میتوانند ناقل و تکثیرکنندهاش هم باشند.
اگر بخشی از این افراد واقعا به دلایل اقتصادی به تنفروشی تن میدهند در صورتی که حمایت شده و از حقوق مکفی برخوردار باشند، قطعا چنین اقدامی را ترک خواهند کرد. یعنی باید به جای خشونتورزی، سیاست همراهی و همیاری در پیش گرفته شود تا فرد خودش را از این اتفاق رویکرد دور کند. غالب کارگران جنسی آسیبدیده اند، باید بستر همیاریهای روانکاوانه برایشان فراهم شود و البته مبارزه واقعی با اعتیاد هم میتواند میزان شیوع این پدیده را کاهش دهد. بایستی شبکههای پشت این جریان مورد هدف باشند و نه کارگران جنسی. در جامعهای مثل ایران رد پای سران حکومتی پشت باندهای فساد و قاچاق انسان دیده میشود و اراده و تلاشی برای مبارزه با شیوع این پدیده وجود ندارد.
نقش سازمانهای غیردولتی در کاهش این پدیده چطور ارزیابی میشود؟
بله. تاکید میکنم که مددکاران، روانکاوان و محققانی در داخل ایران علیرغم همه سنگاندازیها و سختگیریهای حکومتی برای بهبود این شرایط و تحت قالب انجمنها و انجیاو ها فعالیت میکنند، اما تعداد آنها نسبت به افراد نیازمند کمک متناسب نیست و در ضمن با یک شبکه مخوفی طرف هستند که اجازه مقابله جدی با این پدیده را به آنها نمیدهد.
ماهرخ غلامحسینپور