کانون صنفی معلمان ایران، طی بیانیهای که در شش بند نوشته شده است، ابتدا از اسماعیل عبدی، فعال صنفی معلمان که هم چنان در بازداشت است یاد کرده و سپس با اشاره به هفت ماه تأخیر در پرداخت حقوق معلمان و ناکافی بودن دستمزدها، مسئولین را در خصوص وعدههای آنان مورد انتقاد قرار داده است.
متن این بیانیه که برای انتشار در اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرار گرفته است، در پی میآید:
«شش صحنه از یک سریال تکراری
به نام خداوند جان و خرد
۱- اسماعیل عبدی به اتهام تبانی به قصد برهم زدن امنیت و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس محکوم میشود. دادگاه تجدیدنظر هم بر حکم دادگاه بدوی مهر تأیید می زند و اسماعیل به شکلی موهن بازداشت و به زندان منتقل میشود. چندی بعد نیز با انتقال به بند ۳۵۰، از تماس تلفنی که تنها وسیلهی ارتباطی او با خانوادهاش بوده است هم، محروم میشود.
خطای نابخشودنی عبدی از نگاه برخی، همان خواستهای است که سالهاست دهها هزار معلم، بر حقانیت آن مهر تأیید زدهاند. اسماعیل به نمایندگی از تشکل متبوعش خواهان رسیدن به حقوقی عادلانه برای معلمان بوده است. خواهان سرمایه گذاری لازم برای بالا بردن کیفیت آموزش بوده است. او صدای اعتراض عموماً خاموش معلمان شده و از این زاویه تصمیم سازان و تصمیم گیران را مورد انتقاد قرار داده است.
۲- نزدیک به هفت ماه از آغاز سال تحصیلی ۹۵-۹۶ میگذرد. سال تحصیلی که زمان فعال آن نه ماه است. حقوق عادلانه پیشکش مدیران (!؟) هفت ماه است که معلمانِ حقالتدریس کارِ خود را انجام دادهاند اما دریغ از ریالی دریافتی. حقالتدریس برای معلمان غیررسمی تمامی درآمد آنها برای تأمین هزینههای سنگین زندگی و برای معلمان رسمی، با دستمزد ناعادلانهای که دریافت میکنند، کمک هزینهای برای پر کردن چالههای عمیقتر از چاهی است که ناکافی بودن دستمزدشان را اندکی پوشش دهد.
۳- مسئولان بهشدت «مسئولیتپذیر» در وزارت آموزشوپرورش، در سازمان برنامهوبودجه، و نمایندگان متعهد به فرهنگیان، شبانه روز مشغول تلاش بی وقفهاند تا وعدهای مکرر پرداخت مطالبات معلمان در آیندهی نزدیک، پایان همین هفته (؟) یا نهایتاً تا قبل از پایان همین ماه (؟) و سال را از تریبونهای رسمی اعلام نمایند. زمان میگذرد اما یک چیز پابرجاست: وعدهها برای پرداخت مطالبات معلمان. پرداختهایی که برای سایر حقوقبگیران دولت امری عادی است و اغلب به ماه دوم نیز نمیرسد، برای فرهنگیان سوژههای خبری چندساله است. چنین است که سالی میگذرد و پاداش پایان خدمت به دست بازنشستگان آموزشوپرورش نمیرسد. حقالتدریسها همچنان در انتظار پرداخت میمانند.
۴- معلمان رسمی و حقالتدریس میتوانند همچنان خاموش و سربهراه کار خود را ادامه دهند و نوبت خود را به انتظار بنشینند. شاید سرانجام روزی چیزی باقی بماند که در میان انواع وزارتخانهها،نهادها و ارگانهای ریزودرشت مهمتر از آموزشوپرورش، مدعی نداشته باشد و با لفاظی های فراوان اما بهشدت نخنما شده بهدست آنان برسد.
۵- معلمان حقالتدریس و رسمی میتوانند ساکت ننشینند، به کسری بودجه مزمن آموزشوپرورش به تأخیرهای مداوم و هرسال طولانیتر در پرداختهایی که در سازمانهای دیگر همواره به روز هستند و البته بسیار متفاوت، به وعدههای تکراری مدیران رقت انگیزی که کمترین ارزشی برای آن چه اعلام میکنند و کسانی که مخاطب آنانند، قائل نیستند، اعتراض کنند. آن گاه است که همه احساس مسئولیت نموده به میدان میآیند. امنیت ملی به خطر می افتد. دستگاههای اطلاعاتی موازی، متقاطع میشوند و روی دست هم برخاسته و همه به دنبال عناصر نامطلوبِ تحریک کننده معلمان و ردیابی ارتباطات خارجی آنها میگردند. طرح استیضاح وزیر با دهها امضا به رسانهها(!) تقدیم میشود، پرداخت مطالبات معلمان در دستور کار قرار میگیرد … .
۶- چند برابر مبالغی که میتوانست در آموزشوپرورش سرمایهگذاری شود و سامانی به شرایط معلمان آن، دستکم در پرداخت حقوق آنان و پرورشیافتگانش که شهروندان آینده این جامعهاند، ببخشد، اکنون صرف امور انتظامی و امنیتی میشود تا «کنترل اجتماعی» همچنان روش جایگزین «جامعهپذیری» باشد؟ به کجا باید برسیم تا ضرورت تغییر در این وارونگی احساس شود؟ چه کسانی امنیت ملی را به مخاطره میاندازند، آنان که شکافهای موجود درآمدی در جامعه را نمیبینند؟ آنان که کمترین اهمیت را برای مخاطبان خود و آن چه به زبان میآورند، قائلند و ریشهی اعتماد میان معلمان و حاکمان را خشک میکنند؟ … یا آنان که دردمندانه به این ناهنجاریها اعتراض میکنند؟
اسماعیل عبدی در زندان است و دیگرانی در تب و تاب ماندن و رفتن به آن. حساب بانکی معلمان حقالتدریس خالی است. معوقات همچنان در تعویقاند. همترازی حقوقها وعدهای همیشگی است…
منتظر فصل جدید دیگری از این سریال میمانیم.
کانون صنفی معلمان تهران»