اهالی روستای کمندان: کسی به ما راست نگفت/ سد کمندان بعد از ١٢‌سال به نتیجه نرسیده است

اگر می‌دانستیم خانه‌ای که در اتاق محقرش نشسته‌ایم، هر آن امکان فروریختن دارد، شاید نمی‌توانستیم همه‌ حرف‌های مردان روستای کمندان را بشنویم تا به این جمله برسیم که همین خانه هم در اثر انفجارهای ناشی از ساخت سد ترک برداشته.

دورتادور اتاق‌ها، مردها و زن‌ها نشسته‌اند درخانه زنی که نذری عاشورا دارد. مصطفی دهقانی، دهیار روستا می‌گوید: ١٢‌سال است منتظر تصمیم مسئولان هستیم. ١٢‌سال بلاتکلیفی.

مردم روستای کمندان تا پیش از ‌سال ٨٣ گرم زندگی‌ روستایی‌شان بودند، قبل از این‌که طرحی ازطرح‌های توسعه راهشان را سد کند. غروب‌ها رنگ سرخی می‌سرید زیر آبی تیره آسمان پهنشان، گله با صدای زنگ و هیاهوی چوپان برمی‌گشت، صحبت‌ها هرچه بود، از آب بود و زمین و تولد نوه‌ مش‌مرتضی و شاید دعوایی میان فلان قوم و اینجور چیزها تا این‌که آدم‌های شهری آمدند.

سال ٨٣ که کلنگ ساخت سد را زدند، همه جشن گرفتند، محمد آن روز ١۴ساله بود از بالای تپه دیده بود که بزرگان دِه به استقبال رفته‌اند و شنیده بود که قرار است همه چشم‌انداز پیش‌رو از خنکای آب اشترانکوه لبریز شود و کمندان قطب گردشگری منطقه باشد.

محمد حالا یک پسر دوساله دارد و در اتاقی از خانه پدری زندگی می‌کند و هنوز چشم‌انداز پیش رویش سبز است و خاک و چند کمپرسی و لودر.
سد که آبگیری شود، زمین‌های کشاورزی و باغات گردو زیر آب می‌روند. بیشتر خانه‌ها تا بالای دِه هم. قلعه تا نیمه در آب خواهد نشست. قبرهای قدیمی هم که نقش شانه و تسبیح و قوچ دارند، در آب غرق می‌شوند. مثل خانه گنجشک‌ها و خرگوش‌ها و موش‌های صحرایی.

مصطفی دهقانی و دهیاران قبلی و معلم و بهیار می‌گویند:‌ سال ٨٢ از ساخت سد با خبر شدند. «البته دوره مهندس بی‌طرف کلنگش را زدند. قبلش حفاری کرده بودند. وقتی مسئولان آمدند برایشان گوسفند قربانی کردیم .»

نخستین زمین را علی‌حسن و دو سه نفر دیگر فروختند. «کشاورزان را اجبار کردند که زمین‌تان را بفروشید. به نظر کشاورز اهمیت ندادند. اول گفتند هکتاری ٣٠‌میلیون تومان اما بعد به نرخ گوجه‌فرنگی خریدند. زمین‌ها را خریدند و صاف کردند. بعد که ساخت تونل‌ها شروع شد، بر اثر انفجارها خانه‌های ما این‌طور ترک خورد. خواسته ما این است که پشت سد ساکن بشیم. قول دادند کارشناس می‌آید. الان مدت‌هاست خبری از کارشناس نشده اما زمستان شروع شده و سختی‌های ما بیشتر می‌شود.»

«خبرگزاری مهر: حبیب الله دهمرده، استاندار لرستان درحاشیه بازدید از سد کمندانِ شهرستان ازنا با بیان این‌که سد کمندان ازنا در ردیف پروژه‌های مهر ماندگار قرار گرفته، اظهار داشت: این سد با کمک ویژه دولت در ‌سال ٩٢ وارد مرحله آبگیری می‌شود.»

درسایت شرکت آب منطقه‌ای لرستان هم درجدول توضیحات سد مخزنی کمندان آمده: «عملیات اجرایی سد مخزنی در‌سال ١٣٨٣ آغاز شده و تاکنون ۵٠‌درصد پیشرفت فیزیکی دارد.»

١٢‌سال گذشته، ربابه به شرح این سال‌ها که می‌رسد، صدایش را بالا می‌برد و دست‌های خشن و خشکیده را درهوا تکان می‌دهد. صدایش می‌گیرد وقتی درعصر عاشورا جلوی غریبه‌ها دست می‌کند توی جیب و مقداری پول نشان می‌دهد و می‌گوید: «هر‌سال عاشورا پول جمع می‌کنیم اما این پول را نمی‌تونیم خرج مسجد روستای خودمان بکنیم. باید بروم به عزیز‌آبادی‌ها بگویم بیایید ما نذرمان را جمع کردیم اما ما که جا و زندگی نداریم. بیایید شما مسجدتان را، حمام‌تان را بسازید. من که روی آب و آتش هستم، زندگی ندارم.»

ساخت و ساز ممنوع شد
در ١٢‌سال انتظارِ سامان گرفتن، کشاورزان زیادی زمین‌ها را فروختند. قرار شد بعدا خانه‌ها را هم بخرند. در این ١٢‌سال ساخت‌وساز و تعمیرات در روستا ممنوع شد. روستاییان هم که نمی‌دانستند فردا کجا خانه می‌کنند، دست و دلشان به رسیدگی و تعمیر خانه‌ها نرفت.

«روستایی که زاد و ولد دارد، باید ساخت‌وساز هم داشته باشد. خانه‌های این روستا فرسوده شده. وقتی که آمدند به کسی توضیح ندادند که آخرش چه می‌شود. کسی از ما نظرسنجی نکرد.»

دهیار پیشین روستا می‌گوید: «دراین مدت صدای ما به کسی نرسید صداوسیمای استان هیچی نشان نداد.»
از پنجره دامن اشترانکوه پیداست. سبز و اخرایی و کبود. «آن بالادست را ببین همه زندگی‌مان مال این کوه است، به این خاطر پای این کوه ماندیم، ببینید کوه ما خیلی وسعت دارد. قرار است اینجا منطقه توریستی بشود و بدهند به سرمایه‌دار و ما فقیر فقرا بدون بدوجه و درآمد اطراف شهر چادر بزنیم. اول که کلنگ زدند و گفتند به خاطر آب کشاورزی است و حالا می‌گویند آب شرب. ما هم صدایمان به جایی نمی‌رسید، چون ما ناتوان بودیم و بی‌سواد. حالا می‌گویند اجازه ندارید بروید بالای سد. ما می‌گوییم حریم را رعایت می‌کنیم. زندگی پدر پدرجدمان اینجا بوده. قدمت این روستا کم نیست. اگر برویم پایین، نه زمین داریم و نه کسی شغلی به ما می‌دهد. کسی به ما راست نگفت. یک‌ماه‌ونیم پیش با پلاکارد آمدیم تهران. باید تلویزیون‌های خودمان ما را نشان می‌داد. بدون توهین و سروصدا رفتیم اعتراض‌مان را اعلام کردیم. گفتند می‌آییم پیگیری می‌کنیم، چیزی نگویید. ما ٣٠٠ خانواریم… بودجه‌های عمرانی و طرح‌ هادی و گاز به روستای ما نمی‌دهند، چون قرار است خراب شود. همین جاده خاکی آسفالت بود اما برای سد خرابش کردند.»

مدیر مدرسه زانویش را تاکرده نشسته زیر پنجره، سفره یکبار مصرف را دست می‌کشد تا بخوابد روی فرش. «من که معلم این روستام، می‌دانم چه بلایی سرشان آمده. روستایی که ازدواج و تولد دارد، ساخت‌وساز هم دارد. الان مدرسه روستا ۵٠ دانش‌آموز دبیرستانی و ١۵٠ دانش‌آموز ابتدایی دارد. یعنی جمعیت و زادوولد کم نیست. اکثر روستاها زیر ٢۵نفر دانش‌آموز دارند. من شاهد بودم خانه‌ای قابل سکونت نبود، به صاحبش که پیرمردی بود، ١٢‌میلیون دادند. با این ١٢‌میلیون کجا برود. سزاوار نیست، مسئولان ادارات دارند ظلم می‌کنند به این مردم. این جوان‌هایی که ازدواج کرده‌اند، خانه می‌خواهند. کجا بروند. اینها درخانه شکسته زندگی می‌کنند.»

«من باغ گردو داشتم با ٣٠٠ گردو هر درخت را ٣٠‌هزارتومان می‌خرند، درحالی ‌که هر درخت گردو ٣٠٠‌هزارتومان است. با این پولی که می‌دهند و این همه انتظاری که کشیدیم، تکلیف ما چیست.»

عضو شورای روستا می‌گوید: «این خانه خراب است، زمستان نمی‌تواند برف را تحمل کند. به من که شورا هستم، نامه دادند که اجازه ساخت‌وساز ندهید.»

سقف خانه را با پلاستیک پوشانده‌اند تا گچ و خاک نریزد. زن جمله‌ای را که‌ هزاربار گفته، تکرار می‌کند: «تکلیفم چیست؟»

پرداخت قسطی پول زمین

«قرار بود با ۶٠‌میلیارد ساخت سد تمام شود، با ٣٠٠‌میلیارد هنوز هم سرجاش است. زمین‌ها را هکتاری ۶‌میلیون و قسطی دادند. سه‌میلیون تومان اول واگذاری، سه‌میلیون تومان بعد. طوری که به دردت نخورد.»

دهیار سابق می‌گوید: «لوله‌کشی آب هم نمی‌کنند، می‌گویند شما بلاتکلیفید، تا کی؟»

دهقانی، دهیار روستا برمی‌خیزد از میان جمعیتی که درگاه را پر کرده و راه باز می‌کند و می‌رود به اتاق دیگر که دیوارها شکافته‌اند. دیوارها با هر تکان انفجار از هم دورتر می‌شوند و ستون‌های خانه به لرزه درمی‌آید. «تازه ما برای ستون‌ها تکیه‌گاه درست کرده‌ایم. اگر بدانید چقدر سست است این خانه، اینجا نمی‌نشستید. «زن فرش را کنار می‌زند که ترک‌های کف هم پیدا باشد. «دیروز هم خانه همسایه فرو ریخت، بیایید نشانتان بدهم.»

همه اهالی از ترک‌های خانه‌هایشان می‌گویند. ترک‌های عمیق‌تر. خانه‌های سست‌تر و می‌خواهند خانه‌شان درعکس روزنامه جا بگیرد.
پیرزن همسایه می‌آید و می‌ایستد کنار دیواری که تازه فرو ریخته. «نزدیک بود زیر آوار بمانم. شب بود. می‌خواستم بخوابم. یک دفعه صدای بلندی آمد. پسرم در اتاق‌های آن طرف حیاط زندگی‌ می‌‌کند، آمد اینجا مرا برد.»

حالا در اتاق پسرش زندگی می‌کند. مردی با موهای جوگندمی جلو می‌آید. وقتی داماد شد، درخانه پدری ساکن شد، طبق سنت گذشتگان. حالا پسرش هم داماد شده و خانه همان خانه است؛ خانه‌ای خسته. «می‌گویند برای چه می‌خواهید بسازید همه‌ جوان‌های این روستا خانه می‌خواهند. من به جز این پسر چهار پسر و یک دختر دیگر هم دارم. دو‌سال دیگر هم نوه‌ام به دنیا می‌آِید. چه کنیم در این سال‌ها نفهمیدیم زندگی‌مان چطور گذشت.»

یکی می‌گوید: «اینها تا الان ۴٠٠ هکتار را که گل زمین‌ها بوده، خریدند، مانده اطرافش و خانه‌های ما. آخر هم آب می‌ریزند زیر خانه‌هایمان و مجبور می‌شویم برویم.»

«خود گوشه گرفته‌ام تماشا را کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام»
بحث‌ها بالا می‌گیرد و گلایه‌ها به خودشان می‌رسد. به این‌که چرا اولین کسانی که پای ورقه فروش زمین را امضا کردند، به امروز فکر نکردند. «ما هرچه می‌کشیم، از بی‌سوادی‌مان است.» گلایه‌ها و بحث‌های اهالی کمندان شبیه است به وضعیتی که اهالی گتوند بعد از ساخت سد به آن اعتراض داشتند. آنجا هم سد و توسعه که آمد، رابطه بعضی همولایتی‌ها به هم خورد و مسئولان سد هم روستاییان را زیاده‌خواه دانستند. مسئولان هیچ‌وقت مطالعات اجتماعی پیرامون سد را منتشر نکرده و به رسانه‌ها ندادند. هرچند وسعت و کاربری سد کمندان به اندازه آن سد بلند نیست اما کمندانی‌ها هم بعد از ١٢سال نمی‌دادند، باید با یک دیوار خاکی و دریاچه‌ای آبی و تصویری ذهنی زندگی‌شان که به هم ریخته، چه کنند.

«ببینید چرا می‌گویم خانه‌های ما را ارزان می‌خرند. اول این‌که این‌جا ارتفاع است و ما با هزینه زیادی مصالح آوریم. اینجا و خانه ساختیم. این خانه‌ها برای ما گران تمام شده، شاید به نظر شهری‌ها این چاردیواری‌ها به هیچ نیارزد. در این سال‌ها هم که فرسوده شدند و نتوانستیم تعمیر کنیم. با این پول‌ها هم که نمی‌توانیم برویم جای دیگر زندگی درست کنیم. والله اگر می‌توانستیم، رفته بودیم در این سال‌ها که این همه خسته شدیم. حتی این نرفتن هم از ناتوانی‌مان است. از این تنگنایی که در آن قرارمان دادند، خسته شدیم.»

١٢ سال مطالعه برای سد ۵٠ ساله
کمندان، که در ۱۸کیلومتری جنوب شهرستان و دامنه شمالی منطقه حفاظت‌شده اشترانکوه قرار گرفته، منطقه تفریحی آشنایی است برای گردشگران لرستان.

سال ٨٩، اعتباری ٨۶۶٣۴‌میلیون ریالی برای این پروژه مصوب شد و ‌سال ٩٠ هم رقمی به همین اندازه.

به گزارش سایت شرکت آب منطقه‌ای لرستان سرمایه‌گذاری انجام‌شده طرح تاکنون ٣۵٧٧۵١‌میلیون ریال بوده و «میزان اعتبار مورد نیاز برای اتمام طرح ۵٢٠هزار‌میلیون ریال است که درصورت تأمین اعتبار طرح تا سال٩۴ به اتمام می‌رسد.»

عملیات اجرایی سد هنوز ادامه دارد
«١٨خرداد ١٣٩۵، خبرانلاین لرستان: روند کند سدسازی و مدت زمان طولانی احداث سد و شبکه‌ها سبب شده مقدار کم روان آب ذخیره شده در استان لرستان نیز رهاسازی و تبخیر شود که سودی از بارندگی‌های امسال نصیب کشاورزان نمی‌شود. روند سدسازی در استان به شکلی است که سال‌های ‌سال باید در انتظار ساخت و افتتاح سد بود و حداقل هفت الی هشت‌سال دیگر نیز چشم‌ به‌ راه احداث شبکه‌های سد ماند، درواقع اعتبارات قطره‌چکانی برای ساخت سد در استان انتظاری بیش از ٢٠‌سال را رقم می‌زند که تا زمان بهره‌برداری از پروژه، عمر مفید آن نیز رو به اتمام است.»

یعنی سدها وقتی به سامان می‌رسند که دیگر عمری برایشان نمانده است. چنان که سعید جلیلی، کارشناس ارشد شرکت آب منطقه‌ای استان لرستان به تسنیم گفته: «عمر سدها براساس میزان رسوبات حمل شده توسط رودخانه، انباشت و بالاآمدن رسوبات و سپس مسدودشدن دریچه‌های آبگیری معمولا ۵٠‌سال برآورد می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد مدت مطالعات سدهای استان به‌طور متوسط پنج‌سال و اجرای آنها ١٢‌سال به طول می‌انجامد. مطالعات شبکه‌های آبیاری هفت‌سال و اجرای شبکه‌های اصلی و فرعی نیز به‌طور متوسط ١۵‌سال به درازا می‌کشد.»

دهیار کمندان می‌گوید: «زمین‌هایی که احتیاج داشتند را گرفتند و یک‌سری زمین‌هایی را که پدران ما در آن کار کردند، حالا می‌گویند متعلق به منابع طبیعی است.»

عبداله، بهیار می‌گوید: «قرار بود ۵ساله باشد.۱۳ بند تعهد دادند و یک تعهد از ما گرفتند. اجازه دادیم در تونل باز شد، اما تعهدات آنها اجرا نشد. گفتند آقایی که تعهد داده، بازنشست شده. بزرگان ما هم که این تعهد را دادند، همه امروز مرده‌اند. متأسفانه اجرای یک طرح باعث نابودی ٢۵٠ خانوار شده. من می‌توانستم همچنان خوش‌نشین باشم اینجا، اما کنار شهر با ده سر عائله چه کنم.»

مغازه‌ بقالی را روبه‌روی بهیاری روستا نشان می‌دهد که با همه ابزار و وسایل زیر خروارها خاک است.

«اختلاف بین روستاییان افتاد.» و این بحث‌ها صحبت هر روز و شبشان است. گلایه می‌کنند که از جوانان بیکار روستا تعداد کمی در پروژه سد به کارگرفته شدند. «پول آب و برق هم می‌دهیم اما هیچ امکاناتی نداریم. آن بالای کوه هم راه را بسته و زنجیر انداخته‌اند کسی بخواهد داخل زمین شود، باید ۵هزارتومان بدهد. قرار چیز دیگری بود.»

«این خانه را ببینید تکان خورده با یک زلزله سه ریشتری یا یک انفجار یا یک برف سنگین می‌رمبد. پارسال بر اثر انفجار زنی حامله بچه‌اش را از دست داد، اما به حرمت خیلی چیزها کسی صدایش درنیامد.»

آخرین وعده داده شده مربوط به سخنان نماینده مردم دورود و ازناست. مجید کیان‌پور ١٩ مهرماه ‌سال‌جاری به تسنیم گفته: «پیگیری‌های زیادی در راستای تکمیل این سد انجام ‌شده که بناست تا پایان امسال و نهایتا تا خردادماه‌ سال ٩۶ آبگیری سد انجام شود و ‌سال بعد به بهره‌برداری برسد.‌ سال آینده به‌طورحتم اعتبارات مناسب لحاظ می‌شود تا این سد به اتمام برسد.»

او به نقل از معاون وزیر نیرو هم اعلام کرده؛ «مطالبات اهالی روستای کمندان را در اولویت کاری قرار داده‌ایم و امیدواریم از نخستین تخصیص ریالی که انجام شود، بتوانیم بخشی از مطالبات اهالی روستا را پرداخت کنیم؛ در راستای تعیین تکلیف وضع روستا و مکان‌یابی نیز مکانی که مردم بتوانند در آنجا روستا را بنا کنند، امیدواریم با مشارکت بنیاد مسکن، آب و فاضلاب روستایی، شرکت گاز، نوسازی مدارس، وزارت بهداشت و همه دستگاه‌هایی که به‌نوعی خدمات‌رسان هستند و خدمات روبنایی و زیربنایی را ارایه می‌کنند، بتوانیم اقدامات لازم را انجام دهیم.»

دهیار روستا می‌گوید: «اهالی این روستا از بین رفت، زمین‌ها فروخته و بین ورثه تقسیم شد. پول را قسطی دادند. ما همه این بدقولی‌ها و مشکلات را نادیده می‌گیریم اما می‌خواهیم بالای روستا خارج از حریم اسکان کنیم و تکلیف‌مان روشن کنند. همه چیز از دستمان رفت ما ماندیم و هیچ.

 

Post source : شهروند

Related posts

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.